یکی از هنرمندانی که در این زمینه کار کرده، لاله اسکندری است که بیشتر او را با بازیهایش میشناسیم، حتماً بازی او را در مجموعههای تلویزیونی «خاک سرخ» و «در چشم باد» به یاد دارید.
وقتی داشتم قرار مصاحبه را میگذاشتم که متوجه شدم قرار است بهزودی از طرح دیگری بر روی دیوارهای شهر پردهبرداری کند. وقتی میهمان کارگاه کوچکش شدم قبل از اینکه بپرسم چهطور شد تصمیم گرفت فکری برای دیوارهای این شهر کند، محل نصب این تابلوی تمام سرامیک را جویا شدم و جواب گرفتم که: «وقتی از بزرگراه آیتالله حکیم به خروجی کردستان (جنوب) میرسیم، تونلی وجود دارد که قرار است دو طرف آن، نمایی از آسمان شب قرار بگیرد.»
- همکاری با شهرداری تهران از چه جایی شروع شد و اصلاً چرا دیوارهای بزرگراهها؟
در گذشته، تهران طبیعت بیشتری داشت، ولی بهخاطر رشد جمعیت و گسترش شهر، روز به روز باغها جای خودشان را به ساختمانهای خاکستری بزرگ و کوچک نهچندان زیبا دادند. با این اتفاقها احساس کردم باید کمی فضای رنگی در شهر ایجاد کنیم و برای این کار صحبتهایی را با شهرداری شروع کردم. در پایان این رایزنیها که دو سال طول کشید، به توافقهایی با شهرداری منطقهی پنج تهران رسیدیم و اولین کار که حال و هوای طبیعت فراموش شده را نیز به همراه داشت، کار کردیم.
در آنزمان من اولین خانمی بودم که کاری در فضاهای شهری انجام دادم و به همین دلیل هم، افرادی بودند که امکان موفقیت را در کار من نمیدیدند. با اینهمه من ادامه دادم و توانستم کار را به سرانجام برسانم. این اتفاق راهی برای دیگر خانمهای این حوزه باز کرد تا بتوانند فعالیتهای اینچنینی داشته باشند، البته خود من هم در پروژههای خودم سعی میکنم از خانمها بیشتر کمک بگیرم، با اینکه کاری مردانه است، اما معتقدم ظرافتهایی دارد که زنان از پس آن بر میآیند.
- شیوهی کار و اجرای شما برای طرحهای شهری چهطور است؟
برای اجرای این طرحها راههای مختلفی وجود دارد، یکی از آنها روش سنتی است که در مساجد مورد استفاده قرار میگیرد. چسب را روی کاشی میزنند و سپس کاشیها را روی الگویی که بر روی دیوار کشیده شده میچسبانند. ولی ما برای اینکه بتوانیم در اجرای طرحها سرعت بیشتری داشته باشیم و بتوانیم آنها را راحتتر کنترل کنیم، طرحها را در ابعاد مختلف میکشیم و با پهنکردن توری، کاشیها را در کارگاه بر روی توری میچسبانیم و در پایان، آنها را در قطعات یکمتر در یکمتر برش میدهیم و برای نصب روی دیوار حاضر میکنیم.
این شیوهی کار بسیار قابل کنترل است و امکان تغییر در طرحها را هم به ما میدهد. علاوه بر این، هرچند بین کاشیها بندکشی میشود، اما با قرار دادن توری، انسجام اجزای کار را بالا میبریم. این شیوهی کار در طرحهایی با ابعاد بزرگ بسیار جواب میدهد و گروه ما با کار شبانهروزی که داشته است، توانسته در مدت زمان یکماه، ۳۸۰ متر کاشی بچسباند.
- کاشیهایی را که استفاده میکنید، از نوع خاصی هستند؟
کاشیهایی که در کار استفاده میکنیم، همان کاشیهای معمولیای هستند که برای خانه و محل کار از آنها استفاده میشود، با این تفاوت که ما از رنگهای مختلف آنها با اینکه بسیار محدود و کم هستند، نیز استفاده میکنیم.
- چرا بیشتر در منطقهی شش تهران فعال بودهاید؟
من تمام دوران دبستان، راهنمایی و دبیرستان خودم را در منطقهی شش گذراندهام و بیشتر از ۳۰سال است که اینجا زندگی میکنم. به همین دلیل احساس خاصی هم نسبت به این منطقهی مرکزی دارم. البته منطقهی شش در مرکز شهر واقع شده و محدودهی بزرگی از مراکز فرهنگی و دانشگاهها را نیز دربر میگیرد. این درست است که من به دلیل احساس خودم در این منطقه کار میکنم، اما خیلی دوست دارم در دیگر مناطق هم کارهایی ارائه کنم.
- درمورد کارهایی که تا به حال در شهر انجام شده، چه نظری دارید؟
گاهی اتفاق میافتد که یک شیوهی کاری مد میشود و در هرجایی میتوان نشانی از آن دید. برای مثال زمانی طرحهای سهبعدی بر روی دیوار بسیار دیده میشد، اما مدتی است که به دست فراموشی سپرده شده است. این شیوه، اشتباه است و باید آثار زیباسازی در هرمنطقه منطبق با شرایط آن منطقه باشد. برای مثال در برخی مناطق به دلیل وجود بزرگراهها میتوان طرحهایی روی دیوار داشت، اما اجرای همین طرحها در جایی مانند بازار تقریباً غیرممکن است و باید طرحها و ایدههای جدیدی برای آن محلهها در نظر گرفت.
- چهطور یک بازیگر میتواند در حوزههای دیگر هم فعالیت کند؟
در کشور مرزبندیهایی داریم که هرکسی باید در همان حوزهی خودش کار کند، فکر میکنم این تفکر غلط است و هرآدمی این حق را دارد که ایدهها و خلاقیتش را در حوزههای مختلف به کار گیرد.
برای مثال در همین اجرای طرحهای شهری، اگر من فردی شناخته شده نبودم، شاید این بُرد خبری که امروز شاهد آن هستیم نیز وجود نداشت، ولی این اتفاق افتاده و همه میبینند که شهرداری در این زمینه فعالیت میکند و میتواند نکتهی مثبت و خوبی باشد. به نظر من اگر روزی بخواهیم کاری را که ارزش هنری ندارد، ولی به نام معروفبودن به مردم تحمیل کنیم، اتفاق خوبی نیست.
عکسها: محمود اعتمادی