حسن بهشتیپور کارشناس مسائل بینالملل در روزنامه تهران امروز با تیتر «روسیه و آمریکا پس از رفراندوم کریمه» نوشت:
این روزها اروپای شرقی شاهد بروز مهمترین بحران خود در 10سال اخیر، بهویژه بعد از جریان کوزوو، بوده است. شبه جزیره کریمه واقع در کشور اوکراین از مهمترین مناطق اروپای شرقی است، زیرا نزدیکی این منطقه به شمال دریای سیاه موجب خواهد شد هر کشوری که بر این منطقه مسلط شود، کنترل دریای سیاه را در اختیار بگیرد. از این رو شاهد بودیم در جنگهایی که بین تزار روسیه و عثمانیها درگرفت، روسها تلاش کردند این منطقه را در اختیار بگیرند و در نهایت هم موفق به انجام این کار شدند. همچنین حمله آلمان به شبه جزیره کریمه و درگیری روسها با فرانسویها و انگلیسیها در مورد اشغال این منطقه حاکی از اهمیت استراتژیک کریمه در سطح بینالمللی است. در نتیجه اوکراین و شبه جزیره کریمه با دارا بودن جمعیت 60 درصد روس تبار از اهمیت ویژهای در معادلات سیاسی روسیه برخوردارند. به نظر میرسد کرملین در پی آن است که با استفاده از برگ کریمه در مقابل دولت فعلی اوکراین بایستد؛ دولت کنونی اوکراین در صدد است با پیوستن به اتحادیه اروپا وضعیت مناسب اقتصادی را ایجاد کند.
به باور این دولت غربگرا مدل لهستان میتواند در مورد اوکراین نیز نتیجه بخش بوده و اوکراین با پیوستن به اتحادیه اروپا و ضعیت بهتری پیدا خواهد کرد؛ این درحالی است که این سیاست با واکنش روسیه روبه رو شده و کرملین ناچار شد در مقابل دولت کنونی بایستد و با موضوع شبه جزیره کریمه و تهدید به تجزیه آن بتواند روند شرایط کنونی را تغییر دهد.
اما نکته مهمتر این است که کریمه تنها عرصه تقابل اوکراین و روسیه نخواهد بود بلکه بازیگر مهمتر دیگری هم دارد که غربیها و آمریکاییها هستند. برخلاف حوادث اخیر در اروپای شرقی و ماجرای تجزیه اوستیا در گرجستان، این بار غرب با جدیت بیشتری در مقابل روسیه خواهد ایستاد. زیرا همانطور که اشاره شد اهمیت استراتژیک کریمه بهگونهای است که بسیاری از دولتها منافع خود را در این منطقه جست و جو میکنند. اما نمیتوان پیشبینی کرد که گزینه نظامی از سوی طرفین اتخاذ خواهد شد، زیرا شرایط کنونی روسیه بهگونهای نیست که بتواند جنگی تمام عیار را در اوکراین به راه اندازد. با وجود این امر، غرب و آمریکا ساکت نخواهند بود و بهدنبال آن هستند تا تحریمهایی را علیه روسیه صورت دهند.
به نظر میرسد این تحریمها در بعد سیاسی نمود بیشتری دارد، زیرا اتخاذ گزینه تحریم اقتصادی تاثیرات جدی نخواهد داشت و چه بسا غرب و اتحادیه اروپا بیشتر متحمل ضرر خواهند شد. زیرا حجم صادرات اتحادیه اروپا به روسیه بسیار بیشتر از صادرات از روسیه به این مناطق است. درآمد اقتصادی روسیه بیشتر متکی بر فروش نفت و گاز و تجارت اسلحه بوده و تنها تحریم در این زمینهها میتواند بر روسیه فشار وارد کند که با توجه به حجم مبادلات از اروپا به روسیه این تحریمها تاثیرگذار نخواهد بود. لذا بهنظر میرسد آمریکا بهدنبال گزینههای دیگری باشد.
بهطور مثال میتوان از نقلوانتقالات نظامی در بلغارستان، رومانی و لهستان و حتی ترکیه نام برد تا از این طریق آرایش نظامی را در این مناطق تغییر داده و امنیت را در دریای سیاه برقرار سازد. از سوی دیگر آمریکا در پی آن است که تحریمهای سیاسی را علیه روسیه شکل دهد. به این معنا که غرب میتواند روسیه را تهدید به اخراج از جی8 کند. همچنین با دخالت در امور داخلی روسیه تظاهراتی را علیه این کشور در برخی از نقاط روسیه شکل دهد. اما امکان وضع تحریمهای اقتصادی نمیتواند آنچه مدنظر غربیهاست را تحقق بخشد.
سفر به ایران؛ آخرین شانس اخضر ابراهیمی
مهراوه خوارزمی در روزنامه ایران نوشت:
اخضر ابراهیمی، نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل در سوریه در یکی از آخرین تلاشهای خود برای حل مسأله سوریه نگاه خویش را به سمت ایران معطوف کرد و روز گذشته برای رایزنی درباره تحولات سوریه به تهران سفر کرد.
ابراهیمی که از سپتامبر سال 2012 این مسئولیت را بر عهده گرفته است با وجود برگزاری مذاکرات طولانی میان طرفهای درگیر در سوریه تا این لحظه از ایجاد تغییر در وضع بحرانی سوریه طرفی نبسته است. این در حالی است که او در حدود سه دهه گذشته به عنوان نماینده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب در حل بحرانهای مناطق مختلف از جمله در عراق، افغانستان، لبنان، سوریه، هائیتی و آفریقای جنوبی تجربیات خوبی اندوخته است.
تکیه بر همین تجربیات بود که سبب شد او دو سال پیش به عنوان جایگزین کوفی عنان برای کمک به حل بحران سوریه انتخاب شود.
میانجیگری ابراهیمی ابتدا با کشاندن طرفهای درگیر یعنی دولت سوریه و نمایندگانی از گروههای معارض به پای میز مذاکرات در ژنو 2 نتیجه بخش به نظر میآمد. اما پس از چندین روز مذاکره فشرده مشخص شد که کشورهای میانجی و بویژه اخضر ابراهیمی و یارانش در به ثمر رساندن ایدههای خود ناکام ماندهاند. تبعات بینتیجه ماندن این میانجیگری حتی به آنجا رسید که در روزهای گذشته اخبار و گمانه زنیهایی درباره احتمال استعفای اخضر ابراهیمی در جلسه آینده شورای امنیت سازمان ملل منتشر شد.
السفیر لبنان نوشت: «قرار است ابراهیمی در متن استعفای خود مهمترین مشکلات و موانع موجود بر سر راه فعالیتش در سوریه را در دو سطح عربی و بینالمللی فاش و اعلام کند که اتحادیه عرب مسئول مشارکت در تخریب و نابودی دولت و جامعه سوریه است.» اعتراضی که بخشی از آن به تصمیم اتحادیه عرب برای سپردن کرسی سوریه به نمایندهای از مخالفان ارتباط دارد. در این حال برخی تحلیلگران بر این باورند که بخشی از ناکامی اخضر ابراهیمی به رویکردی باز میگردد که سازمان ملل و کشورهای غربی در قبال استفاده از پتانسیل ایران در حل بحران سوریه اتخاذ کردند.
کشورهای غربی دو سال پیش با همراهی کشورهای عرب منطقه در ژنو 1 درباره بحران سوریه و راه حل آن بیانیه خواستار تشکیل دولت انتقالی و جایگزین شدن آن به جای دولت «بشار اسد» شده بودند. اما در این برهه بود که ابراهیمی خواستار مشارکت ایران شد.
این همه در حالی بود که مقامهای دیپلماتیک ایران در مواجهه با این موضوع اعلام کردند که با وجود تمایل برای کمک به حل بحران سوریه، اصراری برای حضور در ژنو2 ندارند. در نهایت مذاکرات بدون حضور ایران برگزار شد و بینتیجه ماند. پس از این در سفر اغلب مقام های غربی به ایران، موضوع بحران سوریه و راه حل آن به بخش مهمی از تبادل نظرها تبدیل شد.
سفر روز گذشته اخضر ابراهیمی نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل در سوریه به ایران نیز طبیعتاً پررنگترین این اقدامها برای رایزنی با ایران به شمار میآید. اقدامی که میتواند یکی از آخرین تلاش های او برای به سرانجام رساندن یک مأموریت مهم بینالمللی دیگرش باشد.
کتمان تاریخ
احمد مسجدجامعی . رییس شورای شهر تهران در روزنامه شرق نوشت:
سالهای دور زمانی که به مدرسه میرفتم، پدرم از من خواست که در تعطیلات تابستان، کتاب «منتهی الآمال» شیخعباس قمی را بخوانم. این کتاب در شرح زندگی امامان معصوم است و از نگاه یک عالم و محدث بزرگ شیعی به جمعآوری اطلاعات راویان اخبار و مولفان تاریخ اسلام پرداخته و واقعا به زبان شیرین و شیوا، اثری ماندگار و بسیار پرخوان پدید آورده است. در حین مطالعه کتاب به دوران زندگانی حضرت فاطمهزهرا سلام ا... رسیدم و هنوز مطلب را آغاز نکرده بودم که با پایان آن مواجه شدم. برایم بسیار عجیب بود چگونه ممکن است شرح احوال بانویی که از مرتبتی بسیار بالا برخوردار است این همه کوتاه باشد؟ در پاسخ این پرسش، پدرم گفت برخی از فقها و مورخان نمیخواستند کسی از علل ایستادگی فاطمه در برابر «بیعت» آگاه شود و تا جایی که توانستند کوشیدند تا مخالفت ایشان، مسکوت و متروک بماند. بخشی از این رازها نیز از کلام فرزندان معصوم آن حضرت است که بعدها گفتهاند اما همانها نیز مصلحت را در بیان همه آن مطالب ندانستند. از اینرو مثلا مزار ایشان همچنان ناپیداست.
با آنکه مدفن علی امیرالمومنین نیز تا زمان جعفربنمحمد امام صادق، پنهان بود اما در آن روزگار این راز گشوده شد ولی ماجرای شهادت، خاکسپاری و مخفیبودن حضرت صدیقه کبری از گونهای دیگر است. پیامبر اکرم در بستر رحلت به فاطمه (علیهاسلام) دختر محبوب خود فرمود: «تو سرور بانوان جهان هستی و زودتر از هر کسی به من ملحق خواهی شد» و فاطمه لبخند زد. 50سال بعد در کربلا حسینبنعلی (علیه السلام) بارها خود را «پسر فاطمه» خواند و اشقیا نیز او را همینگونه خطاب کردند. از نمونههایی از این دست پیداست که فاطمه زهرا چه جایگاه بلندی نزد همه مسلمانان داشته است. اما چگونه میتوان به این پرسش بزرگ پاسخ داد که چرا در تاریخ، سهم آن حضرت تا این اندازه اندک و ناچیز است.
تا آنجا که بسیاری از نکتهها در احوالشان بر ما پوشیده است و حتی محل دفن پیکر پاک او از همان سالهای نخست در پرده ابهام بوده است؟ چه مسایلی موجب بیماری آن حضرت شد و سبب ناخشنودی او چه بود؟ چرا از آن همه اصحاب پیامبر، جز تنی چند در خاکسپاری او حضور نداشتند و بسیاری پرسشهای دیگر.حال آنکه درباره بسیاری دیگر از جمله برخی همسران رسول خدا، دانستهها فراوان است آیا راویان در اینباره کوتاهی کردند یا سبب دیگری در کار بوده است؟
شاید بتوان گفت این کمبود اطلاعات، ناشی از کوتاهی زندگی حضرت بوده است اما همهچیز در این خلاصه نمیشود. بیماری و شهادت فاطمهزهرا از همان اوایل پنهان بود و هر چه زمان بیشتر میگذشت این «حصار»، سختتر میشد. گرچه آثار روایی آکنده از فضایل و مناقب ایشان است و در میان آن روایات گاه نکتههایی هم از پرده بیرون آمده و بهدست ما رسیده که از طریق همان روایات معدود، میتوان به راز این سکوت پی برد و درک کرد که سبب ننوشتن برخی حوادث پس از رحلت پیامبر چه بوده است.
درواقع ایشان نماد ایستادگی در برابر طرز تفکر و تلقی خاصی از اسلام بود که خود را حق میدانست و بیعت مردم با حاکم را حتی به زور، واجب میشمرد و حاکمی از اینگونه را همسنگ پیامبر میشمرد. آموزهای که بعدها اثر آن در مسیر خلافت خود را نشان داد. این طرز تلقی از خلافت بود، حتی قتل حسین سیدالشهدا در کربلا را به جرم امتناع از بیعت واجب میدانستند. از این طرز تلقی از اسلام و بیعت، تا شهادت حسینبنعلی در کربلا فاصله چندانی نبود.
فاطمهزهرا ایستاد تا بطلان این طرز تلقی را نشان دهد و بعدها فرزندان آن حضرت همین مسیر را پیمودند. ایستادگی آن بانوی بزرگ درواقع، نظریه شکلگیری خلافت را متزلزل ساخت. شاید به همین سبب است که شماری از بزرگترین مورخان نمیخواستند کسی از اسباب و علل ایستادگی ایشان آگاه شود و تا حد ممکن کوشیدند مرگ حضرت را ناشی از بیماری و حزن بسیار از اندوه دوری پدر جلوه دهند. عمر فاطمه همچنان که پدر بزرگوارش پیشبینی کرده بود بسیار کوتاه بود. انگار اصلیترین ماموریت او جلوگیری از این انحراف در اسلام بود و با انجام آن، درنگ نکرد و به زودی به پدر بزرگوارش ملحق شد. هر چند این شتاب، علی امیرالمومنین را برای همیشه بیتاب و سوگوار کرد. آنچنان که در خاکسپاری او چنین گفت: «ای رسول خدا! فاطمه امانتی بود که از من گرفته شد (نه اینکه من کوتاهی نموده باشم). حزن و اندوه من، دیگر همیشگی است. از این حزن، به خدا شکوه میبرم.»
جهان در سالی که گذشت
حنیف غفاری در روزنامه رسالت نوشت:
سال 1392 با تمامی فرار و نشیبهای خاص خود رو به پایان است. بدیهی است که هرگونه آینده نگری در خصوص نظام بین الملل و تحولات مربوط به آن، در گروی چهره پردازی و توصیفی دقیق از گذشته است. اصلی ترین شاخصه تحولات نظام بین الملل در یکسال اخیر، بروز شکافهای تازه در جهان و آغاز دگردیسی بنیادین در مناسبات شرق و غرب است. هرچند این دگردیسی هنوز به مرحله تکامل خود نرسیده است، اما بروز شکافهای تازه میان آمریکا،اتحادیه اروپا و روسیه نشان دهنده خیز نظام بین الملل جهت بر هم زدن چارچوبهای فعلی حاکم بر مناسبات جهان است. در این خصوص لازم می دانیم به برخی وقایع مهمی که طی یکسال اخیر رخ داده است اشاره کنیم:
-استمرار مذاکرات هسته ای میان ایران و اعضای 1+5 و امضای توافقنامه ژنو را می توان مهم ترین واقعه در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دانست. این در حالی است که تضادهای آنتاگونیستی ایران و غرب در عرصه سیاست خارجی همچنان به قوت خود باقیاست. از سوی دیگر، واشنگتن و اتحادیه اروپا در اقدامی آشکار، سعی در ادغام مسائل و موضوعات غیر مرتبط با برنامه هسته ای صلح آمیز ایران با این پرونده دارند.اگر اتفاقاتی که در جریان سفر هیئت پارلمانی اروپا و سفر اخیر کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به ایران رخ داد و تلاقی زمانی آنها با ارائه گزارشهای بان کی مون و احمد شهید را مدنظر قرار دهیم، به خوبی نسبت به هدفمند بودن اقدامات غرب در خصوص وسعت دادن به دامنه مذاکرات با ایران واقف خواهیم شد.
این در حالیاست که اساسا واشنگتن و اتحادیه اروپا به سبب نقض مکرر حقوق امنیتی شهروندان خود( که نمونه آن را در جریان افشاگریهای اسنودن مشاهده کردیم) و نقض علنی حقوق زنان و حقوق بشر( مطابق گزارش دیده بان حقوق بشر در سال 2013 میلادی) اساسا صلاحیت ورود به مباحث حقوق بشری در قبال ایران را نخواهند داشت.
- در سالی که گذشت شکست علنی و رسمی کنفرانس ژنو 2 و ناتوانی گروههای معارض سوری در وادارسازی حکومت بشار اسد نسبت به انتقال قدرت منجر به تشدید مبارزات میدانی و نظامی در سوریه شد. به عبارت بهتر، غرب و برخی معارضین سوری پس از شکست در میدان دیپلماتیک در صدد تقویت گروههای تروریستی جهت تداوم نبرد در سوریه برآمده اند. در این میان عربستان سعودی کماکان حکم اصلی ترین هدایتگر گروههای تکفیری در سوریه و منطقه را داراست. مذاکرات ژنو 2 نیز نشان داد که عملا حل اختلافات بنیادین گروههای معارض و دولت سوریه پای میز مذاکره به هیچ عنوان امکان پذیر نیست. تاکید معارضین بر لزوم انتقال قدرت خط قرمز نظام سوریه محسوب می شود.بنابراین طی ماههای آتی شاهد کورتر شدن گره بحران سوریه برای غرب و ارتجاع عرب خواهیم شد.
- تشدید جدال آمریکا و دولت افغانستان در خصوص امضای توافقنامه امنیتی واشنگتن-کابل( که به نوعی تحمیل سلطه آمریکا بر افغانستان محسوب می شود) از مهم ترین وقایع یکسال اخیر محسوب می شود.از سوی دیگر، افشای مذاکرات پنهانی و سپس آشکار ایالات متحده آمریکا و دولت پاکستان با گروه طالبان از شکست 12 ساله واشنگتن و ناتو در جنگ افغانستان پرده برداشت. هم اکنون کاخ سفید در صدد است پس از خروج حامد کرزای از قدرت توافقنامه امنیتی را به دولت جدید تحمیل کرده و برای خروج خود از افغانستان برنامه ریزی کند.
در این میان دولت نواز شریف در صدد بازتعریف مناسبات اسلام آباد و گروه طالبان بر آمده است. با این وجود کشته شدن رهبر طالبان پاکستان در جریان حمله پهپادهای آمریکایی مانع سختی در این روند ایجاد کرده است.
-ظهور گروههای تکفیری مانند داعش و جبهه النصره و ...در سوریه،عراق و لبنان و برخی کشورهای عربی دیگر خاورمیانه از جمله بحرانهایی بود که کل منطقه را در سال 1392 درگیر خود ساخت. این روند در سال جدید نیز ادامه خواهد داشت.
در این میان کشورهای عربستان سعودی و قطر در صدد هدایت و مدیریت گروههای تکفیری فوق در راستای ایجاد و استمرار بحران امنیت در کشورهای منطقه هستند. با این حال با گذشت زمان و ناتوانی غرب در ساقط کردن نظام سوریه، شاهد فرسودگی گروههای تکفیری از یک سو و ناتوانی ارتجاع عرب در مدیریت تروریستها هستیم. در چنین شرایطی غرب به شدت نسبت به آینده گروههای تکفیری و تمرکز آنها به سوی آمریکا و اروپا نگران است. خصوصا آنکه در میان اعضای گروههای تکفیری شهروندان اروپایی عرب تبار ( دارای مجوز ورود به مرزهای شنگن و آمریکا) مشاهده می شوند.با این حال با تشدید اختلافات میان عربستان سعودی و قطر در شورای همکاری خلیج فارس ، شاهد وقوع سردرگمی مزمنی در میان گروههای تروریستی تکفیری خواهیم بود. در این میان حضور گروه داعش در استان الانبار عراق از یک سو و فتنه انگیزی های عربستان سعودی در بغداد از سوی دیگر منجر به تشدید بحران امنیت در عراق شده است. در این میان کاخ سفید نیز به تلاش خود جهت تغییر آرایش سیاسی بغداد ادامه خواهد داد.
- تداوم بیداری اسلامی در منطقه طی یکسال اخیر نشان داد که خیزش عظیم ملتهای مسلمان علیه استبداد نفتی سران عرب همچنان ادامه دارد.حضور گسترده ملت بحرین در راهپیمایی ضد حکومتی اخیر و افزایش دامنه شکستهای منطقه ای آل سعود دو مولفه نگران کننده و هشدار دهنده برای ریاض و منامه محسوب می شود. حضور گسترده ملت بحرین در راهپیمایی ماه گذشته ( در سالگرد آغاز انقلاب بحرین) شوک سختی به آل خلیفه وارد ساخت. با این حال در کشور مصر نیز شاهد سرنگونی محمد مرسی و اخوان المسلمین توسط نظامیان و آغاز دیکتاتوری دوباره در این کشور توسط ژنرال عبدالفتاح السیسی و همراهانش بودیم. ایجاد وقفه های معنادار در روند محاکمه حسنی مبارک دیکتاتور سابق مصر و از آن سو، زندانی کردن و برگزاری دادگاههای متعدد علیه محمد مرسی و سران اخوان المسلمین نقطه آشکار ساز وقوع بی ثباتی سیاسی در قاهره است. در چنین شرایطی انقلابیون واقعی و مسلمانان دغدغه مند در مصر همچنان در صدد بارتعریف چهره سیاسی و مذهبی کشور خود در سایه استقلال از غرب و رژیم صهیونیستی هستند.
- در سال 1392، ظهور پدیده ای به نام ادوارد اسنودن ( افسر سابق اطلاعاتی آمریکا) و افشاگری های وی در خصوص جاسوسی های مستمر ایالات متحده از شهروندان آمریکایی و اروپایی شکاف عمیقی میان واشنگتن و متحدان اروپایی آن ایجاد کرد. افشای حوادثی مانند جاسوسی آمریکا از اجلاس گروه 20 و همچنین شنود مکالمات تلفنی صدر اعظم آلمان توسط سرویسهای امنیتی ایالات متحده جملگی منجر به بروز شکافهای امنیتی میان کاخ سفید و متحدان اروپایی آن شد. افشاگری های بعدی اسنودن نشان داد که دامنه جاسوسی های آمریکا صرفابه مرزهای داخلی این کشور و اتحادیه اروپا ختم نمی شود و کشورهایی مانند برزیل و اندونزی نیز درگیر این ماجرا بوده اند. به عبارت بهتر، طی ماههای اخیر شاهد بروز شکاف امنیتی تازه در غرب هستیم.
- بدون شک یکی از مهم ترین حوادث سال 1392 را می توان وقوع تحولات خونین در اوکراین دانست. تحولاتی که منجر به صف آرایی جدی کاخ سفید و کاخ کرملین در مقابل یکدیگر شد. سقوط دولت قانونی یانوکویچ( در وهله اول به سبب مداخله جویی غرب در امور داخلی اوکراین و در وهله بعدی به سبب بی کفایتی در مهار اعتراضات عمومی) منجر به واکنش سریع روسیه در شبه جزیره کریمه شده است. هم اکنون کریمه در آستانه الحاق به روسیه قرار دارد..
از سوی دیگر، جان کری وزیر امور خارجه آمریکا برای نخستین بار پس از جنگ جهانی دوم روسیه را نسبت به وقوع حمله نظامی تهدید کرده است. این در حالیاست که سران اتحادیه اروپا نیز گزینه تحریم روسیه را در دستور کار خود قرار داده اند. بدون شک دامنه این تقابل استراتژیک به سال آینده و حتی سالهای آینده نیز کشیده خواهد شد.
- طی یکسال اخیر شاهد تشدید بحران اقتصادی در آمریکا و اروپا بودیم. شواهد و مستندات موجود نشان دهنده استمرار بحران اقتصادی در داخل ایالات متحده آمریکا و منطقه یورو است. به عنوان مثال آخرین آمارها نشان می دهد در آمریکا میزان اشتغالزایی در ماه ژانویه ،اولین ماه سال 2014 میلادی به میزان قابل توجهی کم بود و کاهش میزان استخدام و اشتغالزایی برای دومین ماه متوالی بسیار پایین بوده است. به همین علت بسیاری از کارشناسان نگران هستند این مسئله نشان از کاهش رشد دوباره اقتصاد آمریکا باشد.
از سوی دیگر، سقوط دولت ایتالیا ، تشدید اعتراضات داخلی در پرتغال و تاکید دوباره مقامات اروپایی بر اجرای سیاستهای ریاضتی ( که اکثر شهروندان اروپایی مخالف آن هستند) منجر به بروز بحرانهای تازه ای در داخل اتحادیه اروپا و منطقه یورو خواهد شد. در این میان وقوع تظاهراتها و اعتراضات گسترده مردمی در داخل کشورهای عضو منطقه یورو و گره خوردگی "بحران امنیتی" و "بحران اقتصادی" کاملا قابل پیش بینی خواهد بود.در چنین شرایطی بخش اعظم توان دولت آمریکا و دولتهای اروپایی صرف مقابله با عواقب و تبعات تشدید بحران اقتصادی شده است. همچنین تشدید بحران اقتصادی می تواند منجر به تغییر دولتها و در نتیجه بروز ناهماهنگی ها و ناهنجاری های سیاسی در رفتار بین المللی اتحادیه اروپا شود. این روند در سال آینده نیز ادامه خواهد داشت.
در نهایت اینکه غرب در سال جدید، یعنی سال 1393 به تلاش خود جهت تاثیرگذاری معکوس بر نهضتهای اسلامی در خاورمیانه ادامه خواهد داد. تقویت گروههای تروریستی و تکفیری، وارد ساختن دوباره طالبان به معادلات امنیتی وسیاسی افغانستان و پاکستان، برنامه ریزی دوباره برای اجرای سیاستهای کلان ناتو در خاورمیانه و شبه قاره هند و.....جملگی اقداماتی است که رصد هوشمندانه دستگاه دیپلماسی کشورمان را می طلبد. به عبارت بهتر، شواهد موجود به خوبی نشان می دهد که ایالات متحده آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به رویکرد تقابلی و تهدید محور خود نسبت به جمهوری اسلامی ایران و جهان اسلام ادامه خواهند داد.
در چنین شرایطی باید با گاردی بسته در مقابل واشنگتن و تروئیکای اروپایی( انگلیس،فرانسه و آلمان ) حرکت کرد. در این میان دستگاه دیپلماسی کشورمان باید ضمن درک تهدیدات ،فرصتها و شکافهایی که در نظام بین الملل به وجود آمده است، بهترین تصمیم گیری و اقدام ممکن را در راستای تقویت استراتژیها و مبانی ثابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران صورت دهد. در این خصوص لازم است دستگاه دیپلماسی نسبت میان جمهوری اسلامی ایران و تحولات بنیادین نظام بین الملل را به طور دقیق محاسبه کرده و هرگونه رفتار،کنش و واکنش خود را بر اساس چنین محاسبه ای صورت دهد.بدیهی است که در این صورت غرب نیز قدرت و جرات ورود به خطوط قرمز ترسیم شده از سوی نظام جمهوری اسلامی ایران را نخواهد داشت.