بهدست آوردن چنین تصاویری از اداره استخبارات عراق که خود میتوانست موضوع یک فیلم باشد، نباید باعث شود که مسئولان صدا و سیما به این باور برسند که این راشها و نگاتیوها بهتنهایی میتوانند برای خیل مخاطبان سیما با سلیقههای گوناگون جذاب باشند.
اساس یک کار مستند مانند یک فیلم سینمایی، سناریو دارد. صرف تدوین یکسری تصاویر متحرک را نمیتوان مستند نامید. میشد این مجموعه باارزش را در اختیار گروهی حرفهای و خوشسلیقه قرارداد تا با جمعآوری تصاویری دیگر از حرکتهای ابتدای انقلاب این گروهک در کنار مصاحبههای با ارزش از چهرههای صاحبنظر در این حوزه، مستندی درخور توجه ساخت.
اشکال کار آنجاست که رئیس سازمان صدا و سیما این حرکت را خلاقانه خوانده است.
اگرچه این تصاویر کاملا چهره خیانتکار منافقان و همکاری ذلیلانه آنها با رژیم بعثی عراق را بیپرده رو میکرد، اما متأسفانه خلاقانه نبود. ابزار رسانه میتوانست با استفاده از بهکارگیری هنر، ماهیت پلید این گروه را تأثیرگذارتر فاش کند.
اما عجله، این تصاویر باارزش را فدا کرد. تا جایی که پخش آن با هرج و مرجهای سهمیهبندی بنزین در نظر عدهای ازجمله برخی پایگاههای اینترنتی منظوردار جلوه کرد.
مسلماً ادامه ساخت چنین مستندهایی برای شناساندن هرچه بهتر این گروهک مفید است. بهویژه آنکه نسل جدید اصلا نمیداند چرا مجاهدین خلق تبدیل شدند به منافقان و همین مسئولیت اصحاب رسانههای دیداری، شنیداری و نیز مکتوب را جدیتر میکند.