به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله محمدعلی جاودان در جلسه اخلاق پنجشنبه 8 اسفندماه به ارائه سخن پرداخت که اکنون از نظر شما می گذرد.
أعوذ باللهِ من الشَّیطانِ الرَّجیم. بسم اللهِ الرَّحمن الرَّحیم. الحَمدُ للهِ رَبِّ العالمین وَ لا حَولَ وَ لا قوَة إلا بالله العَلیِّ العَظیم وَ الصَّلاة وَ السَّلام عَلی سَیِّدِنا وَ نبیِّنا خاتم الأنبیاء وَ المُرسَلین أبِی القاسِم مُحمَّد وَ عَلی آلِهِ الطیِبینَ الطاهِرینَ المَعصومین سِیَّما بَقیة اللهِ فِی الأرَضین أرواحُنا وَ أرواحُ العالمینَ لِترابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لعنة الله عَلی أعدائِهم أجمَعین إلی یَوم الدّین
یک عبارتی در سوره مبارکه صاد که هر پنجشنبه میخوانیم هست. ما میخوانیم و بدون توجه میرویم. ولو اینکه بارها میخوانیم. در آیه 49 سوره مبارکه صاد میفرماید: هَذا ذِکْرٌ وَإِنَّ لِلمُتـَّقینَ لـَحُسْنَ مَآبٍ این کتاب ذکر است. یادآور خدا و قیامت و حساب و کتاب است. ما هیچ روز حساب و کتابی نداریم. یعنی اینگونه نیستیم که یک طوری قدم برداریم که بدانیم هر قدمش حساب شده است. نه. خیلی راحت و آزاد. وَإِنَّ لِلمُتـَّقینَ لـَحُسْنَ مَآبٍ خدای متعال درمورد یک کسانی مهر و امضا کرده که عاقبت به خیر هستند. بقیه؟ نه. وَإِنَّ لِلمُتـَّقینَ لـَحُسْنَ مَآبٍ اگر آدم متقی باشد، یعنی همه چیزش درست باشد. خب من میدانم همه چیزم درست نیست.
اگر انسان همه چیزش درست باشد، وقتی شیطان میخواهد پنجه بند کُنـَد، کجا بند کُنـَد؟ جایی ندارد. باید یک کجی و ناراستی پیدا کند که پنجه اش به آن گیر کند. علمای اخلاق مثال زدند و گفتند هر اخلاق بدی که انسان دارد، مانند این است که یک کسی مقدار زیادی گوشت در دستش هست و سگهای گرسنه به دنبالش هستند. خب تا این گوشت هست او را رها نمیکنند. شیطان هم مانند سگ گرسنه و درنده ای است که فقط منتظر است گیر بیاورد. آن وقت اخلاقهای بد من، امید اصلی شیطان است. ببینید اخلاق های بد در رفتار و اعمال انسان دیده میشود. اخلاق بد در رفتار و اعمال من دیده میشود. وقتی من اخلاق بدی دارم، ولو یک دانه، این یک جایی ریشه دارد. در جان و روح من ریشه دارد. ریشه اش همان خلق بدی است که دارم. خب من برای اینکه خلقهای بد را از بین ببرم، باید چکار کنم؟ اول باید اعمالم را درست کنم. هیچ چاره ای نیست.
تا اعمالم را درست نکنم، امکان اینکه بتوانم با اخلاق خودم مقابله کنم را ندارم. ببینید هر اخلاق بدی، در واقع یک عادت است. یعنی آدم در اثر یک اخلاق بدی، یک عادت بد دارد. آدم باید با این عادت بدش بجنگد. چنین چیزی که از در وارد شوی اینجا و بفرمایی و ما همه اخلاق های بدت را تر و تمیز کنیم و برود، نداریم. آدم باید با اخلاق های بد خودش مقابله کند. عرض کردیم که دستگیره اصلی شیطان آنهاست. اگر کسی خیلی پول دوست باشد، یک روزی چنگ میزند و از همین طریق او را نابود میکند. هر روز نابود میکند.. هر روز وقتی او را از طریق پول دوستی به گناه وادار کرد، یعنی هر روز دارد او را نابود میکند. انسانی که پول دوست است که نمی تواند خودداری کند. هرجا پول گیر بیاید، میرود. از هر راهی که شد. میخواهد به دنبال پول برود دیگر. حداقل یک روزی از طریق این عیب کاملا نابود میشود. اگر یک کسی خیلی بخیل باشد، همین طور. حالا بخیل بودن به همان پول دوستی هم نزدیک میشود. دلش نمی آید پول خرج کند.
شیطان یک روزی از این راه وارد میشود. اینها راه های ورود شیطان به قلعه مستحکم وجود انسانی است. اما اگر اینها نباشد، هیچ کاری نمیتواند بکند. هیچ کاری. دقت کنید. اگر من هیچ اخلاق بدی نداشته باشم، شیطان نمیتواند هیچ کاری با من بکند. اصلا زورش نمی رسد. «وَإِنَّ لِلمُتـَّقینَ لـَحُسْنَ مَآبٍ» یعنی چه؟ آقا انسانی که همه چیزش خوب است، یعنی چون همه اخلاقیاتش خوب است، همه اعمالش هم خوب است دیگر، این فرد لـَحُسْنَ مَآبٍ دارد. مَآبٍ یعنی مرجع و نهایت. آخرش خوب است. این آدم حتما آخرش خوب است. حتما عاقبت به خیر است. در آیه 128 سوره مبارکه اعراف میفرماید: «وَالعاقِبَة لِلمُتـَّقینَ» عاقبت متعلق به آنهاست. آنها سرانجام به یک پیروزی نهایی میرسند. زندگی یک مسابقه است دیگر. آن بردن ِ نهایی متعلق به این شخصی است که اینگونه باشد. چکار کنیم؟ از کجا شروع کنیم؟ از نگاه شروع میژکنیم. از زبان شروع میکنیم. از گوش شروع میکنیم. من مراقب گوشم می شوم که هر حرفی را نشنوم. هر چیزی را نشنوم. هرجایی را نمیتوانم ببینم. وقتی انسان طبیب است میتواند همه چیز را ببیند؟ نه. حد و مرز گذاشته اند. هرکس.
بحث بعدی این بود. ببینیم می توانیم آن مطالبی که بزرگان گفتهاند را خدمت شما عرض کنیم. در آیه 55 سوره مبارکه مائده می فرماید: «إِنـَّما وَلیُّکـُمُ اللهُ وَ رَسولـُهُ وَالـَّذینَ آمَنوا» ببینید الفاظ اصطلاحی را به کار می برم که کم کم آشنا شوید. اولش غریب به نظر می آید. اما بعد آشنا می شوید. لازم نیست که انسان فقط اصطلاحات کامپیوتر را بداند. همه شما چندتا از اصطلاحات کامپیوتر را می دانید؟ ممکن است حتی معادل فارسی هم داشته باشد. خب اینجا از این اصطلاحات خدا پسند هم یاد بگیرید. این إِنـَّما جزء ادات حصر است. وقتی این سر یک جمله ای بیاید، می خواهند بگویند یک چیزی منحصر است. خب. هیچ کس دیگری شریک نیست و شریک ندارد. «إِنـَّما وَلیُّکـُمُ اللهُ» خدا منحصرا ولیّ شماست. آقا مخاطب این آیه کیست؟ همه مومنین. اگر در خاطرتان باشد در صدر، در آیه 51 سوره مبارکه مائده فرمود:«یا أیُّها الـَّذینَ آمَنوا لاتـَتـَّخِذوا الـْیَهودَ وَالنـَّصارَى أوْلیاءَ» یهود و نصارا را اولیاء خودتان قرار ندهید و به عنوان ولی نگیرید. «إِنـَّما وَلیُّکـُمُ اللهُ» همه مومنان بدانند که ولیّ شان خداست. کس دیگری هم هست؟ نه هیچ کس نیست. منحصرا خداست. انحصار واقعی و دقیق. اینجا پیغمبر هم جزئش است.
ای پیغمبر ما، بدان ولیّ ات خداست. او از همه بهتر می داند. ولیّ همه آن کسانی که بعدا میخواهیم جزء اولیاء نام ببریم هم خداست. از تحت ولایت الهی بیرون نیستند. ولایت الهی مطلق بر همه موجودات است. آن هفته بحث کرده بودیم که ولایت از چه نوع ولایتی است. بعد هم در ادامه آیه 55 میفرماید: وَ رَسولـُهُ ای مومنان رسول خدا هم ولیّ شماست. باز این هم حصر است. این را بدانید که کس دیگری نیست. میگوید پس چرا دوم گفتی؟ در یک رج مینوشتی. نمیشود در یک رج نوشت اما واقعش اینگونه است که چون خدا ولیّ است، او به پیامبر ولایت داده نه اینکه ولایت متعلق به خودش باشد. اصل اول این است که هیچ کسی بر هیچ کسی ولایت ندارد جز خدا. چون خدا خلق کرده است. ببینید یک مهندسی که یک کامپیوتر را اختراع کرده، ولیّ آن کامپیوتر نیست. اینگونه نیست که همینطور نشسته باشد و اراده کند تا کامپیوتر روشن شود. نمیشود.
آقا من میخواهم فلان شود. نمیشود. شرایط دارد. باید یک کارهایی را بکند تا بشود. آنجا ولایت مطلق و صد در صد است. چرا؟ چون خلقش کرده. سلول سلولش را او آفریده. هر سلولی یک ساختمان کامل است که همه را او ساخته. ذره ذره وجود آن سلول هم دست خداست. او رزقش را میرساند. اکسیژن لازم را او باید به او برساند و میرساند. در کنار هر سلولی یک مویرگ هست و باید غذا برساند. همه چیز. مرگش را هم معین کرده. تولد و تناسلش را هم معین کرده. اینکه این سلولها چطور تکثیر شوند را هم معین کرده. چون او خلق کرده، مالک حقیقی است. مالک حقیقی غیر از مالک بودن ماهاست. مثلا من مالک این قرآن هستم. اما فقط یک ذره. اما وقتی خدای متعال خالق است، مالک است. مالک به معنای حقیقی. ببینید الان این خلق خداست و خدا این را خلق کرده. ولو به دست بشر. او مالک حقیقی است. مالک حقیقی آن است که وقتی بدست من هم رسیده و من الان مالک هستم، باز او مالک است. وقتی من مالک این قرآن هستم، خدای متعال مالک است. اصلا از دست او بیرون نیامده. همچنان که در گذشته او را خلق کرده و مالکش بوده، الان هم مالکش است. یک ذره کم نشده. احاطه قدرت او بر این موجودی که مخلوقش است، یک ذره کم نشده. ولو اینکه الان در دست دیگری است. این پولی که در جیب شماست، متعلق به شماست
اما مالک اصلی اش خداست. وقتی این پول در دست توست، از دست مالک اصلی بیرون نرفته. صد در صد او مالک است. یک ذره شما مالک هستی. لذا او دستور میگوید. می گوید پولت را اینگونه مصرف کن و آنگونه مصرف نکن. یک چیزهایی را نمی توانی بخری. جایز نیست. من گفتهام جایز نیست چون من صاحب اصلی این هستم. صاحب اصلی یک حیطه ای را به تو اجازه داده که یک کارهایی را بکنی. درمورد چشمت هم در یک حیطهای اجازه یک کارهایی را داده. چون مالک است، شما میتوانی در این حیطه عمل کنی. بیرون از این نمیتوانی عمل کنی. چون مالک حقیقی است. خب. چون مالک حقیقی است، پس ولیّ است. آقا همه دیگران تحت ولایت او هستند. مگر همه دیگران را مالک نیست؟ مگر آن پیغمبری که از همه موجودات شریف تر و بزرگ تر است را خودش خلق نکرده؟ پس مالک اوست. چون مالک اوست، پس ولیّ اوست. بنابراین ولایت خدای متعال یک ولایت مطلق است. مالکیتش، یک مالکیت مطلق است. یک گوشهاش قابل خراش نسیت. هیچ وقت نیست. آدمهایی مانند ما این حرف را فقط در قیامت متوجه میشویم. در آیه 16 سوره مبارکه غافر میفرماید: «لـِّمَن المُلکُ الیَوْمَ للهِ الواحِدِ القـَهّار» آن روز این را متوجه میویم. اما ای کاش که انسان اینجا بفهمد. ای کاش.
پیامبر فرع ولایت الهی است. ما می گوییم در عرض نیست. در طول ولایت الهی است. بنابراین حیطه اش به همان مقداری است که صاحب ولایت اصلی یعنی خدای تبارک و تعالی مشخص کرده است. اما او برای ایشان هیچ حیطه ای مشخص نکرده. بنابراین ولایتشان مطلق است. نه مانند مطلق خدا. ببینید عرض کردیم این ولایت، ولایت قانونی است، بنابراین ولایت پیامبر در حد قانون مطلق است. هیچ تبصره ای ندارد. در ادامه آیه 55 سوره مائده میفرماید: «وَالـَّذینَ آمَنوا» اگر در خاطرتان باشد عرض کردیم لغت ولیّ در اینجا یک بار به کار برده شده. وقتی یک لغت، یک بار به کار می رود، یک معنا بیشتر نمی تواند داشته باشد. بنابراین ولایتی که برای خدای متعال می گوییم، ولایت مطلقه است. برای رسول هم می گوییم ولایت مطلق است و برای «وَالـَّذینَ آمَنوا» هم می گوییم ولایت مطلق است.
این مومنین یعنی همه مومنین. می شود؟ همه مومنین بر همه مومنین ولایت مطلق دارند. مومنین جمع است دیگر. یعنی جمع مومنین بر جمع مومنین. فکر کنید که می شود؟ ببینید آن مرتبه عرض کردیم یک والی یا بفرمایید ولیّ داریم که اینجا ولیّ به معنای والی است، یک ولیّ داریم و یک مولی علیه داریم. در آیه 56 سوره مبارکه مائده میفرماید: «وَ مَن یَتـَوَلَّ اللهَ» یک کسانی بودند که مخاطب این آیه بودند. پس نمیشود مومنین در اینجا جمع باشد. باید یک نفر باشد. بعد عرض کردیم که آقا این اشکال دارد. چرا در مورد یک نفر لفظ جمع به کار برده؟ عرض کردیم در قرآن چنین چیزی مکرر آمده است و در ادبیات عربی این مشکلی ندارد. در ادبیات فارسی هم عیب ندارد. خب پس صاحب ولایت خداست، پیامبر خداست، «وَالـَّذینَ آمَنوا» است. مخاطبش کیست؟ کسانی که ولایت اینها بر آنها هست، عموم مومنین هستند. بعدها یک ولایت دیگری را خواهیم خواند که ولایت مومنان بر مومنان است. آن را خواهیم گفت. آن کاملا حد و مرز دارد تا شدنی باشد. اگرنه نمیشود که من بر شما ولایت مطلق داشته باشم و شما هم بر من ولایت مطلق داشته باشی. اصلا فرض ندارد. نمیشود من صاحب اختیار همه چیز شما باشم و شما هم صاحب اختیار همه چیز من. این تناقض است.
ببینید اگر من صد در صد بر همه چیز شما، بر جان و مال شما ولایت داشته باشم و شما بر من، نمیشود و تناقض پیش میآید. بنابراین معلوم میشود که این مومنین باید یک نفر باشد. یک دسته خاص باشند. یک افراد خاصی باشند. آنها بر عموم مومنان ولایت دارند. «إِنـَّما وَلیُّکـُمُ اللهُ» ای مومنین ولی شما خداست. یهود و نصارا و منافقین نیستند. ولیّ شما خداست، رسول خداست، و مومنین هستند. پس جمع مومنان در تحت ولایت خدا و رسول و مومنان قرار میگیرند. عرض کردیم این ولایت چه نوع ولایتی است؟ ولایت قانونی است. به چه دلیل میگوییم ولایت قانونی است؟ چون در آیه بعد میگوید باید بپذیری. من میتوانم قانون را قبول کنم و می توانم قبول نکنم. شما میتوانی از چراغ قرمز عبور کنی که در این صورت قانون را زیر پا گذاشته ای. می توانی هم احترام کنی که نشانه ادب خودت است و قانون را پذیرفته ای. یک کسانی باید این را بپذیرند. در آیه بعد دارد که «وَ مَن یَتـَوَلَّ اللهَ» هر کسی ولایت را بپذیرد. همه مومنان باید بپذیرند و سه نفر هستند که ولایت دارند. عرض کردم خدای تبارک و تعالی اصل است و ولایت رسول و اینها فرع است و به این مناسبت در دنباله گفتهاند. هر کلمه قرآن روی حساب است.
اگر کلمه را ابتدا میگذارد یا انتها روی حساب است. از امام صادق(علیه السلام) سؤال کردند که قرآن در آیه 158 سوره مبارکه بقره میفرماید: «إنَّ الصَّفا وَالمَرْوَةَ» سؤال کردند که آقا اول از صفا شروع کنیم یا اول از مروه؟ از کدام شروع کنیم؟ از صفا شروع می کنیم. دلیلش در آیه است. فرموده اند «إنَّ الصَّفا وَالمَرْوَةَ مِن شَعائِر اللهِ» اینکه اول صفا را گذاشته روی حساب است. قرآن با کلمات بازی نمی کند. کلمه را دقیق حساب میکند. اینکه اول صفا را فرموده، پس از صفا شروع کنید. مروه در پایان است. خدا نصیب همه تان بکند. ما با جگر خون به مکه رفتیم. مکه خوب هم رفته بودیم. باور کنید سفر اول که رفتیم بهشت بود. آنجا بهشت است. فقط گرم است. بهشت که گرم نیست. آنجا فقط گرم است. خدا نصیب همه تان کند. بعد خیلی خوب است که انسان از آنجا به کربلا برود. اول به مکه برود و بعد به مدینه برود. چند تا معصوم را در مدینه زیارت میکند؟ شش تا معصوم را در مدینه زیارت میکند. کم نیست. خدا آرزویش را به دل هیچ کس نگذارد.
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۷
همشهری آنلاین: آیت الله محمدعلی جاودان در جلسه اخلاق با بیان اینکه تا اعمالم را درست نکنم، امکان اینکه بتوانم با اخلاق خودم مقابله کنم را ندارم، گفت: هر اخلاق بدی، در واقع یک عادت است. شیطان یک روزی از این راه وارد می شود. اینها راه های ورود شیطان به قلعه مستحکم وجود انسانی است. اما اگر اینها نباشد، هیچ کاری نمیتواند بکند.
منبع: همشهری آنلاین