سید علی خرم استاد دانشگاه - حقوق بین الملل با تیتر "چرا ایران به ژنو 2 دعوت شد؟" در روزنامه قانون نوشت:
اگر دنبال دلیلی هستید برای اینکه چرا ایران به کنفرانس ژنو ۲ دعوت شد، باید تاکید کرد یکی از مهمترین دلایل آن، تغییر شرایط کنونی منطقه وجهان است که عامل دعوت ایران به این کنفرانس شده. به این معنا که معضل جدیدی در خاورمیانه به وجود آمده است. این معضل دیگر حول محور حکومت بشار اسد، یا سوریه و بهار عربی نمیچرخد، بلکه پدیده جدیدی است که همه قدرتهای جهان از جمله قدرتهای اروپایی- آمریکایی، کشورهای خاورمیانه، کشورهای آفریقایی و آسیایی به ویژه ایران را نگران کرده است. این پدیده به عنوان تروریسم بینالمللی شناخته شده است که متاسفانه عاملان آن منسوب و وابسته به اسلام هستند. سلفیها و تکفیریها به جای اینکه متوجه دشمنشان و مظالمی که اسرائیل بر فلسطین، اردن، لبنان، سوریه و مصر وارد کرده باشند، شمشیر را علیه هم کیشان مسلمان خود برافراشتهاند. در حالی که هسته اولیه آنان، گروههای جهادی در افغانستان بودند که علیه اشغال شوروی سابق میجنگیدند. آنان شوروی را کافر و خود را مسلمان میدانستند و نام مجاهد را یدک میکشیدند. متاسفانه نسلهای بعدی مجاهدین در راه اشتباه قدم برداشتند و به مسئلهای علیه اسلام تبدیل شدند. شاید بتوان این گروهها را با خوارج که سابقه تاریخی از آنان داریم، شبیه بدانیم. آنان نیز خود را مسلمان راستین میدانستند اما تیشه به ریشه اسلام زدند و امیر المومنین را به شهادت رساندند. خوارج در قرون اولیه ظهور اسلام فجایع بسیاری را به وجود آوردند. امروز هم معضلی به اسم تکفیریها، سلفیهای و تروریستها به نام اسلام کارهایی کردهاند که نه تنها مسیحیان و یهودیها بلکه مسلمانان هم انگشت تاسف به دهان گرفتهاند.
در این فضا مسئله بشار اسد به مسئله دست چندم جهان تبدیل شده است. تا دیروز نگاه غربیها به مسئله بشار اسد سیاسی و خیلی حیاتی بود. آنان به خیال خود قصد داشتند او را سرنگون کنند تا حکومتی دموکراتیک اداره سوریه را بر عهده گیرد. اما امروز به قدری شرایط وخیم شده و پدیده جدید تروریسم بینالمللی کاری با جهان کرده که همین غربیها میخواهند شخص بشار اسد آستین بالا بزند و جلوی گروههای تروریستی را بگیرد. ظرف چند ماه گذشته اتفاقاتی در جای جای جهان، به ویژه خاورمیانه رخ داده که نگرانی جدیای برای قدرتهای جهانی به وجود آورده است. پس ژنو ۲ با ژنو یک فرق میکند. هدف از کنفرانس ژنو یک تعیین تکلیفی برای سوریه بود اما همه در ژنو ۲ به دنبال این هستند که موانع گسترش تروریسم در جهان بررسی و شناخته شود. بنابراین صورت مسئله این کنفرانس کاملا تغییر کرده است. ظاهر کنفرانس ژنو ۲ برای بررسی وضعیت کنونی سوریه و بشار اسد است، اما حل مشکل تروریسم بینالملل دستور کار اصلی کنفرانس است. گروههای معارض سوریه از گروه القاعده فریب خوردند و آنقدربا آنان ترکیب شدند که به اصطلاح به اسب سواری القاعده تبدیل شدند. آمریکا و اتحادیه اروپا که تا دیروز سلاحها و امکانات دیگر در اختیار معارضان سوریه قرار داده بودند، امروز متاسف شدهاند...
زیرا امکانات به واسطه معارضان در اختیار القاعده قرار گرفت و خطر جدیدی برای جهان ایجاد کردند. همچنین گروه اسلامی شام (سوریه) و عراق، به نام داعش که ادعا دارند این دو کشور را یکی میکنند، قساوتهایی دارند که در تعارض اصولی با اسلام است. اسلام از سلام و صلح میآید، گروه داعش رفتارهایی مانند خوارج دارند. آنان سینه مخالفان را پاره میکنند و جگر آنان را میخورند. یا کشیشی را سر میبرند و مدتی با سر او فوتبال بازی میکنند. حتی فیلم این حرکات را در اینترنت منتشر میکنند. رفتار آنان تمام داستانهای خوارج در سالهای ابتدایی ظهور اسلام را به یاد میآورد. با این حساب از آنجا که ایران نگران این گونه رفتارها در جهان است و هم مصمم است که این رفتارها به اسم اسلام گسترش پیدا نکند و در عوض صلح و ثبات در خاورمیانه مستقر شود. ایران آماده حل مشکل سوریه و عراق و تروریسم بینالمللی است. از سوی دیگر اگر جامعه جهانی بخواهد با سوریه هر نوع توافقی کند به ایران نیاز دارد. زیرا جایگاه ایران در سوریه بسیار مهم است. ایران و روسیه میتوانند با سوریه هماهنگ باشند چنانکه برای خلع سلاحهای شیمیایی در سوریه، طرح ایران با روسیه پخته شد تا این کشور سلاحهای شیمیایی خود را از کار انداخت و از خطر حمله نظامی نجات پیدا کرد. در این میان هنوز عربستان، قطر و امارات دچار خواب غفلت هستند. اما ترکیه و غربیها زودتربیدار شدند و امروز مدعی هستند ایران باید در این مذاکرات شرکت کند زیرا نقش ایران میتواند سازنده باشد و اگر تعهدی در سوریه تعیین شود ایران میتواند به نوعی آن را از جانب سوریه به عهده بگیرد و ضمانت اجرای آن را به جامعه بینالملل بدهد. البته نباید از تاثیر غیر مستقیم ایران با گروه ۱+۵ بر سر مسئله هستهای غافل بود. همکاری ایران با جامعه بینالملل نشان داد که کشور ما اهل همکاری است و میتواند در حل بحرانهای منطقهای و بینالمللی مساعدت کند. تا روزهای آخر عربستان به دنبال حذف ایران از شرکت در این کنفرانس بود ولی الزامات منطقهای سیاست خارجی عربستان را منزوی کرد و در آخرین دقایق از ایران دعوت به حل بحران سوریه و جلوگیری از گسترش تروریسم سلفی-تکفیری شد.
عزاداران امروز وطن
امیر یوسفی در روزنامه ایران با اشاره به همزمانی پوشش سیاه روزنامه وطن امروز و آغاز اجرایی شدن توافق ژنو نوشت:
سرزنشی نیست که کسی یا جریانی یا جریدهای به یک تصمیم یا تعهد یا توافق ملی به دیده انتقاد نظر کند و با زبان مخالفت از آن یاد نماید به شرط آن که در اظهار نقد و مخالفتش، رخت عزا نپوشیده باشد، به شرط آن که بیرق مشکی بر سردر سرایش نیاویخته باشد و به شرط آن که نام این تصمیم را در یک اعلامیه دلخراش ترحیم، درشت ننوشته باشد. دیروز اما همه این اتفاقات یکجا رخ داد.
یک رسانه مکتوب، دیروز ترجیح داد که برای چاپ خبر آغاز اجرایی شدن توافق ژنو، اول شال مشکی بر گردن صفحه اولش بیندازد تا عزاداری و مصیبتزدگیاش را به اصرار بر مخاطب خود (مخاطب؟!) تحمیل کند؛ ثانیاً نام قربانی این مصیبت را از «توافق هستهای» به «هولوکاست هستهای» برگرداند و بعد هم به عنوان میخ آخر تابوت، عکس اندوهگینی آمیخته از ابر و سرب دست و پا کند تا نیمرخ تأسیسات هستهای ایران در ابهام و غربت و مظلومیت فرو برود. این همه ابتکار دلسوزان امروز وطن بود که دیروز روی پیشخوان مطبوعات نشست. عزادار، نکرد لااقل مثل رسانه نامهربان تصویری کشور، کار را به سکوت برگزار کند و از کنار خبر عبور کند. نکرد لااقل مثل روزنامه دیگری کار را به یادداشت به قول خودش مستندی محدود کند. نکرد لااقل مثل مخالفان و منتقدان دیگر از کارشناسان مطلوب خود بهره بگیرد. به جای همه اینها ترجیح داد اعلام عزای عمومی کند و به صورت خود چنگ بکشد.
30 دی، آغاز عملیاتی شدن یک تصمیم بود که شاید ابتکار و طراحیاش در کارنامه دیپلماسی دولت یازدهم نوشته شده باشد، اما پذیرش و رسمیت یافتناش قطعاً از سوی نظام بوده است. توافق ژنو نه یک متن مقدس است که التزامی ابدی و غیر قابل تخطی را بطلبد و نه ننگین نامهای است که تن دادن به آن در حکم امضای برگه فوت باشد. یک توافق است و نه چیزی بیشتر؛ توافقی که طراحی و اجرای آن با سربازان قابل اعتماد میدان دیپلماسی کشور بوده است و مقصودش، ایجاد گشایش در یک بنبست فرسایشی. خانه منتقدانی آباد که به پندار خود بر این توافق نقد دارند و ملاحظات انتقادی خود را در پوستهای نجیب و هستهای کارشناسانه منتشر میکنند. توافق ژنو مدل موفقی از پیروزی متقابل است، آنچه دیپلماتها از آن تحت عنوان بازی برد - برد یاد میکنند و دستگاه دیپلماسی دولت اعتدال، رویکرد «اعتمادسازی دوسویه» مینامد.
از صبح دیروز که زنگ آغاز اجرایی شدن این توافق به صدا درآمد بازارهای پولی و اقتصادی به آن واکنش مثبت نشان دادند و مهمتر از آن آرامش روانی که سالها بود از عرصه فعالیتهای تجاری - صنعتی و تولیدی کشور رخت بسته بود بار دیگر بازگشت. پیداست که همان قلمی که متن توافقنامه ژنو را به نیت گشایش در فروبستگیها امضا کرد، به مجرد آن که احساس کند استمرار توافق، منافع ملی ایران بزرگ را دچار غبن و خسران میکند، باز هم خواهد چرخید تا شرایط را دیگرگون کند. ارزیابی کنش دیپلماتیک برحسب معیارهای فرسوده، حاصلی جز فروبستگی در کار و بار حکمرانی و محصولی جز زمینگیر شدن معیشت مردم ندارد. گواه اگر میطلبید، به سالیان گذشته بنگرید تا برایتان آفتابی شود چگونه منافع ملی پیش پای خامدستی و سرسختی بلاوجه آسیب دید. زبان دیپلماسی، زبان ظرافت و حسابگری است نه زبان درشتگویی و لجاجت.
دیروز را نه تقویمها اعلام عزا کرده بودند، نه وجدان عمومی جامعه ایرانی و نه بضاعت کارشناسی نخبگان کشور. یک روزنامه بود که شال عزا بر دوش انداخت تا چهره معمولاً عبوس خود را تلختر و تندتر بنمایاند. به اعلام عزای این مدعیان وطن، البته هیچ کس التفات نکرد حتی آنها که برادرخواندهاش بودند و پیوند خونی و خانوادگی با او دارند. رسانه ملی سکوت کرد اما مجلس ترحیم به پا نکرد. دیگرانی هم بودند که ناخرسندیشان پیدا بود اما هیچ کس عزا نگرفته بود. عزادار، دیروز تنها مانده بود بی آن که آغوشی تسلایش باشد یا دستی اشکهایش را پاک کند.
فرصتسازی منتقدان هستهای
روزنامه شرق نیز با قلم صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران به موضوع توافق ژنو پرداخت و آورد:
توافق «ژنو» باعث بهوجودآمدن نقطه عطف مهمی در برنامه هستهای ایران شده است. ظرف قریب به یکدهه گذشته که پرونده هستهای ایران شکل گرفته، همواره یک نظر میتوانسته مطرح باشد و آن هم نظر رسمی دولتی بوده است. نظر رسمی هر چه بوده، مطبوعات، رسانهها بههمراه شخصیتهای سیاسی، مجلس و... جملگی با آن نظر همراهی میکردند. اگر هم احیانا انتقادی به برنامهها بوده، صرفا در یک جمع خصوصی میتوانسته ابراز شود و الا در بیرون و بهصورت رسمی، این مساله مورد بحث قرار نمیگرفت. اما توافق «ژنو» باعث برهمخوردن این وضعیت 10ساله شده است. برای نخستینبار، نظر رسمی ترک برداشته است. یا درستتر و دقیقتر گفته باشیم اجماعی روی آنکه کدام درست است و کدام نیست، چه صلاح است و چه نیست دیگر وجود ندارد. مجموعه دولت به نمایندگی از جانب قوهمجریه، درخصوص توافق «ژنو» به خود تبریک و تهنیت میگویند در حالیکه برخی نهادها و محافل، مطلقا این توافق را دستاورد و پیروزی نمیدانند. سرسختترین مخالفان ژنو، در مجلس حضور دارند. آنان در ابراز مخالفت صریح و علنی با سیاست رسمی درخصوص پرونده هستهای تا آنجا پیش رفتند که نهتنها آن را دستاورد نمیدانند بلکه آن را به صفاتی چون «ترکمانچای» و «هولوکاست» مزین ساختهاند. در حالیکه در گذشته مطلقا اینگونه نبود. سیاست رسمی هر چه بود، همه یک صدا آن را تشویق و تمجید میکردند، اگر هم کسانی منتقد بودند، بهندرت مجال رسانهایشدن دیدگاههایشان را مییافتند.
فضای رسانهای بهگونهای بود که اگر برنامه، پیشبرد غنیسازی بود، همه آن را تایید میکردند. اگر برعکس، تعلیق داوطلبانه غنیسازی بود، باز هم آن را تصدیق میکردند. اگر کنارآمدن و توافق و سیاست «کجدار و مریز» بود (دوران خاتمی) باز هم آن را تایید میکردند. اگر آن سیاست کنار گذاشته شده و نگاه، عکس آن بود (دوران احمدینژاد) باز مخالفتی صورت نمیگرفت. اگر علی لاریجانی و سولانا پیشرفت در مذاکرات داشتند، همه آن را میستودند و اگر جلیلی و اشتون به بنبست میرسیدند، باز هم تایید میشد. اما این بار، اتفاق جدید رخ داده است. واکنشها نسبت به توافق «ژنو»، به سه جریان مشخص، تقسیم شده است. بخشی کاملا «موافق» هستند، بخش دیگر، درست در نقطه مقابل آن قرار گرفته و «منتقد» هستند و سرانجام گروه سوم که هیچ اظهارنظری نمیکنند و «سکوت» پیشه کردهاند. اگر موافقان توافق «ژنو» ظرف ماههای آینده دست بالا را پیدا کنند و تعهدات ما و غربیها، تحقق پیدا کند و شرایط اقتصادی کشور نیز رو بهبهبودی رود، گروه سوم، به موافقان خواهد پیوست. متقابلا اگر توافق «ژنو» با مشکل مواجه شود و به جایی نرسد یا تغییرات ایجادشده، محدود و کم باشد، در آنصورت زمینه برای منتقدان فراهم شده و گروه سوم این بار، همصدا با منتقدان توافق «ژنو» عمل خواهند کرد. میماند دو نکته مهم؛ یکی «اصلی» و دیگری «فرعی».
بگذارید «فرعی» را ابتدا توضیح دهم. منتقدان توافق «ژنو»، در واقع، شامل طیفی از تندروها بههمراه طرفداران احمدینژاد و «جبهه پایداری» هستند. انگیزه انتقاد آنان، بیش از آنکه ملهم و متاثر از جزییات توافق «ژنو» باشد، در مخالفتشان با دولت روحانی و اصلاحطلبان - که دست دوستی به سمت دولت دهم دراز کردهاند- ریشه دارد. «جبهه پایداری»ها اساسا با هر اقدام، عزل و نصب و با هر سیاست و تصمیمگیری مجموعه روحانی و اصلاحطلبان مخالف هستند. آنان همچنان خواهان تداوم سیاستهای دوران احمدینژاد هستند و با هرگونه فاصلهگیری از آن سیاستها، مخالف هستند بنابراین انتقاد آنان از توافق «ژنو»، مجزا و استثنایی نیست، بلکه تداوم و زیرمجموعه قاعده کلی مخالفت این طیف با هر آن چیزی است که رنگ و بویی از اعتدال و اصلاحطلبی داشته باشد. اما نکته «اصلی» حضور فعال طیف اقلیت منتقد توافق «ژنو»، شاید این امکان را بهوجود آورد تا کل برنامه هستهایمان برای نخستینبار، مورد بررسی و نقادی چهرهها و شخصیتهای مستقلتر قرار گیرد. شاید برای اولین بار، این فرصت فراهم شود که در مورد بحث مهم و سرنوشتساز هستهای، فقط نظر دولتمردان، مسوولان و صاحبنظران دولتی مطرح نشود و در «کنار» آنان و «افزون» بر آنان، دیگرانی هم بتوانند درخصوص برنامه هستهای اظهارنظر کنند.