سینما نیز رویکرد قابل توجهی به این مسئله داشت و در سالهای اخیر مستندات سیاسی فراوانی با این مضامین ساخته شده است اما تیزبینانهترین و به عقیده برخی از منتقدان مضحکترین تمثیل از نقش آمریکا در جنگ عراق، کمدی جنجالی هارتلی، «فی گریم» است؛ فیلمی که دنبالهای است بر «هنری فول» اثر معروف هارتلی در سال 1998.
معمولاً فیلمهای دنبالهدار آثار چشمگیری به لحاظ هنری از کار درنمیآیند و این ساخته هارتلی هم با واکنشهای متفاوتی مواجه شد. اما فیلمساز مستقل و صاحب سبکی چون هال هارتلی تا چه حد در ساخت این اثر موفق بوده است؟ جشنواره کن امسال با استقبال سرد منتقدان پرامیدی مواجه شد که برای تماشای این فیلم به سالن سینما آمده بودند.
فیگریم در عمل تمام معادلات سینماگران و صاحبنظران این حرفه را برهم زد و برخلاف پیشبینیهای بسیاری اصلاً غوغا نکرد... برخی دیگر از منتقدین بر این باورند که هارتلی در دهه 90 فیلمهای بسیار عالی و تاثیرگذاری را ساخته اما آثار او بعد از آن مسیر قهقرایی داشتهاند. هنری فول موفقترین درام او در سالهای اوج حرفهایاش است. در این فیلم نیز واقعیات با گمانهزنیها در تضاد هستند و توجه به این امر مخاطب را از قضاوت زودهنگام برحذر میدارد.
فیلم هال هارتلی ماجرای فی گریم (پارکر پوزی) زن مجردی است که به اتفاق تنها فرزندش ند (Ned – لیام ایکن) در وودسایر نیویورک زندگی میکند. او از لحاظ روحی در شرایط خوبی بهسر نمیبرد و لحظهای از هجوم افکار آشفتهای که در سر میپروراند در امان نیست.
تنها دغدغه فی زندگی و آینده تنها ثمره ازدواجش با هنری است.ند نوجوان 14 سالهای است که مدام در مدرسه دعوا و آشوب به پا میکند و همه اطرافیانش میگویند مثل پدرش حقهباز و موذی است. کابوس اینکه ند نیز به سرنوشت پدرش دچار شود مادر را پریشانخاطر کرده است.
اما به ابتدای داستان و «هنری فول» بازمیگردیم. توماس جیریان در نقش هنری بازی میکند و به اتفاق سیمون گریم برادر جوان فی تجارتی را آغاز میکند. اما به واسطه تمهیدات و توطئههای گروهی در شبکه جاسوسی بینالملل گرفتار میشود و از آن پس گرفتار عواقب سیاسی بازیهایش میشود.
هنری یک نابغه ادبی است که همیشه گفتنیهای زیادی از دنیای هنر دارد. او جایگاه هنرمند را در دنیا خاص میداند و معتقد است که هیچ دولت و ملتی به این قشر بهایی درخور نداده است.
«شاهکار» و «اقرارنامه» عناوین دو کتابی هستند که هنری آنها را نوشته اما هیچوقت به چاپ نرسانده است و این آثار نیز چون شخصیت ناشناخته خودش بینشان ماندهاند. فی نیز او را همسری لاابالی و وظیفهنشناس میداند که هیچگاه به اصول خانوادگی پایبند نبوده و همواره از گرمای عواطف خانوادگی گریزان.
و اما سیمون، برادر زن هنری شاعری حماسهسرا و افسانهای است که اشعاری مزخرف و عامهپسند دارد. او سابقاً رفتگر بوده، اما اکنون که مجموعه اشعار بلندش را در قالب مجموعه کتابی منتشر کرده کمتر کسی به خودش این اجازه را میدهد که او را به تمسخر بگیرد. از طرفی دریافت جایزه نوبل ادبیات هم بر این ادعای او مهر تایید میزند.
در پلانهای نخستین «فی گریم» سیمون با خود میگوید: آیا مردی که همواره مرا به ادامه نوشتن و شعر تشویق میکرد همان شاعر آشفتهحال و شوریدهای بود که تظاهر میکرد؟ آیا زندگینامه ظاهراً بیاهمیت او «اقرارنامه» میتواند تاریخنگاری رمزآمیز مزدوران جنایتکاری باشد که در سده بیستم میلادی در رأس دول استثمارگر دنیا قرار گرفتهاند؟ اگر چنین باشد فاش شدن این اسرار محرمانه عواقب خطرناکی را برای آنها به همراه خواهد داشت و رسوایی و افتضاحی که این دغلکاری ادبی بهبار میآورد قابل جبران نخواهد بود.
همین تردید زمینهساز تفحص در کتاب به ظاهر اتوبیوگرافی هنری شد. او سرانجام به این نتیجه میرسد که «اقرارنامه» مجموعه قساوتهای نهانکارانه و اسرار محرمانهای از دولتهای ظالم اقصی نقاط جهان است که در قالب اعترافات شخصی هنری دیوانه به رشته تحریر درآمده است.کمکم سر و کله مامورین سیا در داستان پیدا میشود و به این ترتیب داستانی جدید شکل میگیرد ...
اما منتقدین از «فیگریم» چه میگویند؟
- میشل ویلمینگ تون در 18 می 2007 در سایت شیکاگو تریبون مینویسد:
«فیگریم» فیلمی ساده، بیپیرایه و خشک است که دنبالهای برای هنری فول (محصول 1998) هارتلی محسوب میشود. تماشای این فیلم مرا برآن داشت تا نقدی برای آن بنویسم و حداقل به مشکلات عدیدهای که در فیلم به کرات تکرار شده اشارهای داشته باشم. به نظر من ساخت این فیلم به نوعی اتلاف فرصتی بوده که در اختیار کارگردان قرار گرفته و هارتلی باید از همان ابتدا فیلمنامه را به کلی کنار میگذاشت.
هارتلی، داستان را با خلق قهرمان طنزنگار ادبی آغاز کرد که کاراکتری بسیار پیچیده و غیرعادی داشت. در فیلم ، اول قصه با به زندان افتادن سیمون تمام میشود. هنری هم که در فریفتن مردم و اطرافیانش ناکام مانده ، به جرم قتل همسایه شرورش متواری میشود و... اگر «هنری فول» را ندیده باشید قطعاً فیگریم برایتان جذابتر و تأثیرگذارتر خواهد بود. اما اگر آن را دیدهاید هر دو فیلم را در نظر بگیرید. با وجود آن که در کاراکترهای مشخصی، از هنرپیشگان سابق استفاده شده دو فیلم به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند.
خود هارتلی هم با زن ژاپنیاش در برلین زندگی میکند و مثل من از وطن خود دور افتاده است و... از همان ابتدای فیلم یک تغییر عجیب و غریب رخ میدهد. درست انگار هدف کارگردان از بهرهگیری بازیگران خاص این بوده که با کمک آنها درونمایههایی نظیر گرایشات جدیدش به سیاستهای بینالمللی را برای مخاطب پذیرفتنیتر سازد. نه آن که قصه را معقولتر و قابل درکتر کند.
با این اوصاف چرا فیلم متفاوتی هم از آب در نیاید؟ هارتلی دیوانهوار لذت و اشتیاق ناخودآگاهی را در طول داستان به تماشاگر میدهد حتی زمانی که با ناشیگری داستان را به انتها میکشاند. از آن گذشته بازیگری خوب هنرپیشگانی چون پارکر پوزی و جف گلدبلوم و نوآوری و ابتکار آنها در دوباره آفرینی نقشها به کاراکترهای داستان جان تازهای بخشیدهاند. آناتول تو در نقش کوتاه جلال سیدخان تروریست ولیام ایکن در نقش ندنیز از جمله عوامل موفق این تیم هنری بودهاند.
نوآکووان در سایت بینالمللی نوفیلم تورنتو مینویسد: هال هارتلی از معدود کارگردانهای بسیار موفق است که تأثیر شگرف بر سینمای آمریکا داشته است و فیلمهای او به منطق لطیفهگویی و شوخ طبعی کمدی کلاسیک در هالیوود جان تازهای بخشیدهاند. او بار دیگر فیلمهای سیاه دهههای 1950 و 1940 را که آکنده از بدبینی و سرنوشتگرایی بود و با خیانت و فساد در شهرها سروکار داشت به روی پرده میآورد، البته با برداشتی آمریکایی از سبک ژان لوک گدار. شوخیهای طعنهآمیز و دو پهلوی گدار با ژانر کمدی در هم آمیختهاند و این ترکیب بینظیر را هنوز هم در کمدی فیلم آمریکایی پرطرفدار ساخته است.
به جرأت میتوانیم هنری فول را نقطه اوج سبک منحصر به فرد هارتلی در دهه 90 بدانیم. اما آن اثر فوقالعاده هم با همه جذابیتهایش به تاریخ پیوسته و حالا فیگریم به عنوان دنباله آن روی پرده رفته است. با این تفاوت که بسیار گستردهتر و جامعتر از اثر قبلی به مفاهیم سیاسی پرداخته و آنها را توضیح و بسط میدهد.المانهای طنز و کمدی در آن به مراتب ضعیفتر هستند و همانطور که از نام داستان پیداست این بار قصه روی کاراکتر فیگریم تمرکز کرده و او را زیر ذرهبین قرار داده است.
پارکر پوزی در این فیلم نیز با تأسی به شوخی و مزاح داستان را به بهترین وجه به تصویر میکشد و در ضمن خیلی گستاخانه حرف میزند. او مثل هنری دیوانه نیست و خیلی جسورانه نام خانوادگی پدرش را حفظ میکند. بیشتر علاقهمندان پوزی را در نقش «ملکه» به یاد میآورند. اما بعد از آن در عرض فقط پنج سال حداقل در 15 فیلم مستقل دیگر نقش آفرینی کرد.
دیوا وات در موونیر داتکام مینویسد: به عقیده من در میان همه زنان بازیگری که امروزه در این عرصه فعالیت میکنند هیچ هنرپیشهای به اندازه او عالی و تمام عیار کار نکرده است. او هنرپیشه خوش ذوق و تحصیلکردهای است که به خوبی به کار و حرفهاش اشراف دارد، با این حال عده ای از منتقدین، او را به شدت مورد نکوهش قرار میدهند. اما به نظر من او یکی از بدشانسترین هنرپیشههای هالیوود است که به دلیل بازیگردانی نه چندان خوب در پروژههای دیگرش دیده نشده است.
او این حقیقت را با درخشش در«فیگریم» به اثبات رساند. او تنها فردی است که بدون هیچ نقصی دیالوگهای سرنوشتگرا و ایدئولوژیکی سناریوهای پیچیده هارتلی را با تبحر بیان میکند. مهارت او در دستان استاد هارتلی دو چندان میشود و به کاراکتر فیگریم اهمیت و اعتباری میبخشد که کمتر در یک فیلم کمدی دیده شده است و همین تواناییهاست که اتهامات و تبانیهای نمادین نفوذ فی در دیگر کشورها را بسیار خاصتر مینمایاند. در فیلم همه او را آخرین و حقه بازترین دغلکار مأموریتهای سری و جاسوسی میدانند. او زنی واقعی است که با وجود چهره جذاب و دوست داشتنیاش در جاده تاریک و مبهمی گام برمیدارد که همان دنیای تیره و تار ماست.
یکی از مهمترین عوامل موفقیت فیلمهای هارتلی در گیشه ریتم و آهنگ آن است که رسیدن به آن مستلزم هماهنگی کارگردان و هنرپیشگان است. «فیگریم» نمونه بارز فیلمی است که میتواند از لحاظ دراماتیکی با همکاری موفق و تنگاتنگ این عوامل به اوج برسد و بسیار موفق شود، خصوصاً با صحنههای هیجانانگیز پوزی و گلدبلوم.
این فیلم، معرف بهترین سبک سینمایی است که گاهاً با تلنگری تماشاگر را به پوچی و در مواردی به گزافهگویی میکشاند. اما آن پوچی هم دیدگاه قشرهای مختلف مخاطب را به خود اختصاص میدهد. پوچی را به تماشاگر القا میکند و او را به باور میرساند. به عقیده بسیاری از صاحبنظران فیگریم تأثیرگذارترین بازگشت به سبک یکی از بدعتگذاران واقعی سینمای هالیوود است.
فیگریم هم مثل بیشتر فیلمهایی که امروزه در باره توطئهافکنی و دسیسه چینیهای بینالمللی و جاسوسهای سطح بالا و پیشرفته ساخته میشود، بیشتر وقتها منطقی و معقول به نظر نمیرسد. در فیگریم تروریستهای زیادی حضور دارند و صحنههای هنری و تکنیکی زیادی وجود دارد.
به نظر میرسد که این فیلم دارای زمانی مشخص در گذشته است. به نظر میرسد که چون هارتلی هم چون منتقدان دیگر فیلمهای دهه نودش را خیلی بهتر و تأثیرگذارتر ارزیابی کرده، میخواهد به گذشته برگردد و تظاهر کند که الان هم همان موقع است. «به هرحال به نظر خودم دهه 90سالهای پربار و درخشانی در دفتر سوابقم بوده است، خیلی بهتر از آنچه که در هفت سال گذشته هنریام گذراندهام.»
جیبسون کلارک در 19 مارس 2007 در اسلنت مگازین مینویسد: در فیگریم، پوزی در میان بازیگران مطرح دیگری که در فیلم ایفای نقش میکنند میدرخشد. یوربانیک همان نقش سایمون را تکرار میکند و گلدبلوم هم مثل همیشه بسیار خوب و با روحیه ظاهر شده است. بسیاری تنها نقطه ضعف هنری فول را اجرای ضعیف توماس جیریان میدانستند اما او هم انصافاً در فیگریم عالی درخشیده است. ریان با این که نقش فرعی دارد هر اطلاعات یا حتی احساسی که لازم است درباره کاراکترش بدانیم را در صحنههای مختلف فیلم به خوبی به مخاطب القا میکند.
او اعتماد به نفس مصنوعی هنری، شجاعت ظاهری و لاف و گزافش را که با توسل به آنها عوامل مزاحم را تهدید میکند عالی انتقال میدهد و...
این کمدی خوش ساخت در عین سرگرم کننده بودنش یک واقعیت محض است و به جای آن که دوباره حساسیتها و ظرافت طبع صوری را در فیلم ایجاد کند داستان فیگریم را به جاسوس بازیها و سیاست محض کشانده! اما نگران نباشید چون هارتلی هنوز هم شوخ طبعی مورد علاقه طرفدارانش را از دست نمیدهد و آنرا قربانی مفاهیم پیچیده نمیسازد. این بار داستان عمیقتر شده و بازیگران بیشتری در آن حضور دارند و ممکن است تا آخر داستان احساسی را تجربه کنید که بسیاری معتقدند که از ادبیات کارگردان جا افتاده است: احساس ترحم و رقت تکاندهنده.