تاریخ انتشار: ۳ تیر ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۱

طنز> * از هرچه بگذریم، سخن سکوت بهتر است.

* نزدیک غروب که می‌شود، خورشید خمیازه می‌کشد.

* آفتاب که از تابیدن خسته شده بود، روی تخته‌سنگی نشست.

* نمی‌دانم زیرِ آب چه خبر بود که او آن‌قدر زیرآبی می‌رفت.

* حرف‌های دلم در ترافیک اتوبان بیان گیر کرده‌اند.

* باد آن‌قدر تند دوید که توفان شد.

* دلشوره‌هایم آن‌قدر شورند که با خیال شیرین خنده‌های تو هم شیرین نمی‌شوند.

* با این‌که پا به سن گذاشته بود، اما اولین بار بود که پا روی سن می‌گذاشت.

* او دزد نبود، اما صدای خنده‌های بلندش خواب را از سر همسایه دزدیده بود.

* اولین چیزی که نهال بید یاد گرفت، لرزیدن بود.

* اشک‌ نفهمید به‌خاطر شادی می‌بارد یا اندوه.

* شانه‌هایش قوی‌تر از قبل نشده بود، اما بعد از مرگ همسرش بار زندگی را به تنهایی به دوش می‌کشید.

مرضیه میرزایی علی‌آبادی

خبرنگار جوان هفته‌نامه‌ی دوچرخه از تهران