از هر گوشه و کنار آن و در هر روز آن تحولی و انفجاری و تکانشی رخ مینماید که آن را در قلب رویدادها و تحولات خاورمیانه مینشاند.
همین چند روز پیش بود که حمله هوایی جنگندههای رژیم صهیونیستی به یک پایگاه حزبالله، یکبار دیگر سناریوی منازعه میان دوطرف همیشه دشمن را به اذهان متبادر کرد. اما این رویداد تنها یک بخش از پازل همواره پراکنده لبنان است. اگر از قطعه امنیتی این پازل کاملنشدنی بگذریم، قطعه سیاسیاش، این روزها باعث شده تا پرتو روشنایی سالن نمایش خاورمیانه بر آن بتابد.
میشل سلیمان رئیسجمهوری که امیدوار است در 25میآینده رسما سمت ریاستجمهوری را مجددا حفظ کند، در اظهارنظری بیسابقه، معادله سهضلعی ارتش، ملت، مقاومت را معادلهای بیاساس با پای چوبین خوانده که معنا و مفهومی ندارد و نباید در بیانیه وزارتی هیأت دولت ذکر شود. طبعا برایند این سخن، آن است که به تعبیر مولوی، پای چوبین سخت بیتمکین بود. در واکنش به این اظهارنظر، حزبالله در بیانیهای شدیداللحن تأکید کرده که گویا شخص و مقام ریاستجمهوری دچار اختلالی شده و نمیداند که این معادله نه چوبین که زرین است و در ترسیم موقعیت منطقهای لبنان تأثیر انکارناپذیری گذاشته است.
صرفنظر از واکنش حزبالله، باید بهدنبال علل و عوامل چنین اظهاراتی از جانب شخص رئیسجمهور در این برهه حساس باشیم. نخستین مسئله در این بین آن است که دولت جدید پس از تلاش و مشقتی 10ماهه شکل گرفت و اقتضای چنین تحولی در لبنان، همراهی با این دولت برای آغاز بهکار است. اظهارات میشل سلیمان اما خلاف چنین رویکردی است. این اظهارات باعث شده تا صدور بیانیه وزارتی به تعویق افتد و تا اطلاع ثانوی دولت جدید نتواند فعالیت رسمی خود را آغاز کند.
اساسا بیانیه وزارتی، برنامه کاری دولت است و دولت خود درباره رئوس کاریاش تصمیم میگیرد؛ دخالت در این کار اصل تفکیک قوا در لبنان را متزلزل میکند و شخص رئیسجمهور، شخصیت دولت را زیر سؤال میبرد؛ آنهم دولتی که قرار است پس از پایان دوره ریاستجمهوری سلیمان تا زمان انتخاب رئیسجمهور جدید، اختیارات او را بر عهده گیرد.بازخورد دیگر این اظهارات که برای نخستین بار در لبنان از جانب شخص رئیسجمهور بیان میشود، آن است که رئیسجمهور از موقعیت شخصیتی بیطرف و داور به یکی از 2جبهه درگیر در لبنان پیوسته و در کنار گروه 14مارس به ریاست سعد حریری قرار گرفته است.
امتداد این گروه هم به 2قدرت تأثیرگذار در لبنان برمیگردد: عربستان و فرانسه و این بدان معناست که میشل سلیمان دیگر رئیسجمهور بیطرف لبنان نیست بلکه یکی از مهرههای این دو قدرت است. چنین تحولی باعث میشود تا رقابت شدید سیاسی در لبنان، شدیدتر از گذشته شود و طبعا این امر آنهم با درنظر گرفتن رویدادهای جاری لبنان، بههم زدن آرامش نسبی و ظاهری کشور است.
افزون براینها، اظهارات میشل سلیمان باعث میشود تا گفتوگوهای ملی که تا پیش از استعفای دولت نجیب میقاتی در جریان بوده، به این زودی ازسرگرفته نشود. در گفتوگوهای ملی پیشین گرههای کور زیادی گشوده شد که شاید مهمترین آنها، برگزاری انتخابات محلی و پارلمانی و همگرایی احزاب به سوی بررسی استراتژی دفاعی بود تأثیر دیگر این امر بر کنفرانسی است که بهزودی در فرانسه و برای کمکرسانی به لبنان برگزار خواهد شد و شخص رئیسجمهور قرار است در آن شرکت کند.
هنوز مشخص نیست که کشورهای کمککننده به چه امیدی به لبنان کمک خواهند کرد و سلیمان به پرسشهای آنان درقبال علل و عوامل تشکیل نشدن دولت جدید چه خواهد گفت و اساسا این کشورها به دولت بیاختیار و بیبهره از رأی اعتماد چه کمکی خواهند کرد؟ آیا میشل سلیمان به امید بقا در سمت ریاستجمهوری چنین موضع خطرناکی را اتخاذ کرده است یا وعدههای میلیاردی عربستان برای پرداخت هزینه سلاحهای فرانسه به لبنان او را به این کار واداشته است؟ انگیزه هر چه باشد میشل سلیمان دیگر نمیتواند با خیالی آسوده درباره کرسی ریاست جمهوری بیندیشد.