اما همه نكته اينجاست كه سريالي بيسروصدا براساس نمونه خارجي و بيگانه با فرهنگ ايراني ساخته و در زمانهاي از تلويزيون پخش شود كه رسانههاي بينالمللي دهكده جهاني را بدون مرز كردهاند و اينگونه است كه 2روز پس از پخش نخستين قسمت مجموعه رمضاني هفتسنگ از شبكه 3، سايت هفتهنامه آمريكايي تايم در گزارشي به اين اتفاق اشاره و از آن بهعنوان «پخش صحنه به صحنه خانواده مدرن از تلويزيون ايران» ياد كرد. نويسنده هفتهنامه آمريكايي دليل ساخته شدن نسخه ايراني سريال محبوب شبكه abc را رعايت نشدن كپيرايت دانسته و نوشته است: مخاطبان آمريكايي ناخواسته نسخه آمريكايي هفتسنگ را ديدهاند!
كپيرايت در سينماي آمريكا
اقتباس پلان به پلان از فيلمهاي موفق 4گوشه دنيا سابقهاي طولاني دارد و حتي در هاليوود هم تكرار شده است كه شايد يكي از نخستين نمونههاي آن به سال 1960و بازسازي «هفت سامورايي» آكيرا كوروساوا (1954) با نام «هفت دلاور» جان استرجس بازميگردد. سايت imdb در فهرست «فيلمهايي كه هاليوود از اروپا و آسيا دزديده» به 37فيلمي اشاره كرده كه برخي خيلي زود و تعدادي با چند سال فاصله در آمريكا بازسازي شدهاند؛ آن هم با مقياس يك به يك يعني بازسازي مو به مو!
از جمله مهمترين بازسازيهاي هاليوودي از فيلمهاي غيرانگليسيزبان در سالهاي اخير ميتوان به «پيرپسر» براساس فيلمي كرهاي، «حلقه» براساس درامي ژاپني، «رفتگان» مارتين اسكورسيزي براساس «اعمال شيطاني» هنگ كنگ، «فراموشي» كريستوفر نولان با الهام از فيلم نروژي، «آسمان وانيلي» كمرون كرو براساس فيلم الخاندرو آمنابار اسپانيايي، «دختري با خالكوبي اژدها» براساس فيلمي سوئدي و... اشاره كرد.
سابقه اقتباسهاي ايراني
اقتباس از روي سريالهاي خارجي در ايران هم سابقهاي طولاني دارد و از آنجايي كه جلب رضايت طرف خارجي در پروژههاي ايراني تقريبا ناشدني است، معمولا در بهترين حالت با نوشتن جمله «با اقتباس از...» در عنوانبندي ابتدايي يا پاياني حل و فصل ميشود. در يكيدو دهه اخير، چند فيلم سينمايي و سريال با نگاهي به نمونههاي مشابه خارجي ساخته شده است. «هوش سياه» بازسازي سريال موفق «فرار از زندان» است يا «مسير انحرافي» كه براساس سريال Lost ساخته شد. موفقيت سريال تركيهاي «كليد اسرار» هم باعث شد ايرانيها به فكر توليد و پخش نسخه داخلي آن در قالب «شايد براي شما هم اتفاق بيفتد» بيفتند. «سايه روشن» آرش معيريان و «اولين انتخاب» مهدي صباغزاده را هم ميتوان نسخه ايراني سريالهاي خارجي دانست.
در سينما هم نمونههايي از اين دست ديده مي شود؛ از «مارمولك» كمال تبريزي كه بازسازي «ما فرشته نيستيم» نيل جردن است تا «كافه ستاره» سامان مقدم كه اقتباسي است از فيلم مهجور مكزيكي. «چپدست»، «جيببر خيابان جنوبي»، «دو خواهر»، «همه چي آرومه» و... هم در دورهاي با اقتباس از فيلمهاي خارجي بازسازي شدند كه خبري از شبكههاي اجتماعي نبود يا تب كشف و شهود در آن دامنگير كاربرانش نشده بود اما اين بار انتشار خبرساخت پلان به پلان سريال هفتسنگ از نمونه آمريكايي آن بيش از دفعات پيش خبرساز شد. اين روزها سازندگان سريال و مسئولين صداوسيما در منگنه انتقادهايي قرار گرفتهاند كه وجه مشترك همه آنها اين سؤال محوري است: آيا با تغيير لوكيشنها و اسامي ميتوان يك داستان بيگانه با فرهنگ ايراني اسلامي را بومي كرد؟
نقد مخالفان، پاسخ سازندگان
عليرضا بذرافشان كارگردان هفتسنگ و خالق سريال موفق «نابردهرنج» در يك هفته اخير بارها بر اقتباس از خانواده مدرن آمريكايي تأكيد كرده و از مخاطبان خواسته در قسمتهاي آينده خودشان ببينند هفتسنگ چطور داستانهاي ايراني را براي يك خانواده و جامعه ايراني روايت ميكند. اين در حالي است كه او پيشتر گفته بود همراه گروه نويسندگان يك داستان مطلقا ايراني خلق كرده است. از سوي ديگر، منتقدان رويكرد هفتسنگ و ديگر بازسازيهاي ايراني از منابع خارجي بر اين باورند كه نميتوان صرفا با تغيير جغرافياي سريالها و فيلمهاي آمريكايي يك نمونه ايراني خلق كرد؛ اتفاقي كه گرچه در بسياري از موارد مشابه با واكنش مخاطبان و رسانهها مواجه نشده بود، اين بار دامنه آن از مرزهاي ايران هم فراتر رفته و تعدادي از رسانههاي بينالمللي را هم درگير خود كرده است. شايد هفتسنگ عبرتي باشد براي آنها كه ميخواهند نابردهرنج به موفقيت برسند!