سهشنبه این هفته، محمدعلی کشاورز، 84 سالگیاش را جشن گرفت. مردی که 26 فروردین 1309 در محله سیچان اصفهان به دنیا آمد و سالها بعد به یکی از شاهماهیهای دریای بازیگری ایران تبدیل شد. جد بزرگ او امیر اصلانخان ارمنی از ارامنه گرجستان بود که در زمان شاه عباس صفوی بهایران کوچانیده شد و بعدا مسلمان شده بود. خانواده آنها را به نام جدشان، اصلانی صدا میزدند اما علاقه آنها به کشاورزی و زراعت باعث شد تا نام فامیل آنها به کشاورز تغییر پیدا کند. محمدعلی فرزند دوم خانواده بود که در اصفهان قد کشید.
عشق بازیگری او را بعد از گرفتن دیپلم به تهران، هنرستان هنرپیشگی و بعد هم دانشکده هنرهای دراماتیک کشاند و با علی حاتمی، هم دوره شد. وقتی از نظر آکادمیک و کلاسیک، آماده شد، در 30سالگی برای اولین بار به صورت حرفهای روی صحنه تئاتر رفت و «ویلن ساز کره مونا» را بازی کرد. در همین سن بود که پایش به تلویزیون باز شد و در تله تئاتر خودکشی که علی نصیریان، کارگردانش بود به هنرنمایی پرداخت. چهار سال بعد با نقش یک سلمانی در فیلم شب قوزی وارد سینما شد تا نیم قرن بر صحنه سینما، تئاتر و تلویزیون ایران بدرخشد.
کشاورز دراین 50 سال در بیشتر از 47 فیلم، 35 سریال و دهها تئاتر بازی کرده است. او در کنار عزتا... انتظامی، علی نصیریان، داوود رشیدی و جمشید مشایخی، پنجضلعی درخشان بازیگران کارکشته سینما و تلویزیون ایران را تشکیل داد. کشاورز در جوانی از همسرش جدا شده و تک دختری به نام نلی دارد که استاد نقاشی در دانشگاه بلژیک است. حدود 10سالی است که بازیگری را کنار گذاشته و آخرین بار نقش کوتاهی در فیلم فرزند صبح بهروز افخمی داشت. تابستان دو سال پیش، زمین خوردگی باعث شکستگی استخوان ران او شد و مدتی زمینگیرش کرد.
تولد محمدعلی کشاورز بهانهای شد تا سراغ آثار او برویم. البته کمبود فضا و اختصاص این صفحه به تلویزیون باعث شد تا به بررسی تعداد معدودی از کارهای ماندگار او در حوزه تلویزیون بپردازیم. محمدعلی کشاورز با اینکه خودش سالهاست در خانه، تلویزیون ندارد اما به خوبی میداند چطور مخاطبان تلویزیونی را در خانه پای تلویزیون میخکوب کند.
- 1354
دایی جان ناپلئون
ناصرتقوایی
دایی جان سرهنگ
9 سال بعد از ورود به سینما و سه سال بعد از اینکه برای ناصر تقوایی در فیلم صادق کرده بازی کرده بود به جمع بازیگران این سریال 18 قسمتی پیوست. کشاورز 45 ساله در همان سالی که نقش دایی جان سرهنگ را در دایی جان ناپلئون بازی میکرد در سریال آتش بدون دود، نوشته و کارگردانی نادر ابراهیمی هم بازی داشت تا سالی پر کار را تجربه کند. او در دایی جان ناپلئون نوشته ایرج پزشک زاد، نقش برادر دایی ناپلئون را داشت.
یک سرگرد ترسوی بازنشسته ارتش که در توهمات برادرش، سرهنگی تمام عیار است و در هیچ حالتی حتی با پیژامه، قید کلاه نظامیاش را نمیزند و همیشه آن را بر سر دارد. صدای احمد رسولزاده، روی کشاورز قرار گرفت؛ کاری که 30 سال بعد هم در سریال پدرسالار اتفاق افتاد. کشاورز در این مجموعه، نقشی حاشیهای داشت اما دیده شد. دایی جان ناپلئون در زمان خودش به یکی از سریالهای پرطرفدار تبدیل شد و همواره به عنوان یک نمونه موفق اقتباس داستانی در سریالسازی
معرفی میشود.
- 1360
سربداران
محمدعلی نجفی
خواجه قشیری
کشاورز در اولین سریالی که بعد از انقلاب ساخته شد، نقش وزیر ایرانی محمد هندوی مغول را داشت. مردی آرام و محافظه کار که درست در میانه روحیه انقلابی شیخ حسن جوری (امین تارخ) و تفکر فرصت طلب دینی قاضی شارح (علی نصیریان) قرار میگرفت. کشمکش کشاورز در میانه این ماجرا که میخواست نه سیخ بسوزد و نه کباب، آخر سر سرش را به باد داد و قاضی شارح حکم اعدام او را صادر کرد.
بازی آرام کشاورز شاید در میان بازیهای پرهیجان نصیریان، تارخ و مرحوم فیروز بهجت محمدی در نقش طغاتیمور چندان به چشم نیاید و حتی مرگ او در میانه کار، این ماجرا را تشدید کرد، اما طمانیه و آرامش به دور از تزویر را به خوبی به تصویر کشیده است. کشاورز 51 ساله در سربداران، سایه پررنگی ندارد اما مثل حرکت یک ماهی در رودخانه، تاثیرش را میگذارد و میرود.
- 1363
سلطان و شبان
داریوش فرهنگ
خوابگزار اعظم
کشاورز 54 ساله مسنترین بازیگر این سریال بود. اکثر عوامل این مجموعه متولد دهه 1320 بودند و آن موقع حول و حوش 40 سال داشتند؛ از داریوش فرهنگ که کارگردانی37ساله بود تا مهدیهاشمی (سلطان و شبان) که 38 سال داشت، محمد مطیع (وزیراعظم) 41 ساله، احمد آقالو (کاتب) 35 ساله و ... او خوابهای معوج سلطان را به نفع خودش تعبیر میکرد و همین تعبیرهایش، سلطنت سلطان خرافاتی را به باد داد.
صدای رسای کشاورز که در معدود دفعات به جای خودش حرف میزد، تلفیقی از سیاس بودن و اقناع کردن را داشت که باید از پس رقبایی مثل وزیر اعظم، سلطان بانو (گلاب آدینه)، خزانهدار (جمشید لایق) هم بربیاید. بخش عمدهای از وظیفه جابهجایی سلطان خرافاتی با چوپان ساده دل را خوابگزار اعظم انجام میداد. کشاورز از یک طرف در برابر سلطان، رام و مطیع و از طرف دیگر در برابر شبان، تهاجمی و مقتدر بود، دو بازی متفاوت در یک نقش. نکته جالب اینکه زمان و مکان سریال مشخص نبود و اسامی عمومی بودند، اتفاقی که سه سال بعد هم در سریال «گرگها/داود میرباقری» افتاد و کشاورز در آنجا هم در فضا و زمان موهومی نقش قاضی را بازی کرد.
- 1366
هزاردستان
علی حاتمی
شعبان استخونی
یکی از خیرهکنندهترین نقشهای تاریخ سینما و تلویزیون ایران. حتی تصور کردن محمدعلی کشاورز متین و مهربان و آرام در قالب شعبان استخوانی بزن بهادر وحشی ویرانگر، سخت است اما علی حاتمی با هوشمندی این نقش را در سریال به همکلاسی دوران دانشگاهش سپرد. گریم تکاندهنده عبدا... اسکندری، دوبله یله و رهای منوچهر اسماعیلی و صد البته بازی کشاورز، شعبان استخوانی را به چهرهای عجیب در سریال هزاردستان بدل کرد.
صحنههای درگیری او در پاتوق آطاووس که درختها را از ریشه در میآورد و با بقیه سرشاخ میشد یا صحنه بریدن سر مامور تامینات (جهانگیر فروهر) در سلمانی، صحنههایی جالب توجه بودند. سختی کار کشاورز را میتوان در حفظ حس و حال نقشش در طول مدت زمان طولانی هشت ساله ساخت سریال (1366-1358) دریافت.
کشاورز در دهه پنجم عمرش، نقش یک بزن بهادر بیمنطق را روایت میکرد که ملعبه دست خان مظفر یا هزاردستان (عزتا... انتظامی) میشد و سرانجام در کهنسالی، مفتش شش انگشتی (داود رشیدی) او را میکشت. کشاورز که قبل از قبول نقش، یک ماه در مناطق جنوبی تهران میگشت تا کاراکتر شعبون را پیدا کند بعد از قبول نقش هر روز پنج صبح سر صحنه میرفت و سه ساعت گریم میشد. کاراکتر شعبون استخونی چنان مورد توجه قرار گرفت که موقع پخش سریال، مانتوی مدل شعبون استخونی که مدل لباس بلند این نقش بود، مد شد.
- 1372
پدرسالار
اکبرخواجوی
اسدا... خان
یکشنبه ساعت 9 شب، شبکه 2. در آخرین سالی که تلویزیون فقط دو شبکه داشت.این سریال، خیابانها را خلوت میکرد. همه به خانهها میرفتند تا بینند اسدا... خان چطور میخواهد جلوی متلاشی شدن خانواده بزرگش را بگیرد. اسدا... خان با بازی کشاورز، دوبله احمد رسولزاده و موسیقی زورخانهای بهرام دهقانیار، هیبت و عظمتی بهاین گاراژدار قدیمی میداد که با سه پسر (جمال، جلال و ناصر) و دو دخترش (مهری و زری) همه باهم در یک خانه قدیمی زندگی میکردند.
در دوران سازندگی بعد از جنگ، آغاز آپارتماننشینی و تحولات گسترده شهرنشینی مثل تاسیس روزنامه همشهری، فروشگاه شهروند و ... اسدا... خان نماد سنت بود که در برابر تغییرات مدنظر عروس کوچک (آذر) میایستاد. بازی کشاورز تلفیقی از محبت در زمان آرامش و خشم ویرانگر در زمان عصبانیت بود. پاشنه آشیلش تعرض به حریم خانواده و شکستن فضای خانه قدیمی بود. یک جور محمد ابراهیم فیلم مادر و شعبون استخونی که حالا خانوادهای در دل شهر در حال مدرن شدن تهران داشت.
ترکیب مناسب کشاورز با مرحوم حمیده خیرآبادی در نقش ملوک، همسر اسدا... و همین طور یک دشمن بیرونی به نام مولود، خواهرملوک (مرحوم جمیله شیخی) و همین طور تقابلش با نسل تازه، پدر سالار را به آینه تحولات جامعه بدل کرده بود. البته اسدا... خان در پایان، تن به مدرنیته داد، با تبدیل خانهاش به آپارتمان موافقت کرد و همه خوشحال شدند اما این پایان، چیزی نبود که در جامعه به این خوبی و خوشی انجام میشد. اسدا...، تقریبا آخرین نقش درخشان کشاورز بود.
همشهری 6 و 7