در لید گزارش آمده است: «آخرین اطلاعات مستند از وضعیت 5 سرباز وظیفه ایرانی که جمعه شب هفته گذشته در منطقه مرزی جکیگور استان سیستان بلوچستان از سوی گروهک تروریستی جیش العدل ربوده شدند، ثابت میکند آنها هنوز زنده هستند. اما این گروهک در آخرین اطلاعیه شب گذشته شان تهدید کردند اگر مسئولان ایرانی به خواستهشان که آزادی 300 نفر زندانی مورد نظرشان در ایران و سوریه است تن ندهند، گروگانها را به قتل میرسانند.»
توجه به مسئولیتهای اجتماعی در روزنامهنگاری ما طی سالیان اخیر بدلیل تقاضاهای کاذب در حوزه سیاسی کمرنگ شده است و در حالیکه روزنامه نگاری ذاتا فرایندی جامعه محور و رسانه نهادی واسط است، حتی برخی روزنامهنگاران «روزنامهنگاریِ اجتماعی» را به عنوان یک ژانر از روزنامه نگاری تلقی میکنند. بحث در این موضوع، البته مجال دیگری میطلبد.
روزنامهنگاری؛ جمع بینِ مسئولیتهای ملی و اجتماعی است. و «روزنامهنگاریِ بحران» از مهمترین مهارتهایی است که یک روزنامهنگار باید بیاموزد. اینکه، آنگونه اطلاعرسانی کنیم که هم به وظایف حرفهایمان عمل کنیم و هم مسئولیتهای خود در برابر حاکمیت ملی و مردم را انجام دهیم. شاید ذکر مثالی مفید باشد. همان روزی که عبدالمالک ریگی اولین جنایت بزرگ را در حاشیه مرزهای شرقی مرتکب شد، با شتابزدگی در صدر اخبار رسانههای ملی قرار گرفت. رسانه؛ خواسته یا ناخواسته او را که یک جنایتکارِ حاشیهای و جوانی سرکش بود، به تروریستی تبدیل کرد که گویا امنیت ملی ایران را به خطر انداخته است! به گمان من این اقدام ناشیانه، علاوه بر اینکه او را گستاختر کرد، دشمنان انقلاب اسلامی را هم به طمع انداخت تا با سرمایهگذاری و حمایت تشکیلاتی بیشتر از این مهره بیارزش، به ایران عزیز لطمه وارد کنند.
کشتن چند انسان بیگناه توسط یک جانی، کار خیلی سختی نیست. اما تهدیدِ امنیت ملی هم نیست. لذا اینکه به اصطلاح «دُز» یک خبر ناگوار به چه میزان تعیین شود که هم اطلاعرسانی صورت گیرد و هم منافع ملی و امنیت ذهنی مردم در معرض تهدید بیشتر قرار نگیرد؛ از مهارتهایی است که علاوه بر آموزش، در گذر سالها تجربه رسانهای به دست میآید. نمونههایی از این دست فراوان است.
در موضوع ربودن 5 سرباز عزیز کشورمان توسط گروهک تروریستی موسوم به جیش العدل هم ظرافتهای لازم باید در نظر گرفته شود. از جمله به کار بردن واژه «هنوز» در تیتر، ضمیر ناخودآگاه مخاطب را به این گزاره هدایت میکند که انتظارِ وقوع جنایت قطعی، احتمال رهایی این عزیزان حداقلی است و کاری هم از ما بر نمیآید! خودِ این «هنوز» نگرانی ذهنی مردم را بیشتر میکند.
یادم نمیرود که رادیو بیبی سی در زمان جنگ تحمیلی وقتی جنگندههای عراقی مثلا به جزیره خارک حمله میکردند، اینگونه گزارش را ادامه میداد که «هنوز جنگندههای عراقی حملهای به جزیره لاوان نداشتهاند». یعنی به بعثیها گرا (اصطلاحِ بچههای رزمنده) میداد که جزیره لاوان هم از نظر نفتی اهمیتی کمتر از خارک ندارد و بایستی به آنجا نیز حمله کنید. و فردا چنین میشد. یا در باره برخی ناآرامیهای داخل کشور، به کرات در رسانههای فارسی زبان بیگانه شنیدهایم که «هنوز گزارشی از ناآرامی در سایر شهرهای ایران بدست ما نرسیده است». این؛ یعنی جنگ روانی. یعنی زمینه سازیِ «انتظار بحران در ضمیر مخاطب» و تحریک برای استمرار و گسترش ناآرامیها.
گزارشگر در جای دیگری نوشته است: «... جیش العدل در این خبر افشا کرده است که پیشتر، فرکانس بیسیم سربازان ایران را پیدا و مکالمات نظامی را شنود میکرده و حتی مرزبانها را با فرستادن پیامهایی روی بیسیمهایشان تهدید میکرده است.»اینجا هم «افشا» به معنیِ این است که یک گروهک محدودِ تروریستی قادر به شنود مکالمات نظامی ما است و این چند شرور بر همه ابزارهای حفاظتی و جنگ الکترونیکیِ نظامیان ایران فائق آمدهاند! بهتر بود خبرنگار محترم از واژه «ادعا» استفاده میکرد. چون تروریستها همواره برای راه انداختن جنگ روانی «ادعا» میکنند که به سیستمهای امنیتی طرف مقابل اشراف دارند.
و باز در ادامه این گزارش میخوانیم: «... شواهد ثابت میکند جیش العدلیها نفوذ کاملی در فضای مجازی دارند. آنها در توئیتر به طور کلی ۹۳ پست دارند که آخرینش مربوط به حدود یک ماه پیش است؛... جیش العدل همچنین صفحه فیس بوکی هم راه اندازی کرده است که مجموع لایکهای موجود در آن بیش از ۸۸۰ عدد است. این رقم گویای آن است که طرفداران جیش العدلیها حتی به هزار نفر هم نمیرسند در حالی که امنیت ذهنی بیش از ۷۲ میلیون نفر ایرانی را به خطر انداختهاند.»
«نفوذ کامل» در فضای مجازی با راه اندازی صفحه توئیتری که ۹۳ پست دارد و یکماه به روز نشده، یا صفحه فیس بوکی که به راحتی با هویتهای غیر واقعی لایک میخورد؛ اثبات نمیشود. این گروه اگر چه سرکش و جانی است و موجب نگرانی هموطنانمان شده است، اما حقیرتر از آن است که «امنیت ذهنی» جامعه ایرانی را به خطر اندازد.
غرض من، نفی توانمندیِ گزارشگر محترم نیست. گو اینکه نام رسانه را نیز نیاوردهام. نقدی شاید کارشناسانه بود. تا بدانیم، بیاموزیم و گاهی «تصویر»ها یا «واژه»ها را چنان بکار نبریم که دشمنان برای بزرگنمایی قدرت خود بدان محتاجند.
امید که همکار خبرنگار ما بزودی گزارش آزادی فرزندان ایران را بنویسد.