تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۷:۱۴

پوریا خوش‌فکر: اگه مثل من یه عروسک پارچه‌ای باشی که اشتباهی پا به دنیای آدما گذاشته، هرروز از چیزایی که می‌بینی دهنت وا می‌مونه. زندگی با آدما خیلی سخته، چون...

آدما صب تا شب حرف از عشق و محبت می‌زنن، اما رفتارشون رو که نیگا می‌کنی می‌بینی بیش‌تر از عشق، عاشق جدایی و فاصله‌ان! چرا راه دوری بریم؟ اصلاً خود من؛ از روز اولی که چشام‌ رو به دنیای آدما وا کردم، هزاربار طعم جدایی رو چشیدم.

اولین جدایی این بود که مامانم من‌ رو برد گذاشت مغازه‌ی سر راه (که البته جای خیلی بدی هم نبود و کلی دوست جدید پیدا کردم). آقای فروشنده به‌نظر مهربون می‌اومد و خیلی هوامون رو داشت، اما یه‌روز خیلی راحت من‌ رو داد به یکی‌ دیگه، این دومین جدایی بود.

منِ ساده رو بگو که فکر کردم اون «یکی‌ دیگه» دیگه واقعاً من‌ رو دوست داره، اما بعد معلوم شد قراره من‌ رو بذاره تو یه جعبه‌ی تاریک و در سومین تجربه‌ی جدایی زندگیم، بده به یکی‌ دیگه. البته اون «یکی‌ دیگه»ی جدید به‌نظر می‌اومد از دیدن من خیلی ذوق کرده. دروغ چرا؟ منم عاشق برقی شدم که توی چشاش بود، اما همه‌ی این ذوق‌زدگی‌ها چندهفته بیش‌تر دووم نداشت و همه‌ی برقا و جرقه‌ها خاموش شد. بعدش دوباره من موندم با یه جدایی جدید، بالای یه کمد چوبی...

آی آدما که به آدم‌بودنتون می‌نازین! یه چیز رو بهتون بگم: ما اگه از عروسکی خوشمون بیاد، برامون می‌شه مثل چشی که دوخته باشنش به صورتمون؛ دیگه به این راحتیا جداشدنی نیست که نیست که نیست.

 

عروسک‌ساز: شهره امیراحمدی

منبع: همشهری آنلاین