خستگیهایش را میتکانم
دلم آتش میگیرد
رنگ و رویشان پریده
درزهایشان باز شده
آه، پدرم!
کفشهایت که این باشد،
پس زندگی
چه به روز خودت آورده؟
محدثه عابدینپور
از چهاردانگه
شعر> کفشهای پدرم را جفت میکنم
خستگیهایش را میتکانم
دلم آتش میگیرد
رنگ و رویشان پریده
درزهایشان باز شده
آه، پدرم!
کفشهایت که این باشد،
پس زندگی
چه به روز خودت آورده؟
محدثه عابدینپور
از چهاردانگه