از اين منظر، موسيقي خاستگاه و نياي همه هنرهاست و بهعنوان بزرگتر آنها نشان ميدهد كه چگونه ريتم ميتواند به هر هنر خلاقه شكل و شمايلي زيباتر و شكيلتر ببخشد.
2. آيا در عرصه فراخِ هنر موسيقي، آموزش حرف اول را ميزند؟ به گواه بزرگان اين عرصه، پاسخ منفي است و جمع آموزش، اجرا، توليد، عرضه، حمايت و... است كه ميتواند اين هنر ارزنده را بر صدر بنشاند و به آن قدر و منزلتي درخور دهد. با اين همه، نميتوان كتمان كرد كه در ميان اين مولفهها، آموزش نقش اساسي دارد و اساساً آموزش هنر را ميتوان هنر آموزش دانست. اين در حالي است كه آموزش به درستي و راستي انجام شود و اگر جز اين باشد، آموزش نادرست سنگ بناي تفكر هنرآموز را چنان كج ميگذارد كه تا ثريا كج ميرود. در اين مجال قصد نقادي فضاهاي آموزشي را ندارم اما نيمنگاهي به عملكرد آنها نشان ميدهد كه بخشي از سيستم آموزشي ما در دانشگاهها، هنركدهها و... از تعليم هنر راستين فاصلهاي غريب گرفته و بيشتر به آموزش تكنيكها مشغولند.
3. نگارنده بهعنوان كسي كه دورههاي رديف موسيقي را گذرانده و مشق ساز كرده، جاني شيفته اين هنر دارد و دلبسته موسيقي اصيل و محجوب ايراني است. از اين رو، نميتواند و نميخواهد نسبت به امروز و فرداي موسيقي اين سرزمين بياعتنا باشد. به همينخاطر هم اعتقاد دارد كه آموزش هنر در سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران نيازمند يك بازنگري و خانهتكاني اساسي است تا نقش مهم و ضروري خود را درست ايفا كند. اگر اين بازنگري انجام نشود، آموزش در سازمان همان راهي را ميرود كه برخي دانشگاهها و آموزشگاههاي موسيقي طي كردهاند؛ راهي كه همواره به بنبست ختم شده است!
با اين حال، نبايد از اين موضوع مهم غافل شد كه در اولويتها و وظايف سازمان، آموزش موسيقي قرار ندارد و اگر وظيفهاي بر دوش ماست، در حيطه توليد آثار هنري و حمايت از آنهاست. پس شايستهتر است دلسوزان راستين هنر و موسيقي آسيبشناسي آموزش موسيقي را از دانشگاهها و هنركدهها آغاز كنند. گرچه باز هم به تأكيد و تصريح بايد گفت كه سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران به وسع خود حامي و دوستدار همه هنرمندان و هنرهاست و هر چه دارد بيدريغ نثار آنها خواهد كرد تا هنر ارجمند اين سرزمين و موسيقي ناب و گوشنوازش، جايگاه بلندبالاي خود را بهدست آورد.