همشهری آنلاین: سرمقاله روز پنجشنبه ۲۸ آذر روزنامه رسالت با عنوان "نسبت ما و رسانه‌های جدید؟" به موضوع رسانه های هیبریدی و شرایطی که این پدیده در فضای ارتباطی جوامع بشری ایجاد کرده‌اند و نسبت جامعه ایران با این پدیده پرداخته است.

به گزارش ایرنا در این مطلب آمده است:

قضیه

‏•‏ ظهور رسانه های هیبریدی بر بستر شبکه و نسل‌های جدید تکنولوژی اینترنت، شرایط غریبی را پدید آورده است که تحلیلگران علوم انسانی به آن عادت نداشته اند.

•‏ منظور از رسانه های هیبریدی، رسانه هایی است که از ترکیب رسانه های مختلف پیشین، با دُزهای مختلف به دست می آیند، و فاصله هر کدام از هم، کم و بیش به اندازه فاصله رادیو و تلویزیون است. وقتی در یک متن منتشره در شبکه یک موسیقی، در کنار ده هایپرلینک، ترکیب بسیار ویژه ای می سازد.

•‏ بستر شبکه جهانی و نسل جدید اینترنت، سهولت نامحدودی در ترکیب رسانه‌های مختلف و سطوح این ترکیب پدید آورده است، که تأثیر هر یک از این ترکیب های متنوع، بسیار متفاوت، و در عین حال، تعیین کننده است.

‏‏ از این قرار...‏

‏•‏ از این قرار، می‌توان گفت که چون ارتباطات ما، بستگی و پیوستگی قاطعی با ابزارهای ارتباطی ما، از زبان گرفته تا برودکست رادیو-تلویزیونی و تا این رسانه‌های هیبریدی فعلی دارند، ما با نحوی روزمره شدن تحولات انقلابی در ارتباطات انسانی مواجهیم.

و چون نهادهای اجتماعی، ترکیبی تاریخی از ارتباطات انسانی هستند، می‌توان نتیجه گرفت که ما با انقلاب‌های روزمره، زودگذر، فرار، و زیر و رو کننده در سرتاسر زندگی انسان امروز مواجهیم.

•‏ از این قرار، مایلم، در مقابل مفهوم مهم ˈانقلاب طولانیˈ ریموند ویلیامز، از عبارت ˈانقلاب‌های روزمرهˈ استفاده کنم. ریموند ویلیامز، تحلیلگر فرهنگی بریتانیایی، مفهوم انقلاب طولانی را برای اشاره به دگرگونی آرام جامعه قرن بیستم، متأثر از گسترش طبقه متوسط و خصلت‌های فرهنگی آن به کار برده بود، ولی معتقدم که انقلاب طولانی طبقه متوسط، با دستیابی به آستانه تکنیکی جامعه شبکه‌ای (از آغاز هزاره)، تغییر ماهیت و تغییر شتاب داده است، و می‌توان گفت که در دامنه‌ای وسیع تر از آنچه مد نظر ویلیامز بود، به شکل روزمره درآمده است، و هر روز باید منتظر شرایط تازه ای از دگرگونی های عظیم در دامنه ای گسترده بود.

•‏ در این شرایط، آیا باید پذیرفت که علوم انسانی، و از آن مهم تر، فعالیت اجتماعی و سیاسی، با عدم تعین محض مواجه شده‌اند؟

آیا می‌توان نتیجه گرفت که ظهور جامعه شبکه‌ای، تحقق رادیکال افکار پسامدرن است؟

آیا بر بستر شبکه، ولنگاری معرفتی و اخلاقی، وجه غالب و در عین حال ناگزیری خواهد یافت؟ اگر چنین باشد، آن وقت باید پذیرفت که پروژه علوم انسانی و مهم‌تر از آن، برنامه‌های فعالیت اجتماعی و سیاسی، برنامه‌هایی عبث و حتی توأم با نقض غرض هستند، چرا که وارد شرایطی شده‌ایم که به واسطه انقلاب‌های روزمره، نمی‌توانیم بفهمیم که دقیقاً چه اتفاقی می‌افتد و نمی‌دانیم که دقیقاً چه کاری باعث بهبود شرایط خواهد شد؟

‏‏ بحث

‏•‏ دگرگونی در سرعت تحولات، لزوماً به معنای سرعت دگرگونی در مبانی نیست، ولی بی‌گمان به معنای ضرورت افزایش در میزان تأمل در شرایط نو به نو، بر مبنای اصول متقن هست. این، تنها شرط حفظ یک هویت مقاوم و فعال است. این، اساسی‌ترین جمله‌ای است که می‌توان در مورد ضرورت روزافزون ˈحکمتˈ گفت.

•‏ پس، در پاسخ به این سئوال کلی که ˈبا رسانه‌های جدید چگونه باید مواجه شد؟ˈ، یک پاسخ کلی وجود دارد: باید در فضای رسانه‌ای جدید حضور داشت، ولی فعال+ریشه دار: حضور+فعالیت+ریشه داری. بدون هر یک از این‌ها، فکر اسلام و انقلاب اسلامی مدفون خواهد شد.

یعنی:

•‏ اولاً، اگر در این فضای رسانه‌ای جدید حضور نیابیم، در واقع، با نسل جدید بشر (‏post-humanity‏) یا چیزی که با قوت می‌توانیم به آن ˈنوع جدید بشرˈ اطلاق کنیم، ارتباط خود را گسیخته‌ایم.

•‏ ثانیاً، اگر منفعل باشیم، به این معنا که میزان تأثیرگذاری ما در قواعد مبادله پیام، کمتر از سایر بازیگران باشد، باز هم مشارکت ما در این فضا، برای حفظ ما کافی نخواهد بود.

•‏ ثالثاً، اگر به احیا و بازاندیشی و تأمل مستمر در ریشه اسلامی-ایرانی خود نپردازیم، خواه نا خواه، دیر یا زود، کم یا بیش، از ولنگاری سر در خواهیم آورد و هویت مقاوم ما از هم خواهد گسیخت.

•‏ هر یک از این سه که نباشد، جای ما در جهان آینده نخواهد بود.

•‏ واقع آن است که موقعیت ما در فضای شبکه ممتاز و قابل توجه است، و بخش عمده آن، به موقعیت ممتاز فرهنگی ما بازمی گردد. حضور پرانگیزه و فعال کاربران ایرانی در شبکه، توأم با پایبندی‌های بیش و کم اسلامی-ایرانی، در مقایسه با حضور سایر ملل دنیا قابل توجه است. اگر از این ظرفیت‌ها به درستی استفاده نشود، آینده جای افسوس خواهد بود.

•‏ یک نکته مهم، در استمرار حضور موفق در شبکه، و تولید محتوا، شناسایی نقش تکنولوژی در تولید محتواست.

•‏ واهمه ما از ورود به عرصه‌ای که بستر شبکه‌ای آن و قواعد عملکرد آن را ما تأسیس نکرده‌ایم، بدواً قابل درک است. ولی اگر، درک عمیقی از ماهیت تکنولوژی، و تکنولوژی رسانه‌ای داشته باشیم، می‌توانیم شیوه‌های مقاوم و اصولگرایانه برای بهره وری از تکنولوژی رسانه‌ای وضع کنیم.‏

*دکتر حامد حاجی حیدری - دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

منبع: همشهری آنلاین