از میان متهمان یک نفر در برابر اتهام قتل عمد قرار گرفته و 3نفر دیگر متهم به معاونت در قتل هستند.این جنایت چهارم بهمنماه سال گذشته رخ داد. مأموران کلانتری 140تهران وقتی در جریان جنایتی خونین در منطقه پونک قرار گرفتند، راهی آنجا شدند. بررسیهای اولیه نشان میداد که چند جوان نقابدار با حمله به خانهای در این منطقه و گروگان گرفتن ساکنان آن، دست به قتل مادر و مجروح کردن پدر خانواده زده و سپس متواری شدهاند.
از همان زمان تحقیقات ویژه برای کشف راز جنایت شروع شد. مأموران در بررسیها متوجه شدند در زمان جنایت علاوه بر مقتول و شوهرش، 2 پسر 12و 7ساله و دختر جوان آنها نیز در خانه حضور داشتهاند که مهاجمان آنها را در اتاقها محبوس کرده بودند. بررسیها نشان میداد که مردان نقابدار علاوه بر قتل مادر و مجروح کردن پدر خانواده، دختر جوان خانواده را نیز با ضربه چاقو مجروح کرده بودند که وی به بیمارستان منتقل شده بود. از آنجا که 2 پسر خردسال خانواده وحشت کرده بودند و قادر به بیان ماجرا نبودند مأموران تصمیم گرفتند برای پیبردن به حقیقت به تحقیق از دختر جوان خانواده به نام نرگس بپردازند. او گفت: قبل از ظهر بود و من و مادرم در خانه بودیم که ناگهان 3 جوان نقابدار درحالیکه صورتشان را با ماسک پوشیده بودند وارد شدند.
آنها با تهدید چاقو اقدام به بستن دست و پای من و مادرم کردند و مدام تهدیدمان میکردند. زمانی که 2 برادر کوچکترم از مدرسه به خانه آمدند، آنها را نیز در یکی از اتاقها حبس کردند. چند ساعت بعد متوجه شدم آنها مادرم را خفه کرده و به قتل رساندهاند. پس از آن مردان نقابدار یکی از برادرهایم را مجبور کردند که با پدرم تماس بگیرد و به بهانه خرید دفتر نقاشی از او بخواهد به خانه بیاید. وقتی پدرم وارد خانه شد آنها او را هدف ضربات متعدد چاقو قرار دادند و پس از آن یک ضربه چاقو نیز بهدست من زدند و فرار کردند.
ماموران در ادامه بررسیها به دختر خانواده مقتول یعنی نرگس مظنون شدند. چرا که حرفهای او درباره حادثه و اینکه مهاجمان را میشناسد یا نه، ضد و نقیض بود. بنابراین بازجویی از او ازسر گرفته شد و وی این بار مدعی شد: مدتی قبل از طریق همکلاسیهایم با جوانی به نام ناصر آشنا شدم. قصد دوستی با او را داشتم اما وی امتناع کرد و وقتی اصرار کردم، با پدر و مادرم تماس گرفت و درباره کارهایم به آنها گفت.
از همان زمان از او کینه به دل گرفتم. پس از آن رابطه من با پدر و مادرم خراب شد و آنها دیگر به من اعتماد نداشتند. برای همین تصمیم گرفتم با طرح نقشهای، از ناصر انتقام بگیرم. من از قبل پسری به نام مرتضی را میشناختم. با او تماس گرفتم و با پیشنهاد دستمزد 100هزار تومان خواستم وارد خانه ما شود و بعد از تهدید مادرم فرار کند.
من قصد داشتم بعد از این ماجرا ناصر را بهعنوان فرد مهاجم معرفی کنم و از او انتقام بگیرم اما مرتضی همراه 2نفر از دوستانش وارد خانه ما شد و مادرم را به قتل رساند و پدرم را بهشدت مجروح کرد. هنگام فرار نیز با زدن ضربه چاقو به دستم سعی کرد صحنهسازی کند تا کسی به من مشکوک نشود.با اعترافات نرگس، دستور بازداشت مرتضی و 2همدستش صادر شد و مأموران آنها را در یکی از شهرهای غربی کشور دستگیر کردند.مرتضی بعد از انتقال به اداره آگاهی تهران در بازجوییها به حمله خونین و قتل مادر نرگس اعتراف کرد و مدعی شد که از سوی نرگس برای قتل پدر و مادرش اجیر شده بود.
او گفت: حدود یک سال و نیم قبل با نرگس آشنا شدم اما بعد از مدتی دیگر او را ندیدم و خبری از وی نداشتم. بعد از گذشت مدتها از این ماجرا، چند روز پیش او با من تماس گرفت و گفت که اگر پدر و مادرش را تهدید کنم، پول خوبی به من خواهد داد. من هم پیشنهادش را قبول کردم و قرار شد با 2نفر از دوستانم به خانه آنها حمله کنیم و والدینش را بترسانیم. طبق قراری که داشتیم، نرگس از قبل در ورودی مجتمع را باز گذاشت تا راحت وارد خانه شویم.
وقتی به آنجا رفتیم، نرگس و مادرش در خانه تنها بودند. به محض ورود، دست و پای مادرش را بستیم و او را در اتاقی زندانی کردیم. همان زمان نرگس گفت که اگر پدر و مادرش را به قتل برسانیم اموال آنها که بسیار زیاد است به او میرسد و وی 700میلیون تومان بهعنوان دستمزد به ما پرداخت خواهد کرد. ما هم قبول کردیم و در این میان من با سیم برق او را خفه کردم. همان هنگام بود که برادران وی از مدرسه به خانه برگشتند و آنها را هم در اتاق زندانی کردیم و منتظر ماندیم تا پدر خانواده برسد.
ما یکی از برادران نرگس را مجبور کردیم تا با پدرش تماس بگیرد و به بهانه خرید دفتر نقاشی از او بخواهد به خانه بیاید.
وقتی این مرد وارد خانه شد یکی از همدستانم با چاقو به او حمله و با ضربات متعدد، او را نقش زمین کرد. ما که تصور میکردیم کارمان تمامشده و پدر و مادر نرگس را به قتل رساندهایم، با چاقو ضربهای بهدست دختر خانواده زدیم تا کسی پی به ارتباط او با ما نبرد و سپس خانه را ترک کردیم تا اینکه همهچیز لو رفت و ما دستگیر شدیم.بعد از اعترافات پسر جوان، همدستان او نیز حرفهای وی را تأیید کردند و گفتند که دختر خانواده از آنها خواسته بود که دست به این جنایت بزنند.
به گزارش همشهری، در این پرونده مرتضی به اتهام مباشرت در قتل، گروگانگیری، ایراد ضرب و جرح عمدی و همدستانش به اتهام معاونت در قتل، ایراد ضرب و جرح عمدی گروگانگیری و دختر جوان نیز به اتهام معاونت در قتل از سوی قاضی قریشیزاده بازپرس جنایی تهران مجرم شناخته شدند.