مثل قوهای سپید
خانهی گنجشکهاست
شاخههای خیس بید
بوی صبح و روشنیست
در صدای جویبار
غنچهها وا میشوند
با سرانگشت بهار
بار دیگر نقرهپوش
قاب چشم پنجره
لحظههای ما پُر است
از هوای خاطره
میرسد با هر نسیم
عطر جنگلهای دور
میچکد ازچشم صبح
شبنم نور و بلور
بوی گل، عطر بهشت
روی گل، ماه تمام
فصل باران و نسیم
فصل لبخند و سلام