جملات بالا بخشی از خاطره آذر تاجرینیان از بانوان امدادگر و رزمنده دوران هشت سال دفاع مقدس است. وی در گفتوگو با ایسنا با بیان خاطراتی از روزهداری در ماه رمضان تابستان سالهای 59 تا 61 میگوید:18 ساله بودم که همراه پدر، مادر و چهار خواهرم به عنوان امدادگر وارد جبهه شدم. زمانی که جنگ آغاز شد بیشتر مردم اهواز، این شهر را ترک کرده بودند اما ما مانده بودیم و به رزمندگان و مجروحان کمک میکردیم.
در آن زمان ماه مبارک رمضان با فصل گرم سال مصادف و باعث شده بود علاوه بر تحمل هوای گرم استان خوزستان، روزهدار هم باشیم. روزه در آن سالها و در شرایط بحرانی جنگ آستانه صبر و تحمل ما را بالا میبرد. یادم میآید فقط کارمان امدادگری نبود و هرجا که نیاز به فعالیت بانوان بود حضور مییافتم. به عنوان مثال برای عملیات «رمضان» که سال 61 طراحی و اجرا شد از ما خواستند که در محوطه هلال احمر اهواز تعداد بسیار زیادی ملحفه را بشوییم تا از آنها در بیمارستان برای رسیدگی به مجروحان استفاده کنند.
تحرک بسیار بالا باعث تشنگی میشد اما با دیدن برخی رزمندگان مجروح که به بیمارستان منتقل میشدند روحیهمان تغییر میکرد و آستانه تحمل کادر امدادی در روزهداری افزایش مییافت چرا که با چشمان خود میدیدیم برخی رزمندگان و مجروحان که روزه بر آنها واجب نبود حرمت روزهداری را حفظ میکردند تا آنجا که حتی ما به اجبار دارو و غذا به آنها میدادیم.