شهريار عليآبادي ملوان 30ساله ايراني، شهريورماه سال 89همراه با 20ملوان ديگر سوار بر كشتي مالزيايي بهنام آلبدو شد تا كالاهاي يك تاجر ايراني را به كنيا برساند اما دزدان دريايي سومالي در خليج عدن كشتي آنها را دزديدند و خدمه كشتي را به گروگان گرفتند. آنها سپس براي آزادي هر كدام از گروگانها 100تا 150هزار دلار باجخواهي كردند.
چندماه بعد ملوانان پاكستاني با پرداخت پول آزاد شدند و چند گروگان ديگر نيز جانشان را از دست دادند اما شهريار همچنان در اسارت گروگانگيران بود. در اين مدت دزدان دريايي بارها در تماس با خانواده شهريار تهديد كردند اگر پول مورد نيازشان پرداخت نشود او را به قتل ميرسانند اما چون پرداخت اين پول از توان خانواده شهريار خارج بود، او 4سال در اسارت دزدان دريايي باقي ماند تا اينكه هفته گذشته در جريان نقشهاي پر از ترس و وحشت، او توانست با پيگيري سفارت ايران در كنيا و كمك مأموران سازمان ملل همراه با 10گروگان ديگر از زندان دزدان دريايي بگريزد و خودش را به كنيا برساند.
شهريار 3روز بعد از فرار، با هواپيما به قطر و از آنجا به مشهد رسيد. پيش از ورود شهريار به فرودگاه مشهد خانواده او انتظارش را ميكشيدند. همه منتظر بودند تا بعد از 4سال دوري شهريار را ببينند. اما در اين بين مادرش شور و حال ديگري داشت. او 4سال را در عذاب و سختي گذراند و هميشه منتظر ديدن پسرش بود تا اينكه پاداش صبرش را گرفت.
علاوه بر او همسر عقد كرده شهريار نيز حال و هواي خاص خودش را داشت. وقتي شهريار به گروگان گرفته شد فقط 3ماه از عقد آنها ميگذشت. اين زن همه 4سال اخير را با اميد چنين روزي زندگي ميكرد. روزي كه همسرش بالاخره به خانه برگردد. سرانجام پرواز قطري در فرودگاه شهيد هاشمينژاد مشهد به زمين نشست و چند دقيقه بعد شهريار از در ترانزيت فرودگاه بيرون آمد.
همه خانواده دورش حلقه زدند. چيزي كه بيشتر از همه خودنمايي ميكرد چهره شكسته ملوان جوان بود. او 4سال را در شرايط بسيار سخت در زندان دزدان دريايي گذرانده بود و همين شرايط سخت چهرهاش را شكسته كرده بود. شهريار كه از ديدن اعضاي خانوادهاش اشك شوق ميريخت به همشهري گفت: نميدانم بايد چه بگويم. فقط خدا را شكر ميكنم و از همه كساني كه براي آزاديام تلاش كردند ممنونم.
مادر شهريار يكسره اشك ميريخت و بهدليل بازگشت پسرش خدا را شكر ميكرد. او نيز به همشهري گفت: بزرگترين آرزوي زندگيام، بازگشت پسرم بود. بهخاطر برآوردهشدن آرزويم خوشحالم و خدا را شكر ميكنم. از همه كساني كه براي آزادي پسرم تلاش كردند از جمله سفير ايران در كنيا و روزنامه همشهري تشكر ميكنم.
همسر شهريار هم به خبرنگار همشهري گفت: 4سال پيش قرار بود وقتي شهريار از سفر برگشت جشن بگيريم و زندگي مان را شروع كنيم اما حمله دزدان دريايي همهچيز را خراب كرد. با اينكه كاري از دستم برنميآمد اما فقط به خدا توكل كردم و شوهرم را به خدا سپردم تا اينكه او آزاد شد. من 4سال بهخاطر شهريار صبر كردم و خدا بالاخره مزد صبرم را داد. اميدوارم از اين به بعد زندگي خوب و آرامي داشته باشيم.
به گفته خانواده شهريار، او در مدت 4سال اسارت به اندازه چندين سال پير شده است. شهريار تعدادي از دندانهايش را زير شكنجه دزدان دريايي از دست داده و رنج زيادي كشيده و حالا قصد دارد در آرامش زندگي كند.براساس اين گزارش ساعتي بعد از ورود شهريار به مشهد او همراه خانوادهاش به زادگاهش، سبزوار رفتند.