اگرچه کشته شدن غیرنظامیان یکی از پیامدهای منفی هر جنگی است، اما خون غیرنظامیان در افغانستان همواره به مشکل جدی برای نیروهای مهاجم تبدیل شده است.
بهعنوان مثال قتل غیرنظامیان افغانستان در دهه 1970 و 1980 به شکست شوروی و حکومت کمونیستی کابل انجامید. همین وضعیت در فاصله سالهای 73-1371 به حذف پارهای از نیروهای جهادی افغانستان از صحنه سیاسی منجر شد.
در فاصله سالهای 1373 تا 1380، سیاستهای خشن طالبان به حذف این نیرو انجامید و اکنون این مسأله ممکن است دامنگیر نیروهای غربی شود. نکته مهم این است که حساسیت افکار عمومی داخلی و بینالمللی نسبت به قتل غیرنظامیان افغانی توسط نیروهای غربی بیش از موارد گذشته است.
زیرا غربیها بهدلیل گرایشهای حقوقبشری، آگاهی بیشتری نسبت به حقوق بشر دارند. همچنین آنها به رژیمهای حقوقی بینالمللی که حافظ جان و مال انسانهاست آگاهی بیشتری دارند. آنها در عین حال با شعار نجات ملت افغانستان وارد این کشور شدهاند و در برنامههای تبلیغاتی خود آینده امیدوارکنندهای برای مردم افغانستان ترسیم کردهاند.
و بالاخره غربیها بهدلیل برخورداری از تکنولوژیهای جنگی پیشرفته، قاعدتا باید در هدفگیری، احتمال خطای کمتری داشته باشند و با این وجود، کشتار غیرنظامیان در افغانستان روز به روز در حال افزایش است و این پیامد منفی بزرگی برای طرفداران حفظ وضع موجود در افغانستان به همراه دارد.
درست است که ممکن است تعمدی در کشتار غیرنظامیان از سوی نیروهای خارجی وجود نداشته باشد و بهرهگیری طالبان از غیرنظامیان بهعنوان سپر انسانی عامل این مسأله باشد، اما آنچه مسلم است اینکه این اتفاق به تناوب حادث میشود و درنهایت موجی از خشم و نفرت را علیه نیروهای خارجی به همراه داشته است.
ابراز نگرانی کرزای از این حوادث اگرچه ممکن است اقدامی نمادین برای التیام زخمهای وارده بر مردم افغانستان باشد اما قاعدتا کرزای هم تا حدی میتواند پادرمیانی کند و درنهایت احتمال دارد صبر مردم افغانستان نسبت به غربیها و حتی خود حامد کرزای هم بهسر آید.
از این منظر، کشتار غیرنظامیان یک مسأله کلیدی و حیاتی در افغانستان است و احتمال میرود درنهایت همین مسأله به متغیری تعیینکننده در تغییر معادلات در صحنه افغانستان تبدیل شود.
کشتار غیرنظامیان افغانستان درحقیقت حاصل برخورد و تصادم دو تاکتیک جنگی است.
طالبان عموماً بهعنوان یک برگ برنده در دفاع و تهاجم از سپر انسانی استفاده میکنند و همین مسأله که بخشی از ویژگیها و خصایص جنگی این نیرو محسوب میشود در صحنه کارزار عامل مهمی در موفقیت نسبی این گروه بوده است.
حال آمریکا که دارای تاکتیک جنگی کلاسیک و منظمی است باید بهگونهای عمل نماید که بدون تلفات غیرنظامیان بتواند به طالبان ضربه بزند که البته کار دشواری است.
تحت این شرایط اقدام آمریکا و ناتو در قتل غیرنظامیان بهلحاظ تبلیغاتی پیامدهای منفی برای این نیروها بههمراه دارد و در عین حال ابتکار عمل این نیروها را در نبرد با طالبان کاهش میدهد.
چگونگی برونرفت از این مسأله خود مشکل بزرگی است که بر سرنوشت آینده نیروهای نظامی خارجی در افغانستان تأثیر تعیینکنندهای خواهد داشت.