این در حالی است که هنوز دهها ایرانی که در سودای مهاجرت به استرلیا از سوی پلیس این کشور دستگیر شده و در اردوگاهی در جزیره مانوس بهسرمیبرند، در شرایط وحشتناکی زندگی میکنند.سفر به استرالیا همچنان جان جوانانی که به تصور زندگی بهتر خود را بهدست قاچاقچیان انسان میسپارند تا راهی آنسوی مرزها شوند، تهدید میکند. رضا براتی جوان 23ساله ایلامی، یکی از همین افراد بود که چندماه پیش برای مهاجرت به استرالیا دست به دامان قاچاقچیان انسان شد و پس از پرداخت مبلغ هنگفتی به آنها، ایران را به مقصد اندونزی ترک کرد تا از طریق اقیانوس خود را به استرالیا برساند.
همراه او مهاجران دیگری نیز بودند که به محض رسیدن قایقشان به خاک استرالیا، همگی از سوی پلیس این کشور دستگیر و به جزیره مانوس در کشور پاپواگینه نو منتقل شدند. این جزیره یکی از مکانهایی بود که دولت استرالیا اعلام کرده درصورت دستگیری مهاجران غیرقانونی در این کشور، آنها را به آنجا خواهد فرستاد.بلاتکلیفی مهاجران در اردوگاه و اعلام این خبر که آنها در کشور پاپواگینه نو نیز پذیرفته نخواهند شد، منجر به اعتراض این افراد در اردوگاه شد. این اعتراضات چند شب ادامه داشت تا اینکه در یکی از شبها نیروهای پلیس به مهاجران حمله کردند که در جریان این حمله رضا براتی بر اثر ضرب و شتم شدید نیروهای امنیتی جان باخت و ۶۲ نفر نیز مجروح شدند.
مرگ جوان ایرانی واکنشهای گستردهای را به همراه داشت. این حادثه نهتنها با اعتراض وزیر امور خارجه کشورمان همراه شد که واکنش مردم استرالیا در شهرهای مختلف این کشور را نیز بهدنبال داشت. هزاران نفر در شهرهای مختلف با برگزاری تجمع و روشنکردن شمع یاد جوان ایرانی را گرامی داشتند و نسبت به برخورد دولت استرالیا با مهاجران اعتراض کردند. این اتفاقها در حالی رخ داد که هزاران کیلومتر آنطرفتر، خانواده رضا براتی که از شنیدن خبر مرگ پسرشان شوکه شده بودند، تلاش میکردند تا بتوانند جسد او را تحویل بگیرند و در شهر خودشان به خاک بسپارند.
یکی از بستگان این خانواده به همشهری گفت: بالاخره سفارت استرالیا مجبور شد با هزینه خودش جسد رضا را به ایران برگرداند. روز چهارشنبه بود که جسد او به تهران رسید و آن را به ما تحویل دادند. ما هم روز پنجشنبه با برگزاری مراسمی، جسد را به خاک سپردیم و پس از مراسم عزاداری، پدر رضا قصد دارد پرونده را از طریق وزارت امور خارجه پیگیری کند تا قاتل پسرش شناسایی و دستگیر شود.
سراب مهاجرت
پس از حمله نیروهای امنیتی استرالیا به مهاجران در جزیره مانوس، دهها ایرانی این روزها شرایط بسیار سختی را در این جزیره میگذرانند. فرید یکی از مهاجران ایرانی است که از حمله نیروهای امنیتی جان سالم به در برد. پدرش در گفتوگو با همشهری میگوید: تیرماه امسال بود که پسرم به اندونزی رفت تا از آنجا راهی استرالیا شود. او تنها فرزندم است و وقتی تصمیم به مهاجرت گرفت و دیدم در تصمیمش جدی است، از کسانی که به او قول مهاجرت داده بودند پرسوجو کردم و آنها مرا مطمئن کردند که سفر پسرم بیخطر خواهد بود. آنها میگفتند که لنجی که فرید سوار آن خواهد شد، کاملا مجهز است و چند قایق نجات دارد و نباید نگران پسرم باشم. برای همین قبول کردم و پسرم راهی اندونزی شد. او 4روز در اندونزی بود تا اینکه یک شب فرید و بقیه مهاجران را به روستایی بردند و بعد از اینکه موبایلهایشان را تحویل گرفتند، در نیمههای شب آنها را سوار قایق کردند تا به لنج اصلی منتقل کنند.
جدال با مرگ
پدر فرید ادامه میدهد: بعدها پسرم وقتی با ما تماس گرفت، با گریه از شرایط سختی گفت که آن لنج داشت و اینکه چندین بار نزدیک بوده او و بقیه مهاجران غرق شوند. به گفته پسرم، قاچاقچیان انسان آنها را با قایق به لنجی که زهوار دررفته و فرسوده بود، رساندند و همگی سوار لنج شدند. پس از آن سفرشان شروع شد و این در حالی بود که لنج بیشتر از ظرفیتش مسافر داشت و هیچ قایق نجاتی در داخل آن به چشم نمیخورد.
چندین بار موجهای بزرگی که به سمت لنج هجوم آورده بودند، نزدیک بود که لنج را غرق کنند و پسرم و بقیه مهاجران بارها مرگ را به چشم دیدند. روز دوم یا سوم بود که آنها متوجه شدند گم شدهاند. حال همه سرنشینان لنج بد شده و زنها و بچهها دچار دریازدگی شده بودند. عدهای بیحال شده و شرایط سختی را پشت سر میگذاشتند تا اینکه پس از 4روز، یک ناو جنگی استرالیا متوجه این لنج شد و سرنشینان آن را نجات داد.
تمامی سرنشینان لنج که ایرانی بودند پس از انتقال به خاک استرلیا با هواپیما به گینه نو و جزیره مانوس منتقل شدند؛ جایی که نه غذای درست و حسابی در اختیارشان قرار داشت و نه امکانات. وقتی پسرم از آنجا با ما تماس گرفت، گریه میکرد و از شرایط سخت اردوگاه میگفت. میگفت که پس از رسیدن به استرالیا او و بقیه کسانی که همراهش بودند، بهخاطر بدحالی چند روزی در بیمارستان بستری بودند. در اردوگاه نیز با آنها بدرفتاری میشد و حتی اینترنتی که در اختیارشان قرار گرفته بود تا با خانوادههایشان در تماس باشند، امکان فرستادن تصویر نداشت و آنها فقط میتوانستند چند کلمهای چت کنند و از حالشان بگویند. پدر فرید میگوید: شرایط پسرم، من و مادرش را نگران کرده است. باورمان نمیشد، کشوری که دم از حق بشر میزد، اینطور ناقض حقوق بچههای ما شود.