همشهری آنلاین: علامه حسن زاده آملی می نویسد: صاحب این همه کتاب در حکمت، فلسفه، عرفان، ریاضیات، فقه و اصول، علوم غریبه، معماری و مهندسی و بناکننده رصدخانه مراغه و صاحب زیج ایلخانی و بالاخره خواجه نصیر الدین طوسی و استاد بشر و استاد کلّ فی الکل در پیشگاه امام هفتم وصیت می‌کند روی قبرش بنویسند «وَ کَلبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیهِ بِالوَصِید».

 اهمیت علمی و سیاسی خواجه نصیر

تمدن‌ براساس‌ تعاریفی‌ که‌ از آن‌ شده‌ عبارت‌ است‌ همکاری‌ مردم‌ با یکدیگر در امور زندگانی‌ و فراهم‌ ساختن‌ اسباب‌ ترقی‌ و آسایش‌ و اصولا ظهور تمدن‌ هنگامی‌ امکان‌پذیر است‌ که‌ امنیت‌ و آسایش‌ برقرار باشد و این‌ مهم‌ در زمان‌ خواجه‌ نصیر به خاطر حمله‌ مغول‌ به‌ ایران‌ میسر نشد، مگر با یک‌ سیاست‌ خاص‌ که‌ آن هم‌ پیدا کردن‌ ضعف‌ دستگاه‌ حکومتی‌ بود که‌ پای‌بندی‌ آنها به‌ مسایل‌ خرافی‌ همچون‌ پیشگویی‌ و خواب‌ دیدن‌ توجه‌ خواجه‌ نصیر را به‌ خود جلب‌ کرد و او از همان‌ نقطه‌، سیاست‌ عملی‌ خود را به‌ اجرا گذاشت‌ که‌ همکاری‌ با دستگاه‌ در آن‌ مقطع‌ و عدم‌ب رخورد با مسایل‌ خرافی‌ مورد اعتقاد آنها یکی‌ از سیاستهای‌ مورد نظر بود که‌ تاریخ‌ در گذر ایام‌ پاسخ‌ به‌ خدمت‌ گرفتن‌ چنین‌ دستگاهی‌ را داده‌ است‌ که‌ آن هم‌ مهار جنگ‌ و بازگرداندن‌ آرامش‌ بود که‌ برای‌ پی‌ریزی‌ هر تمدنی‌ لازم‌ است‌.

در مقام علمی و فلسفی خواجه نصیر سخن‌ها گفته شده است و حتی برخی از کارشناسان معتقدند حق خواجه در این مسأله ادا نشده است و اهمیت او در حیات عقلی جهان اسلام خصوصا ایران اسلامی شناخته نشده است. با این وجود ذکر چند نکته در مورد شخصیت خواجه نصیر خالی از لطف نیست.

بر روی سنگ قبر خواجه نصیر چه نوشته شده است؟

آیت الله علوی بروجردی حکایتی را در رابطه با شخصیت معنوی خواجه نصیرالدین طوسی چنین بیان کردند: «خواجه نصیرالدین طوسی (قدس سره) علامه بزرگ روزگار خودش بوده است. او گذشته از مهارت در علوم اسلامی، در علم ریاضی و برخی علوم دیگر نیز تبحر داشته است. این عالم بزرگوار به قصد نشر معارف دینی، خود را به دربار «هلاکوخان مغول» نزدیک کرده و به اندک زمانی در درباره این پادشاه نفوذ زیادی می کند. با تلاش او و دیگر مبلغان شیعی، با وجود تلاش زیاد مخالفان، افکار شیعه مذهبان رواج بسیار می یابد. او مقیم بغداد در مرکز حکومت می‌شود و با تمام وجود از دین و آیین اسلام دفاع می‌کند و پس از عمری خدمت و مجاهدت در راه خدا در واپسین لحظه‌های عمر خویش، به شاگردانش سفارش می‌کند که او را در کاظمین و در جوار مرقد مطهر امام کاظم(ع) و حضرت جواد(ع) دفن کنند و سفارش می‌کند جمله‌ای که مبنی بر بزرگ داشتن او باشد بر سنگ قبر نوشته نشود.»

وی می‌افزاید: «شاگردان او اصرار می‌کنند تا آیه یا حداقل بیتی از اشعارشان را روی سنگ قبر بنویسند تا آیندگان صاحب قبر را بشناسند. اما خواجه نصیر می‌فرماید: «تنها اسم مرا روی سنگ قبر بنویسد زیرا وقتی قبر من در جوار این دو امام است شایسته نیست جمله‌ای مبنی بر بزرگداشت من روی قبر نوشته شود. اگر هم خواستید چیزی بنویسید، این آیه از قرآن کریم باشد: «و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید، سوره کهف، آیه 17؛ مربوط به حکایت اصحاب کهف و سگ آنها است که در دم غار نشسته است». با آن همه عظمت و آن همه خدمات علمی و فرهنگی به عالم تشیع می‌گوید: «من همچون سگ اصحاب کهف در آستانه مزار ائمه در شهر کاظمین زانو زده ام». به نقل از: «محمد لک علی آبادی، دلشدگان: شرح حال و کرامات اؤلیاء الهی، ص. 97»

احترام خواجه نصیر به امام موسی کاظم(ع)

گویند: هنگام وفات خواجه نصیر، به او گفتند: اجازه بده جنازه تو را به نجف اشرف ببریم و آنجا دفن کنیم، در پاسخ گفت: من از امام موسی کاظم(ع) خجالت می کشم که وصیت کنم جنازه ام را از کاظمین بیرون برند.

ادب خواجه از زبان علامه حسن زاده آملی



علامه حسن زاده آملی نقل می‌کند. بنده حدود سی سال پیش صحبتی با یک ریاضیدان داشتم تا این که کلام کشید به این شکل هندسی قطاع من از او، به خاطر غرض الهی که در نظرم داشتم ، سؤال کردم : عزیز من ! از این شکل چند حکم هندسی می توان استفاده کرد ؟
گفت: شاید هفت تا ده تا حکم.
گفتم: مثلاً بیست تا چطور ؟
گفت: شاید. ممکن است.
گفتم: دویست تا چطور؟ به من نگاه می کرد که آیا دویست حکم هندسی می توان از آن استنباط کرد و توقف کرد
گفتم : دویست هزار چطور ؟ خیال می کرد که من سر مطایبه و شوخی دارم و به مجاز حرف می زنم. بعد به او گفتم: آقا! این خواجه نصیرالدین طوسی کتابی دارد به نام کشف القناع عن اسرار شکل القَطاع.

و جناب خواجه از این شکل، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار حکم هندسی استنباط کرده ؛ یعنی قریب نیم میلیون.
بعد به او گفتم: این خواجه نصیر طوسی که راجع به یک شکل هندسی، یک کتاب نوشته و قریب پانصد هزار حکم از آن استنباط کرده، شما آن کتاب و خود خواجه را می شناسی؟
گفت: نخیر.
بعد راجع شخصیت خواجه صحبت کردیم و به او گفتیم: این خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشانه به جوار الهی ارتحال می‌کند، وصییت کرد: مرا از کنار امام هفتم، باب الحوائج الی الله، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عیبه به خاک بسپارند و روی قبر در پیشگاه امام هفتم؛ مثلاً نوشته نشود، آیت الله، علامه، این امام است، حجت الله. قرآن ناطق و امام ملک و ملکوت است. روی قبر من بنویسید: وَ کَلبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیهِ بِالوَصِید.

و این عالمی است صاحب این همه کتاب در حکمت، فلسفه، عرفان، ریاضیات، فقه و اصول، علوم غریبه، معماری و مهندسی و بناکننده رصدخانه مراغه و صاحب زیج ایلخانی و بالاخره خواجه نصیر الدین طوسی و استاد بشر و استاد کلّ فی الکل. اما در پیشگاه امام هفتم وصیت می‌کند این طور روی قبرش بنویسند. (منبع: سیره امامان در آثار علامه حسن زاده آملی)

  • خبرگزاری مهر
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها