تاریخ انتشار: ۱ دی ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۶

یاسر هدایتی: حالا ۴۰ روز از آن غروبی که حضرت خورشید گفت «اللهم تقبل هذا القربان» گذشته است؛

  40شب از آنگاه که حضرت نیایش دیده بود که بانو، شب یازدهم، نماز شب را نشسته خوانده؛ 40منزل از آن اوقاتی که بانو، صبر را به خجالت وادار کرده بود وقتی زمزمه‌اش را حضرت خورشید شنیده بود که «یَا عِمَادَ مَنْ لَا عِمَادَ لَهُ وَ یَا ذُخْرَ مَنْ لَا ذُخْرَ لَهُ وَ یَا سَنَدَ مَنْ لَا سَنَدَ لَهُ یَا من سَجَدَ لَکَ سَوَادُ اللََّیْلِ وَبیاض النَّهَارِ وَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ حَفِیفُ الشَّجَرِ و دَوِیُّ الْمَاءِ یَا‌الله یَا‌الله...» ‌ای پناهگاه آن‌که جز تو پناهی ندارد. ‌ای تکیه‌گاه آن‌که جز تو پشتوانه‌ای نمی‌شناسد و ‌ای خدایی که سیاهی شب و سپیدی روز و روشنایی خورشید و صدای آرام درخت و آب بر تو سجده می‌کنند.
حالا 40مرحله گذشته است و این کاروان که با «سر» رفته بود «بی سر» بازگشته است.
بازنمایی تصویری پیش رو، شمایی است از فرازهایی که بر این کاروان گذشته است از پس اربعینی و به تعبیر اوحدی است که «رخ به میعادگاه معنی کن/ اربعینی ز آب دیده بر آر»

روز یازدهم

از کربلا تا کوفه
مطابق تاریخ و آنگونه که استاد مطهری در جلد اول حماسه حسینی می‌گویند، عمربن‌سعد حرکت اسیران را به‌گونه‌ای ترتیب داد تا حرکت کاروان آزادگان از عصر روز یازدهم باشد و با توجه به مسیر در حدود 12فرسنگی کربلا تا کوفه، کاروان در سپیده‌دم دوازدهم محرم به کوفه برسد. سرهای شهیدان برای برپایی جشن و قدرت‌نمایی سپاه یزید پیش‌تر به کوفه فرستاده شده بود. به نقل خوارزمی در مقتل الحسین و المقرم در مقتل الحسین سر سالار نیزه‌نشین کاروان آزادگان توسط خولی‌بن یزید و به‌گفته طبری توسط سنان بن انس به دربار عبیدالله برده شد. سید‌بن طاووس اعتقاد دارد که این سرها بعدتر با کاروان به شام نزد یزید فرستاده شد اما شیخ‌مفید می‌گوید که سرها جلو‌تر از کاروان به شام فرستاده شدند.

روز دوازدهم

این کشته فتاده به هامون حسین توست
علامه عسگری در معالم‌المدرستین خاطرنشان می‌کند که روز دوازدهم محرم مردم قبیله بنی‌اسد که در غاضریه زندگی می‌کرده‌اند، اجساد رها مانده شهیدان کربلا را جمع کرده، نمازخوانده و در همین جایی که امروز مشهد شریف ایشان است، دفن کرده‌اند.

از کوفه تا دمشق

راه سلطانی، راه عقیل
قول مشهور که برخی از علمای متاخر مانند میرزای نوری و شیخ عباس قمی نیز آن را تأیید می‌کنند مسیر حرکت کاروان آزادگان را از کوفه به سمت دمشق، راه مشهور به راه سلطانی معرفی می‌کنند. راهی که از شهرهایی چون قادسیه، قناطیر، سامرا، تکریت، موصل، حران، رقه، مسکنه، حلب، شیرز، بعلبک و حمص می‌گذرد. در مقابل برخی دیگر از علما چون سیدمحسن امین در اعیان الشیعه ، راه مشهور مسیر به عقیل را مسیر درست حرکت کاروان می‌دانند؛ مسیری که البته بسیار کوتاه‌تر از مسیر سلطانی است.

روز سی ام

دُمل‌های سر باز کرده کینه بد ر و خندق
ابوریحان بیرونی و بسیاری دیگر روز اول صفر سال 61هجری را روز ورود کاروان حسینی به دمشق می‌دانند اما شهید مطهری روز دوم صفر را قول ارجح‌تری برای ورود کاروان به شام می‌داند. عبیدالله، کاروان آزادگان را به‌سر‌کردگی زحربن قیس‌الجعفی روانه شام کرد. در بحار الانوار و تذکره‌الخواص گفته شده که هنگام ورود کاروان آزادگان و سرهای شهیدان، یزید در جیرون جایی مصفا در نزدیکی دمشق به شادخواری مشغول بوده و با دیدن سرهای بر نیزه، شعری به این مضمون خوانده؛ «هنگامی که محمل‌ها رسیدند و آن خورشید‌ها بر فراز پشته‌های جیرون درخشیدند، ... من دیونی را که طلب داشتم بازپس گرفتم.» کاروان را در پیش روی باب‌المسجد، جایی که معمولا اسرای جنگی را آنجا اسکان می‌دادند، مستقر کردند. مردم شام که از زمان مسلمانی‌شان به مسلمانی خالد ولید و معاویه و یزید دلخوش بودند، به شادی و هلهله به نظاره کاروان آزادگان رفتند. مردان شامی لباس نو پوشیده بودند و زنان دف می‌زدند تا کاروان را به قصر یزید بردند.

در مجلس تاریک یزید بر مروارید پاره تن رسول(ص) چوبدستی آن مرد تاریک نواخته شد. حضرت نیایش فریاد بر آورد که «یَا یَزِیدُ مَا ظَنُّکَ بِرَسُولِ‌الله لَوْ رَآنَا عَلَی هَذِهِ الْحَالِ؟.../ ‌ای یزید چه گمان می‌کنی اگر رسول خدا(ص) ما را در این حال ببیند؟» محفل یزید منقلب شد. یزید به عبیدالله دشنام داد و تقصیر‌ها را به گردن او انداخت و دستور داد تا غل و زنجیر‌ها را از کاروان بردارند. یزید ماندن بیشتر کاروان آزادگان را به مصلحت خود ندید. نعمان‌بن‌بشیر ماموریت پیدا کرد تا اسباب حرکت کاروان آزادگان را به مدینه فراهم کند.

محاجه گونه‌های یزید با عقیله بنی‌هاشم و امام علی‌بن الحسین (ع) در مجلس یزید و همینطور خطبه‌های مکرر این دو بزرگ در موضع‌های گوناگون در رسالت پیام‌آوری عاشورا ماهیتی آنچنان رسوا‌کننده داشت که طبری در تاریخش می‌گوید: همه زنان بنی‌امیه می‌گریستند و بر شهادت حسین(ع) زاری می‌کردند و نوحه می‌خواندند.

رأس‌الحسین(ع) کجاست؟

همان سری که «یحب‌الجمال » محوش بود
درباره محل دفن سر مبارک حضرت اباعبدالله با عنوان مرقد رأس‌الحسین بین مورخین اختلاف است تا جایی که 6 مکان مشهور بنابر اختلاف اقوال به‌عنوان مرقد رأس‌الحسین(ع) مورد زیارت و توجه دوستداران آل‌الله است. شیخ صدوق در کامل‌الزیارات و کلینی در کافی بنابر روایتی از امام‌صادق(ع) رأس‌الحسین را در نجف در کنار مرقد حضرت امیر(ع) می‌دانند. صاحب لهوف و برخی دیگر معتقدند که سر مبارک حضرت در بیستم سال 61 به کربلا بازگردانده و در کنار پیکر مطهر دفن شده است. مدینه (قبرستان بقیع)، قاهره و دمشق و عسقلان از دیگر شهرهایی هستند که بنابر اقوال مختلف مرقد رأس‌الحسین(ع) در آنجا قرار دارد و اکنون نیز این مشاهد متبرکه مأمن عاشقان زیارت حضرت آفتاب است.

از دمشق تا مدینه

بعد تو چندین قیامت دیر شد، ما را ببخش
درباره بازگشت بانو زینب کبری(س) و امام علی‌بن‌الحسین(ع) به مدینه 2‌روایت وجود دارد: برخی می‌گویند کاروان از شام مستقیما به مدینه رفته است؛ تاریخ طبری، الکامل ابن‌اثیر، اخبار الطوال دینوری، مقاتل‌الطالبین ابوالفرج اصفهانی، مقتل‌الحسین خوارزمی، الارشاد شیخ مفید، بحارالانوار علامه مجلسی، الاحتجاج طبرسی، اعلام‌الوری و عقد الفرید و الفتوح و انساب الاشراف و... ازجمله منابع مهمی محسوب می‌شوند که درآنها مسیر کاروان آزادگان از دمشق مستقیم به مدینه ذکر شده است. درنظرگاه دوم که امروزه مورد اعتقاد عامه نیز هست کاروان آزادگان در مسیر بازگشت به مدینه از مأموران یزید خواسته‌اند تا ایشان را از طریق عراق و کربلا به مدینه ببرند و به این ترتیب در چهلمین روز واقعه طف کاروان آزادگان توانسته‌اند به زیارت شهدا و امام شهیدان نائل شوند. منابعی چون مقتل‌الحسین ابی مخنف،‌اللهوف سیدبن طاووس، مثیر الاحزان ابن نما، مقتل الحسین المقرم، اعیان‌الشیعه سیدمحسن امین، نفس‌الهموم و منتهی‌الامال شیخ عباس قمی ازجمله منابع قائل به این نظریه هستند. از نظر محققان بزرگ معاصر چون دکتر شهیدی نیز در کتاب زندگانی فاطمه زهرا(س) با توجه به تضاد‌های تاریخی نسبت به هر دو قول، این مسئله در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. از سوی دیگر، شهیدآیت‌الله قاضی‌طباطبایی در کتاب پژوهشی«اول اربعین حضرت سیدالشهدا» اصل موضوع زیارت شهدا توسط کاروان و بازگشت ایشان به کربلا در مسیر مدینه را با دلایل بسیار قطعی دانسته‌اند.

شهر پیامبر (ص)

نزدیک شد که خانه ایمان شود خراب
به نقل از مسار الشیعه، کاروان آزادگان در بیستم صفر سال61 هجری وارد مدینه شد. در نزدیکی مدینه امام سجاد (ع)، بشیر‌بن جدلّم را مأمور کرد تا خبر شهادت ابا عبدالله(ع) و ورود کاروان را به مردم مدینه اطلاع دهد. علامه مجلسی در بحارالانوار می‌نویسد: بشیر به تاخت در مدینه حاضر شد و در برابر مسجد‌النبی اشعاری را که سروده بود به نوای حزین به این مضمون خواند؛ «ای مردم مدینه! دیگر مدینه جای ماندن نیست. حسین(ع) کشته شده است، دیده‌ها بر او پیوسته بگریند. پیکر او در کربلا آغشته در خون اوست و سرش را بر بالای نیزه گرداندند.» شهر پیامبر یکسر نوحه‌خوان شد.