این امر واکنش هایی را هم به دنبال داشته است. دراین باره با محمد علی مهتدی کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه گفت وگو کرده ایم.
در گذشته هم فتح و حماس چندبار با هم آشتی کردند اما این آشتی دیری نپاییده و دوباره به اختلاف منجر شده است. الان هم که این آشتی صورت گرفته ظاهرا بهدلیل وجود حالت اضطرار و ناچاری برای هر دوست. یعنی تشکیلات خودگردان که استراتژی مذاکره با صهیونیستها و مخالفت با مقاومت را در پیش گرفته بود بعد از چند دور مذاکره واقعا به این نتیجه رسید که رژیم صهیونیستی در حال مذاکره برای مذاکره است و نه بهدنبال حل مسئله. از سوی دیگر، طرح جان کری و باراک اوباما با سرسختی نتانیاهو هیچ شانسی برای موفقیت ندارد و عملا نتانیاهو روش مذاکره برای مذاکره را در پیش گرفته است.
این درشرایطی است که وضع منطقه بسیار به هم ریخته است و کشورهای عربی که باید از مسئله فلسطین حمایت کنند هرکدام درگیر مسائل داخلی خودشان هستند. بنابراین عباس کاملا احساس ناچاری میکند. این مسئله درباره حماس هم مطرح است. حماس در نوار غزه در محاصره است.
تا زمانی که مصر کمکهایی میکرد اوضاع حماس خوب بود اما از آنجایی که درگیریهایی میان دولت موقت مصر و اخوانیها پدید آمد و اخوان را بهعنوان گروه تروریستی معرفی کردهاند و طبیعتا از آنجایی که حماس بخشی از اخوان المسلمین محسوب میشود میبینیم که دولت مصر گذرگاه رفح تنها روزنه غزه را بسته و عملا یک و نیم میلیون نفر شهروند و مسئولان حماس در محاصره اسرائیل و مصر قرار گرفتهاند. این حالت ناچاری باعث شده است تا دوطرف به سوی هم گرایش بیابند و دولت وحدت ملی تشکیل دهند. عامل دیگر ملت فلسطین است.
این ملت در حالت ناامیدی کامل به سر میبرد؛ هم از استراتژی تشکیلات خودگردان و هم از سیاست حماس که مقاومت را کنار گذاشته و در نوار غزه محاصره شده. خواست این ملت چه در نوار غزه و چه در کرانه باختری این است که فلسطینیان با هم متحد شوند و تنها از طریق اتحاد حقوق خود را بهدست آورند، بهخصوص که کشورهای عربی مسئله فلسطین را رها کردهاند. این هم عامل مهمی است که دوطرف با هم آشتی کنند.
- آیا این آشتی پایدار میماند یا مانند توافقهای قبلی متزلزل خواهد شد؟
به دلایلی که گفتم این احتمال وجود دارد که آشتی دوطرف قوام و دوام بیشتری داشته باشد. البته اینکه دوطرف درباره یک استراتژی ملی به تفاهم برسند بعید است، زیرا استراتژی دوطرف کاملا متفاوت است و نمیتوان میان استراتژی مذاکره و استراتژی مقاومت حد میانهای را انتخاب کرد. این احتمال وجود دارد که عباس بعد از اینکه از اسرائیل ناامید شد و در عین حال به این نتیجه رسیده که دولت اوباما قادر نیست بر اسرائیل فشار بیاورد، امیدوار است از نزدیک شدن به حماس بهعنوان یک اهرم فشار استفاده کند اما حتی در این صورت هم تصور نمیکنم که اسرائیلیها حاضر باشند امتیازی بدهند بهخصوص درباره مسائل اصلی یعنی مسئله سرزمین.
اگر قرار باشد دولت فلسطین تشکیل شود آنطوری که ابومازن تأکید میکند در اراضی اشغالی 1967یعنی کرانه باختری و رود اردن و نوار غزه و نیز قدس شرقی بهعنوان پایتخت فلسطین، باید بگوییم که اسرائیل هرگز از کرانه باختری عقب نشینی نخواهد کرد زیرا کرانه باختری را بخشی از سرزمین موعود میداند و در موازنه کنونی قوا محال است اسرائیل عقب نشینی کند. بنابراین دولت مورد نظر عباس سرزمینی نخواهد داشت، سیاست خارجی مستقلی نخواهد داشت و حق بازگشت 4تا 6میلیون فلسطینی آواره هم به فلسطینیان داده نخواهد شد.
- با این تفاصیل، سرنوشت مذاکرات سازش چه خواهد شد؟
الان آمریکاییها فشار میآورند که مذاکرات دوباره از سرگرفته شود اما اگر هم دوباره از سرگرفته شود تردیدی نیست که مذاکره برای مذاکره است و به هیچ نتیجهای منجر نخواهد شد. البته اگر ابومازن و حماس بتوانند دولت وحدت ملی شکل دهند و انتخابات را براساس نقشه راهشان پیش ببرند و ابومازن که درحال حاضر بهعلت پایان زمامداریاش مشروعیتی ندارد، مجددا مشروعیت خود را کسب کند و پشتیبانی گروههای مقاومت و حماس را داشته باشد، میتواند با قدرت بیشتری وارد مذاکره شود.
اما معتقدم که حتی در این صورت هم که ابومازن با داشتن کارتهای برنده بخواهد وارد مذاکره شود اسرائیلیها چیزی به او نخواهند داد و تصور میکنم که الان ممکن است این توطئه در میان باشد که حماس پس از تحمل فشارها در نوار غزه بخواهند آن را وادارند اسرائیل را به رسمیت بشناسد چون درصورت ورود حماس به سازمان آزادیبخش فلسطین که این روزها زمزمه آن شنیده میشود، این امر بدان معناست که حماس اسرائیل را به رسمیت شناخته است. آنها بهدنبال این موضوع هستند و این از موضعی که آمریکاییها گرفتهاند کاملا واضح و آشکار است.
- بهنظر میرسد فلسطین دستبرتر را دارد. چگونه میتواند از این شرایط ایجاد شده به نفع خود بهرهبرداری کند؟
الان محمود عباس در موقعیت قوی و دست بالایی نیست، مگر اینکه اجازه دهند ملت فلسطین انتفاضه سوم را شروع کند و این تنها راه است. یعنی در شرایطی که حماس قادر به ادامه مقاومت به شکل قبلی نیست و درشرایطی که ملت فلسطین آماده انتفاضه است. در این صورت، اگر حکومت خودگردان هماهنگی امنیتی را با اسرائیل متوقف سازد و به ملت فلسطین در غزه و کرانه باختری اجازه داده شود که انتفاضه خود را شروع کنند طبیعتا افکار عمومی جهان از این انتفاضه حمایت خواهد کرد و در این شرایط است که عباس در موقعیت نیرومندی قرار خواهد گرفت.
ولی در حال حاضر هنوز ابومازن موقعیت چندان نیرومندی برای مذاکره ندارد. حماس هم برای اینکه وادار نشود که رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسد، موافقت کرده است که کابینه وحدت ملی از شخصیتهای تکنوکرات و غیرحزبی شکل بگیرد تا اگر مذاکراتی با اسرائیل انجام دهند یا تماسهایی با دستگاههای صهیونیستی داشته باشند به مفهوم این نباشد که حماس اسرائیل را به رسمیت شناخته باشد. درهرحال، بهنظر میرسد وضعیت بسیار پیچیده است و همین طرحی که در غزه درباره آن تفاهم صورت گرفت معلوم نیست آیا اسرائیلیها اجازه دهند پیش رود یا خیر. زیرا در همین روزها و به هنگام هیأت فتح به کرانه باختری، اسرائیل برای آنها مشکل ایجاد کرد.