تاریخ انتشار: ۲ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۸

شعر> هرسال، بهار

تو به من عیدی می‌دادی

امسال، بهار

من به تو

یک شاخه گل

یک فاتحه

پدربزرگ!

محدثه عابدین‌پور

از چهاردانگه

* * *

تا آمدن بهار

گیره‌های لباس روی بند

تکان‌تکان می‌خوردند

اما نه نسیمی، نه بادی

همه سکوت کرده بودند

                    تا آمدن بهار

گیره‌ها هم

دیگر لباس‌ها را گاز نمی‌گرفتند

دیگر لباس‌ها نو بودند

سیده‌سارا کاظمی

از شهرکرد

* * *

ساده مثل آب

دلم گرم خدایی است

که آب را

آن‌قدر ساده آفرید

تا برای یک کودک دبستانی هم

قابل بخش کردن باشد...

زهرا غنیمتی

۱۵ساله از جویبار

* * *

رشد

من

سبز نمی‌شوم

از باران

از خورشید

همین که تو نگاهم کنی،

از سبزشدن

ترک برمی‌دارم!

سدرا محمدی

از بوکان

 

عکس: نیکو کریمی، ۱۶ساله از دماوند

منبع: همشهری آنلاین