حسن بهشتی پور: گرچه تا روزهای پایانی سال ۱۳۹۲ به نظر می‌رسید مهم‌ترین خبر سال انعقاد توافقنامه ژنو بین ایران و گروه پنج به علاوه یک باشد، اما برگزاری همه‌پرسی برای الحاق منطقه‌ی راهبردی کریمه به روسیه در روز ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ بدون شک عنوان مهم‌‌ترین خبر بین‌المللی سال ۱۳۹۲ را به خود اختصاص داد.

در تحلیل پیش رو دلایل اهمیت این همه‌پرسی و نتایج حاصل از آن برای آینده‌ی تحولات امنیتی در جمهوری کریمه، دریای سیاه و برقراری نظم نوین در اروپای جدید و سناریوهای احتمالی پیش‌ِ رو بررسی شده است.

پیشینه بحث:

یالتا واقع در شبه جزیره‌ی راهبردی کریمه پس از پایان جنگ جهانی دوم میزبان اجلاس مهمی بود که ژوزف استالین، فرانکلین روزولت و وینستون چرچیل رهبران کشورهای روسیه، آمریکا و انگلیس یعنی کشورهای پیروز در جنگ جهانی دوم در آن‌جا گرد هم آمدند و نظام جدید بین‌المللی را پی‌ریزی کردند.

این نظام به گونه‌ای تنظیم شده بود که حتی فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد هم نتوانست اساس آن را تغییر دهد. کشورهای برجای مانده از شوروی در اجلاس آلماتی قزاقستان در سال ۱۹۹۲ هم مرزهای درونی بین جمهوری‌های شوروی را پذیرفتند و هم به مرزهای خود با سایر کشورها پایبند ماندند.

بدین ترتیب گر چه مناسبات بین‌المللی دستخوش تحولات مهم قرار گرفت، اما نظام بین‌المللی برجای مانده از جنگ جهانی دوم بر اساس معادلات قدرت کشورهای سلطه‌جو همچنان پایدار ماند.

تحلیل نتایج الحاق کریمه به روسیه

ولادمیر پوتین رئیس جمهور روسیه یک روز بعد از اعلام نتایج رسمی همه‌پرسی در کریمه که به گفته‌ی برگزار کنندگان بیش از ۹۶ درصد از شرکت‌کنندگان به الحاق منطقه به روسیه رای دادند؛ اعلام کرد کریمه در واقع به موقعیت تاریخی خود بازگشته است.

این سخنان پوتین به همان اندازه که در داخل روسیه مورد استقبال ملی‌گرایان روسی و کمونیست‌های محافظه‌کار نشست مشترک دو مجلس روسیه قرار گرفت، در صحنه‌ی بین‌المللی با دو رویکرد کاملا متضاد روبرو شد.

گروهی از کشورها به رهبری آمریکا از جمله اعضای اتحادیه اروپا، کانادا، استرالیا، ژاپن و تعدادی از کشورهای آفریقا و آمریکای لاتین اقدام پوتین را مبنی بر به رسمیت شناختن استقلال کریمه و الحاق آن به روسیه محکوم کردند و با اعمال تحریم‌های جدید، مسکو را از ادامه‌ی این رویکرد برحذر داشتند.

در نقطه‌ی مقابل اکثر کشورهای جهان از جمله چین، هند و کشورهای برجای مانده از شوروی موضع بیطرفانه‌ای را در ارتباط با این موضوع در پیش گرفتند؛ البته رای سیزده کشور عضو شورای امنیت سازمان ملل به قطعنامه‌ی پیشنهادی آمریکا در محکومیت برگزاری همه پرسی کریمه نشان می‌داد که حداقل روسیه هنوز نتوانسته است توجیه قانع کننده‌ای برای پیوستن جمهوری کریمه به سرزمین روسیه در نزد افکار عمومی جهان ارائه کند، ولی این سخن پوتین که می‌گوید آمریکا که خود کشورهای جهان را بدون مجوز سازمان ملل اشغال می‌کند، حق ندارد روسیه را به خاطر حمایت از برگزاری یک همه‌پرسی قانونی مورد تحریم قرار دهد، از نظر بسیاری سخنی بحق به نظر می‌رسد.

از آن جا که آمریکا ابزارهای لازم و موثر برای تغییر اراده روسیه در کوتاه مدت را ندارد به نظر می‌رسد پیوستن کریمه به روسیه حداقل در این مرحله قطعی شده است. بدون شک در میان‌مدت و بلندمدت روسیه بهایی سنگین بابت این اقدام خواهد پرداخت.

این تصور که روسیه برای آن که اوکراین نتواند به ناتو بپیوندد، کریمه را به گروگان گرفته است، بیشتر در توجیه این واقعیت است که بر اساس مقررات ناتو کشوری که در بحران به سر می‌برد و بخشی از آن تجزیه شده و یا در آستانه تجزیه قرار دارد، نمی‌تواند به عضویت ناتو پذیرفته شود.

بنابر این روسیه با این حرکت علاوه بر ممانعت از عضویت اوکراین در ناتو به دو هدف عمده دیگر رسیده است:

۱- با ضمیمه کردن منطقه‌ی راهبردی کریمه به خاک خود، دیگر لازم نیست ماهانه صد میلیون دلار هزینه‌ی اجاره بندر سواستوپل را به کریمه بپردازد و با اختیار کامل حوزه نفوذ خود را در شمال دریای سیاه گسترش می‌دهد.

۲- این امکان را پیدا می‌کند تا از طریق این منطقه خطوط جدید ارسال نفت و گاز را برای خود فراهم سازد.

اما خواست روسیه تحت تاثیر مستقیم توان این کشور برای تحقق اهداف خود قرار دارد. روسیه برخلاف دوران شوروی نه می‌خواهد و نه می‌تواند بهاء سنگین برای رفتار ایدئولوژیک در برابر غرب بپردازد، پس به طور طبیعی پوتین برای درگیر شدن با آمریکا بر سر اوکراین تا سرحد جنگ پیش می‌رود اما حاضر به جنگیدن نیست، چون جنگ احتمالی بین دو طرف برنده‌ای نخواهد داشت. ضمن آن که پوتین به خوبی می‌داند آمریکا هم آمادگی وارد شدن به جنگ با روسیه را در موقعیت فعلی ندارد بنابر این می‌توان سه سناریوی احتمالی را برای الحاق کریمه به روسیه متصور شد.

سناریوهای احتمالی آینده‌ی کریمه و اوکراین

۱- الحاق کریمه و شروع جنگ نرم جدید بین روسیه و غرب

در این سناریو روسیه موفق می‌شود مانع عضویت اوکراین در پیمان ناتو شود؛ پیمانی که به صورت بالقوه تهدید درجه‌ی اول برای روسیه محسوب می‌شود.

گر چه عضویت اوکراین در ناتو در کوتاه‌مدت عملا امکان‌پذیر نبوده و نیست اما در هر صورت روسیه از لحاظ تهدید ژئوپولیتیکی نمی‌تواند حضور نیروهای ناتو را در مرزهای غربی خود بپذیرد، زیرا در سال‌های گذشته، چه قبل از جنگهای بین‌الملل اول و دوم و چه در دوران جنگ سرد، اوکراین همیشه نقش خط حائل بین روسیه و غرب را ایفا کرده است.

از آن جا که آمریکا نه می‌تواند و نه علاقه‌مند است به خاطر اوکراین با روسیه وارد جنگ شود، بنابر این تلاش خواهد کرد از طریق فشارهای سیاسی و اقتصادی و رسانه‌ای روسیه را در انزوا قرار داده و در نهایت موضوع را از طریق راه اندازی یک جنگ نرم در داخل روسیه از طریق عناصر غرب‌گرا در این کشور و نیز فضاسازی رسانه‌ای در سطح بین‌المللی، روسیه را به تجدیدنظر در مسیری که در پیش گرفته است وادار سازد.

۲- شروع جنگ سرد جدید بین روسیه و غرب

در این سناریو روسیه تصمیم قطعی خود را برای تغییر مناسبات قدرت در آینده‌ی اروپا گرفته است و می‌کوشد از طریق احیای اقتدار روس‌ها برجمهوری‌های سابق شوروی و نیز کشورهای بلوک شرق سابق حتی‌الامکان وارد تقابل جدی با غرب شود تا نظام جدیدی بر اروپای قرن ۲۱ حاکم شود.

در این نظام جدید به جای دو قطبی شدن جهان، نوعی نظام بی‌قطبی متکی به چند جانبه‌گرایی حاکم خواهد شد. البته دستیابی به چنین نظامی مستلزم همکاری کشورهایی مانند چین و هند با روسیه است که شانس این همراهی برای مسکو بسیار اندک است. ضمن آن که کشورهای برجای مانده از بلوک شرق سابق چنان در جبهه‌ی مقابل هضم و جذب شده‌اند که به سادگی نمی‌‌توان پذیرفت این کشورها بتوانند مانند دوران جنگ سرد به حوزه اقتدار روسیه بپیوندند.
البته جمهوری‌های جدا شده از شوروی هنوز پیوندهایی ناگسستنی با روسیه دارند که به سادگی نمی‌توانند از آن رهایی یابند.

۳- سناریو سوم ایجاد راه حل دیپلماتیک از طریق اعلام بی‌طرفی برای اوکراین

سناریویی که احتمال تحقق بیشتری در میان مدت دارد، پذیرش نوعی بیطرفی برای اوکراین مانند آن چه که در دوران جنگ سرد برای فنلاند و سوئد پذیرفته شد و همچنین دادن اختیارات بیشتر به کریمه در چهارچوب اوکراین فدراتیو خواهد بود.

چنین طرحی که بیانیه‌ی وزارت خارجه روسیه هم از اوکراین به صورت رسمی درخواست کرد می‌تواند از یک سو مانع تجزیه اوکراین بشود و از سوی دیگر نگرانی روسیه برای از دست دادن اوکراین برطرف می‌گردد. زیرا اگر پذیرفته شود که اوکراین سیاست خارجی بیطرفی مثبت را در پیش بگیرد به معنای آن خواهد بود که اوکراین عضو هیچیک از پیمان‌های امنیتی و نظامی منطقه‌ای و بین‌المللی نمی‌شود اما در همان حالی که با روسیه روابط نزدیک خواهد داشت می‌تواند مناسبات اقتصادی خوبی با اتحادیه اروپا برقرار سازد. در صورت تحقق چنین سناریویی، اوکراین به جای نقش سنتی خود که ایجاد خط حائل بین روسیه و اروپا بود به پل ارتباطی روسیه با غرب تبدیل خواهد شد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری تحلیل بحران

بحرانی که در اوکراین شروع شد از سطح یک بحران ملی به سطح یک بحران منطقه‌ای و بین‌المللی گسترش یافته است و بعید به نظر می‌رسد در کوتاه مدت راه‌حل فوری برای آن پیدا شود.

پوتین اراده‌ی خود را در سیاست "تعامل و رقابت" با آمریکا کنار گذاشته و وارد سیاست جدیدی شده که از آن می‌توان به عنوان سیاست "تقابل و رقابت" یاد کرد.

در این دوران پوتین می‌کوشد از طریق راه‌اندازی اتحادیه اورآسیا جمهوری‌های سابق شوروی را در قالبی جدید به همکاری‌های بیشتر اقتصادی با روسیه جلب کند و از طرفی با تقویت سازمان شانگهای موقعیت خود را در برابر ناتو و آمریکا تقویت نماید.

نظام امنیتی جدیدی که روسیه به دنبال جایگزین کردن آن به جای نظام قبلی امنیتی اروپا با محوریت سازمان امنیت و همکاری اروپا است، با چالش‌های جدی روبروست.

بلند پروازی مسکو در این زمینه برای اوباما و همکارانش که در سال‌های اخیر پیشقراول توسعه‌طلبی و سلطه‌جویی در خاورمیانه بودند، دردسر ساز خواهد بود.

می‌توان انتظار داشت جهان در سال ۲۰۱۴ شاهد پوست‌اندازی امنیتی باشد.

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها