بر روی چترت
مسافری که حتی
خودت را دریغ میکنی
از اشکهای من...
فاطمه شکوری
رؤیای سرد
رؤیای رسیدنم به تو
رؤیای پرواز برای پنگوئن
چهقدر مثل هماند
غیرممکن و سرد!
زهرا نورانی
۱۶ ساله از تهران
عادت نمیکنم
حسادت میکنم
به انسانهای آزاد گرفتار
که هیچگاه نمیمانند
همیشه هستند
در تنهایی خودشان غرق و
با دیگران درآمیختهاند
دوست دارم طلوع کنم، نمیشود
خاموشی برای من بهتر است
من شب خاموش را دوست دارم
خاموشی زیباست، به نرمی مخمل
و مانند شب، سیاه
طلوع زیباست، اما برای خورشید
نه برای من که برگیام در باد
نه وابستهام و نه وابسته میکنم
نه میآمیزم و نه آمیخته میشوم
و در آخر، حکم این است:
عادت کن
اما من عادت نخواهم کرد و
نجواکنان میگویم:
من آزاد نیستم
اما لایق آزادی هستم
زهرا درودگر
از شاهینشهر
تصویرگری: احترامسادات شجاعی از تهران