امسال افراد زیادی اسمشان را در تاریخ حوادث ثبت کردند و ماندگار شدند؛ عدهای که حالا همه از آنها بهعنوان یک قهرمان یاد میکنند و افرادی که از آنها چیزی باقی نمانده جز نام و سابقهای سیاه. در این گزارش با هم مروری میکنیم بر مهمترین حوادث سال92.
قاتل جنجالی
در فهرست مهمترین اخبار حوادثی سال 92، دستگیری قاتل خلبان خوشنام تهرانی و همسرش در فروردین امسال، نخستین خبر جنجالی سال92 بود. جنایت در آپارتمان قربانیان در منطقه پونک رخ داده و قاتل، مردی بود که 40روز پس از جنایت در شرق تهران به دام افتاد. او پس از دستگیری به قتل زوج جوان اعتراف کرد و گفت: شغل من خرید و فروش خودروهای دستدوم است. یک روز که مشغول خواندن آگهی روزنامه بودم چشمم به آگهی فروش یک خودروی سوناتا افتاد.
با فروشنده که بعدا فهمیدم خلبان بوده تماس گرفتم. او میخواست ماشینش را 140میلیون تومان بفروشد. 15اسفند برای بازدید خودرو به خانه او رفتم. بعد از اینکه بر سر قیمت به توافق رسیدم برای روز بعد قرار گذاشتیم تا قولنامه را بنویسیم. روز حادثه حدود ساعت 13 بود که به خانه خلبان رفتم و با چرب زبانی اعتمادش را جلب و کاری کردم که او مرا به خانهاش دعوت کند تا قولنامه را تنظیم کنیم. وقتی وارد خانه شدیم اسلحهای را که از قبل تهیه کرده بودم از کیفم بیرون آوردم و او و همسرش را تهدید کردم سکوت کنند و هرچه پول و طلا دارند در اختیارم قرار دهند. اما مرد خلبان به من گفت که همه طلاهای همسرش را بهخاطر انجام کاری فروخته است و هیچ شیء باارزشی در خانه ندارند. فکر کردم دروغ میگوید. عصبانی شدم و کنترلم را از دست دادم. برای همین پس از بستن دست و دهان آنها چاقویی را که همراهم بود از کیفم برداشتم. ابتدا خلبان و بعد همسرش را کشتم اما در این سرقت فقط 7میلیون تومان گیرم آمد. پس از اعترافات مرد جنایتکار، راز جنایت فاش شد و متهم تا زمان محاکمه، راهی زندان شد.
بازگشت محمدطاها
تابستان امسال برای خانواده محمدطاها رنگ و بوی دیگری داشت. چرا که این پسربچه 10ماهه در یک اتفاق ساده ربوده شد و پدر و مادرش هر چه گشتند، ردی از او بهدست نیاوردند. حتی رسانهها هم وارد عمل شدند و روزنامهها، خبرگزاریها و تلویزیون دست بهدست هم دادند تا شاید بتوانند به پیدا شدن پسربچه شیرخواره کمک کنند. ماجرای ربوده شدن محمدطاها اما ماجرایی عبرتآموز بود. مادرش میگوید: ظهر 29خردادماه بود. آن روز دختر 5سالهام را به کلاس نقاشی برده بودم. پسرم محمدطاها در کالسکهاش خواب بود که هنگام عبور از مقابل یک مغازه عروسکفروشی، تصمیم به خرید عروسک گرفتم. برای لحظهای کوتاه وارد مغازه شدم و چون در آنجا پله بود کالسکه را بیرون مغازه گذاشتم. لحظاتی بعد، وقتی برگشتم با کالسکه خالی محمدطاها روبهرو شدم.
اینکه چهکسی محمدطاها را ربود، هرگز مشخص نشد اما پس از ربوده شدن او، خبر این حادثه بارها و بارها در روزنامهها منتشر شد و حتی در برنامه تلویزیونی ماه عسل هم عکس پسربچه به تصویر کشیده شد تا شاید کسی نشانیای از او بدهد. این تلاشها نتیجه داد و سرانجام پس از گذشت 59روز، فرد ناشناسی پسربچه شیرخواره را در صحن مسجدی رها کرد و پیش از آن در تماس با خانواده محمدطاها ماجرا را به آنها گفت. به این ترتیب بود که پسربچه شیرخواره پس از 2ماه دوری به آغوش مادرش برگشت.
زنده شدن در سردخانه
خبر عجیب اما واقعی بود. مردی که به اتهام حمل و نگهداری حدود یک کیلو شیشه دستگیر و به اعدام محکوم شده بود، ساعاتی پس از اجرای حکم، در سردخانه پزشکی قانونی زنده شد. شاید این خبر، جنجالیترین خبر حوادثی امسال بود که در شهرستان بجنورد رخ داد. ماجرا از این قرار بود مهرماه امسال، وقتی تعدادی از زندانیان محکوم به مرگ برای اجرای حکم اعدام به محوطه زندان شهرستان بجنورد منتقل شدند و حکم به اجرا درآمد، پزشک حاضر در زندان مرگ تمامی اعدامیها را تأیید کرد و اجساد آنها به سردخانه پزشکیقانونی انتقال یافت اما چند ساعت بعد، کارکنان سردخانه متوجه شدند که یکی از افراد اعدام شده زنده است.
این مرد کسی نبود جز علیرضا که به اتهام حمل و نگهداری یک کیلو شیشه به اعدام محکوم شده بود. انتشار این خبر در رسانهها جنجال زیادی درباره اجرای دوباره حکم یا بخشش بهوجود آورد تا اینکه رئیس قوه قضاییه وارد ماجرا شد و از پیشنهاد عفو برای اعدامی زنده شده خبر داد. به این ترتیب علیرضا پس از درمان، از بیمارستان به زندان منتقل شد و حکم او نیز از اعدام به حبس تقلیل یافت. آخرین خبرها از این حکایت دارد که این مرد در حال حاضر در زندان به سر میبرد و تا حدودی دچار فراموشی شده و خانوادهاش تلاش میکنند تا با سپردن وثیقه، برای او مرخصی بگیرند و وی را آزاد کنند.
طعمه: دختربچهها
مرد جوانی که با معرفی خود بهعنوان راننده آژانس، دختربچههای مدرسهای را میربود و مورد آزار و اذیت قرار میداد، یکی از جنجالیترین پروندههای حوادثی امسال را به نام خود ثبت کرد. این مرد صبح زود، در خیابانهای مرکز شهر میگشت و با دیدن دختربچهای که منتظر سرویس مدرسه بود، مقابل او توقف میکرد. بعد مدعی میشد که سرویس مدرسه خراب شده و راننده سرویس او را فرستاده تا بچهها را به مدرسه ببرد. دختربچهها با شنیدن این جملات، حرفهای مرد جوان را باور میکردند و سوار ماشین او میشدند. مرد شیطانصفت پس از طی مسیر کوتاهی، تغییر مسیر میداد و با تهدید دختربچهها، آنها را به محلی خلوت میبرد و قربانی نقشه سیاهش میکرد. او با این شگرد، چندین دختربچه را ربود تا اینکه سرانجام در تحقیقات پلیسی شناسایی شد و به دام مأموران افتاد. همزمان با دستگیری این مرد، دختربچههای زیادی با حضور در اداره آگاهی، وحشتزده او را شناسایی کردند.
محموله بزرگ کوکائین
بزرگترین محموله کوکائین کشور امسال و از اعضای باندی معروف به اسپایدر کشف شد. البته همه اعضای این باند ایرانی نبودند و برخی از آنها را اتباع خارجی، مخصوصا آفریقایی تشکیل میدادند. آنها با شگردی پیچیده، کوکائین را از کشورهای آمریکای جنوبی خریداری کرده و پس از عبور از چند کشور به تهران قاچاق میکردند و در بین مشتریانشان بهفروش میرساندند. خبر دستگیری آنها بهمنماه امسال منتشر شد. نخستین عضو این باند یک تبعه آفریقایی بود که خرداد امسال به اتهام همراه داشتن 800گرم کوکائین، هنگام ورود به ایران در فرودگاه امام دستگیر شد. همزمان با دستگیری این مرد، تیم بازجویی پلیس مبارزه با موادمخدر راهی فرودگاه شد و با اطلاعات بهدست آمده از مرد دستگیرشده، بعضی از اعضای باند به دام افتادند. این اما پایان ماجرا نبود؛ چرا که پلیس هر چه جلوتر میرفت، با باندی سازمانیافته و بینالمللی روبهرو میشد. پس از 5ماه کار اطلاعاتی دیماه امسال، مهمترین مرحله عملیات فرارسید. یکی از اعضای خارجی باند زمانی که قصد انتقال 17کیلو کوکائین به تهران را داشت در فرودگاه به دام پلیس افتاد و به این ترتیب بزرگترین محموله کوکائین کشور، از اعضای باند اسپایدر کشف شد. در این عملیات، در مجموع 7 ایرانی و خارجی دستگیر شدند و از آنها 20 کیلو کوکائین کشف شد.
کمین برای مرزبانان
ربوده شدن 5 مرزبان ایرانی توسط گروهک تروریستی جیشالعدل از حوادث مهم دیگری بود که زمستان امسال رخ داد. 18بهمنماه 4سرباز مرزبانی وقتی همراه درجهدار مافوق خود یعنی گروهبانیکم جمشید داناییفر، در منطقه جیگور استان سیستان و بلوچستان سرگرم گشتزنی و کمین بودند، به محاصره اشرار درآمدند و ربوده شدند. حوالی غروب بود که ناگهان بیسیم تیم کمین آنها قطع شد و دیگر خبری از مرزبانان ایرانی نشد. چند ساعت بعد گروهک تروریستی جیشالعدل در صفحه فیسبوک خود عکس مرزبانها را منتشر و اعلام کرد که آنها را ربوده است. چند روز بعد نیز فیلمی 36ثانیهای از گروگانها در یکی از شبکههای عربی منتشر شد که در آن گروهبان جوانی که خود را جمشید داناییفر معرفی میکرد، میگفت که او و 4سرباز دیگر توسط گروهک جیشالعدل اسیر شدهاند. از همان زمان تلاشها برای آزادی گروگانهای ایرانی شروع شد و مسئولان کشور ابراز امیدواری کردهاند که تا نوروز، آنها را آزاد کنند.
پزشک قلابی
یکی از بدنامترین تبهکاران امسال کسی نبود جز پزشک قلابی که دست به آزار و اذیت طعمههایش میزد. مردی که همین چند روز پیش، دادگاه کیفری استان تهران پس از 2جلسه محاکمه رأی به 3بار اعدام او داد. این مرد طعمههایش را بیشتر از بین زوجهای بیکار شناسایی میکرد. سپس به آنها میگفت که دکتر است و برای شغل سرایداری، دنبال نیرو میگردد. وقتی طعمههایش فریب حرفهای او را میخوردند، میگفت که باید برای استخدام آزمایش خون بدهند و قبل از آن قرصهایی را بخورند که برای انجام این آزمایش الزامی است. طعمههای از همهجا بیخبر وقتی قرصها را میخوردند بیهوش میشدند و مرد تبهکار پس از سرقت اموالشان، دست به آزار و اذیت زنان و دختران میزد. این مرد پس از دستگیری به 13فقره سرقت و 8فقره تجاوز متهم شد، گرچه در دادگاه کیفری استان تهران منکر اتهاماتش شد، اما قضات رأی به 3بار اعدام و مجازات حبس برای او دادند.
قهرمان سال
امید عباسی را کمتر کسی است که نشناسد. قهرمانی که داستان فداکاریاش از مرزهای تهران و حتی ایران هم گذشت و به گوش خیلیها در سراسر دنیا رسید. مردی که جانش را فدا کرد تا جان دختربچهای را که در میان دود و آتش گرفتار شده بود، نجات دهد. در بین آتشنشانان، امثال امید عباسی را زیاد دیده بودیم اما او با مرگش، نامش را جاودانه کرد و قهرمان سال لقب گرفت. حادثه تلخی که امید را از خانوادهاش گرفت، حتما بهخاطر دارید. این ماجرا اواخر اردیبهشتماه رخ داد. آن روز وقتی خبر آتشسوزی در ساختمانی 10طبقه در شهرک شهید باقری تهران به 125گزارش شد، تیمی از آتشنشانان راهی محل حادثه شدند. یکی از اعضای تیم، کسی نبود جز امیدعباسی، فرمانده 35ساله ایستگاه 68آتشنشانی تهران. آتشنشانان وقتی به محل حادثه رسیدند، عدهای در طبقات بالایی ساختمان در میان دود و آتش گرفتار شده بودند.
عملیات نجات آنها شروع شد و همه یکی بعد از دیگری از ساختمان دود گرفته بیرون آورده شدند جز دختربچهای 9ساله. او در گوشهای از خانهشان، بیحال افتاده بود و درحالیکه دود محاصرهاش کرده بود با مرگ دستو پنجه نرم میکرد. آتشنشان فداکار وقتی به او رسید، فهمید که شرایط دختربچه بحرانی است و بیدرنگ ماسک اکسیژنش را از صورتش برداشت و بهصورت او زد. همین اقدام او باعث نجات دختربچه از مرگ شد اما پس از آن امید عباسی بهدلیل دودزدگی بیحال شد، به کما رفت و پس از چند روز دچار مرگ مغزی شد. خانوادهاش با اهدای اعضای بدن او، نام پسرشان را برای همیشه ماندگار کردند.