همشهری آنلاین: افزایش قیمت خودرو، درگیری‌های جدید در فلسطین و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های یکشنبه-۱۵ تیر- جای گرفتند.

محمدرضا خان‌محمدي‌خرمي . نايب‌رييس کميسيون صنايع مجلس در ستون سرمقاله شرق با تيتر« جيب مردم و قيمت خودرو» نوشت:

نرخ جديد خودروهاي توليد داخل که از سوي شوراي رقابت اعلام شد، با افزايش همراه بوده است. پيش از اين از سوي اين شورا، شروطي براي خودروسازان تعيين شد که به‌عنوان نمونه، افزايش تيراژ خودروها يکي از اين موارد بوده که در صورت اجراي کامل، مي‌توان به جمع‌شدن حاشيه بازار و دلالي خوشبين بود. واقعيت اين است که خودروسازان بعضا با روش‌هايي، از اين مساله طفره رفته و همه مصرف‌کنندگان نتوانسته‌اند بدون واسطه و مستقيم، خودرو خريداري کنند و بازهم شاهد دو يا چندنرخي‌بودن قيمت‌ها بوده‌ايم که ضرر آن متوجه مردم است. مجلس به وظيفه خود در اين‌باره واقف است و «تحقيق و تفحص از صنعت خودرو‌سازي کشور» با دقت لازم در کميسيون صنايع و معادن صورت گرفته و گزارش آن در کميسيون قرائت شده است.

با قرائت آن در آينده‌اي نزديک در صحن علني، مردم در جريان وضعيت خودروسازي کشور قرار خواهند گرفت و مشخص خواهد شد که چه ميزان از اين افزايش قيمت‌ها درست و بجا بوده و چه مقدار آن غيرواقعي و چرا وضعيت خودروسازي ما به حال امروز درآمده است. تلاش شده تا با آمار و مستندات، وضعيت عملکرد خودروسازان مشخص شود و اينکه کدام بخش‌ها، خودروسازان را به فعاليت در قسمت‌هاي غيرتخصصي اعم از بانکداري يا فعاليت‌هاي اقتصادي ديگر سوق داده‌اند؟ اين مسايل علاوه بر مردم، به مراجع قانوني منتقل خواهد شد تا اگر خودروسازان و بخش‌هاي بالاتر، حقي از مردم ضايع کرده‌اند به آن در محکمه صالحه پرداخته شود. آنچه مشخص است نوعي نابساماني در بخش خودروسازي کشور قابل ‌رويت و مشاهده است. برخي تلاش مي‌کنند ضمن بازي با کلمات و استفاده از برخي اصطلاحات، منافع مردم را ناديده بگيرند. به‌عنوان مثال بي‌توجه به کيفيت نازل برخي خودروهاي توليدشده، مدعي هستند که قيمت‌هاي گزاف کنوني، «قيمت پايه» محصولات است و لطف آنها سبب شده قيمت‌ها در همين حد فعلي باقي بماند!

«ايمني سرنشين» در برخي خودروهاي داخلي با استانداردهاي روز دنيا فاصله دارد و از بدنه گرفته تا بحث فني و ايربگ و سيستم ترمز، نيازمند تغييرات جدي است اما عده‌اي با استفاده از واژه «آپشن» که اگرچه راحتي سرنشين را تسهيل مي‌کند اما هيچ‌گونه ارتباطي با وظایف خودروساز درقبال تامين امنيت سرنشينان ندارد، سعي مي‌کنند قيمت‌هاي بالاتري را از مصرف‌کنندگان اخذ کنند.

واقعيت اين است که اگر حقوق ورودي گمرکي درست تنظيم مي‌شد و امکان ورود خودروهاي روز جهان به ايران با قيمت قابل‌قبول فراهم بود، خودروسازان نمي‌توانستند با اين قيمت‌ها - مانند قيمت‌هايي که روز گذشته اعلام شد- مردم را ناگزير به خريد محصولات داخلي کنند. مشخص نيست يک کارمند چندماه از حقوق خود را بايد براي خريد يک خودرو کم‌کيفيت و داراي اشکالات قابل‌توجهي که اغلب، حداقل‌هاي راحتي و ايمني سرنشين را ندارد، صرف کند؟ مشخص است که نه خودروساز بلکه هر مجموعه توليدي‌ای که با حداکثر ظرفيت خود توليد نکند و استانداردهاي منابع انساني از نظر تعداد کارمند و بهره‌وري را مدنظر قرار ندهد، با هزينه‌هاي بالاي توليد مواجه خواهد شد. مشخص نيست چرا مردم بايد اين ضعف بهره‌وري در صنعت خودروسازي را از جيب خود تامين کنند؟ بايد دانش فني و به‌روز دنيا وارد صنعت خودروسازي ما شود، واحد‌هاي تحقيق و توسعه به‌جاي واحد‌هاي دلالي و سفارشي فعاليت کنند و با نظارت دقيق دستگاه‌هاي نظارتي بر خودروسازان، حق مصرف‌کننده، حفظ شود.

چرا خواسته ها نمايندگان با مطالبات مردم يکي نيست؟

فضل الله ياري در روزنامه ابتكار نوشت:

يکي از شيوه هاي نظارت بر دولت ها که پس از انقلاب مشروطه در نظام حکومتي ايران در قالب قانون تبلور پيدا کرده انتخاب نمايندگان از سوي مردم و اعمال نظارت آنها به وکالت از همان مردم بر اقدامات و عملکرد دولت هاست.

اين موضوع پس از انقلاب نيز با تدوين قانون اساسي مورد تاکيد قرار گرفت و مجلس شوراي اسلامي متولي نمايندگي مردم شد تا به جاي آنان بر دولتمردان نظارت داشته باشد و رفتار و عملکرد آنان را رصد نمايند که مبادا بر خلاف خواسته هاي مردم باشد.

اما به نظر مي رسد که در برخي از دوره هاي زماني، تحرکات و سخنان برخي نمايندگان با مطالبات مردمي که بر مسند نمايندگي آنان نشسته اند، نه تنها تناسبي ندارد بلکه گاه متضاد نيز مي باشد.

اين موضوع پوشيده اي نيست که مردم ايران در روز 24 خرداد 92 عليرغم وجود چند نامزد که سليقه واحدي را نمايندگي مي کردند و اتفاقاً امکانات تبليغي وسيعي نيز در اختيار داشتند، دکتر حسن روحاني را برگزيدند. روحاني معتدلي که نه تنها هيچ کدام از شعارهاي آن چند نامزد ديگر را سر نداد، بلکه با بسياري از نقطه نظرات و برنامه هاي آنان براي اداره کشور به صورت علني نيز مخالفت کرد. اما مردم ايران که نتيجه هشت سال رياست فردي با تفکر نزديک به آن چند نفر را مشاهده کرده بود، به کسي راي دادند که بيشترين فاصله و شديد ترين انتقادات را نسبت به او داشت.

آنچه که در يک سال گذشته پس از روي کار آمدن دولت جديد، از سوي برخي از نمايندگان که لباس وکالت مردم را بر تن دارند، ديده مي شود اين است که گويي مطالبات مردم يک چيز است و خواسته هاي نمايندگان چيزي ديگر.

مخالفت عجيب و غريب برخي از نمايندگان با تصميمات دولتي که مردم در تازه ترين انتخابات برگزيده اند نشان مي دهند که گويي اين افراد کساني ديگري را نمايندگي مي کنند و نه مردم ايران را. با نگاهي ريزتر مي توان آدرس دقيق تري داد.

در حالي که اکثريت دانشجويان و اساتيد دانشگاه هاي ايران از وضعيت به وجود آمده در فضاي آموزش عالي و آرامش حاکم بر آن علنا ابراز رضايت کرده اند، برخي از نمايندگان با تمام قوا تلاش مي کنند تا خواسته هاي اين قشر را به گونه اي ديگر تعبير کنند و وزير مورد قبول دانشجويان و اساتيد را از مسند وزارت پايين بياورند.

در موردي ديگر در حالي که هنرمندان و اهالي فرهنگ هم به شعارهاي فرهنگي رئيس جمهور دل بسته اند و هم وزير انتخابي او را براي مسئوليت وزارتخانه فرهنگي مناسب مي دانند، بسياري از نمايندگان هر روز با بهانه اي جديد وزير را به مجلس فرا مي خوانند و در تريبون هاي رسمي سياست هاي او را به چالش مي کشند.

هيچ کس در تدبير و دورانديشي دستگاه ديپلماسي کشور در مذاکرات اخير با 1+5 ترديدي ندارد و اين موضوع از سوي سران نظام، از جمله رهبر انقلاب، بارها مورد تاکيد قرار گرفت است، اما برخي از نمايندگان از تريبون رسمي خانه ملت و رسانه هاي ديگر به گونه اي با وزير متولي ديپلماسي کشور برخورد مي کنند که گويي با يک جاسوس و عامل نفوذي دشمن طرف اند.

در اين ميان برخي از نمايندگان نشسته بر صندلي نمايندگي مردم، رئيس جمهور برگزيده را به خيانت و حتي براندازي نظام نيز متهم مي کنند.

گويي در چنين مکانيسمي که در قانون وضع شده تا مردم برخي را به نمايندگي خود انتخاب کنند و آنان نيز با خواسته ها و مطالبات مردم هماهنگ باشند، يک جاي کار ايراد دارد. در دوره هشت ساله احمدي نژاد که برخي از افراد، خواسته هاي مردم را وانهاده و علناً به اردوي دولت پيوسته بودند، از اطلاق عنوان " وکيل الدوله" برخود نه تنها ناراحت نبودند که حتي افتخار هم مي کردند. برخي از همان نمايندگان اگر چه با تغيير دولت ديگر ادعاي وکالت دولت جديد را ندارند، اما گويي همچنان از نقش سابق بيرون نيامده اند و خواسته هايي را نمايندگي مي کنند که مردم در يک سال پيش آن ها را نفي کرده اند.

به نظر مي رسد برخي از اين نمايندگان نياز به بازخواني قانون اساسي، مرور فلسفه وجودي پارلمان و مهم تر از آن توجه به نقش مردم در نظام هاي مردم سالار دارند تا شايد اندکي از اين تناقض به درآيند و به اين سؤال پاسخ دهند که واقعاً چه کسي را نمايندگي مي کنند؟

دولت مراقب SD LUREها باشد

محمدايماني در ستون سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:

جسارت به برخی دلارام‌های امروز نباشد. هنگامی که ارتش دشمن به خاک پاکمان پنجه انداخت و از عوام و خواص، خون خونمان را می‌خورد، سیاستمداری پرادعا با ژست دل‌آرامی ‌گفت «نگران نباشید! زمین می‌دهیم و زمان می‌گیریم و مثل کوروش و داریوش عمل می‌کنیم.» بعدها البته معلوم شد او با اسم رمز SD LURE با لانه جاسوسی آمریکا در ارتباط بوده است. اما آن سرزمینی که در اثر بی‌کفایتی و ولنگاری و خیانت برخی سیاستمداران ظرف چند هفته به اشغال دشمن رفت، با جان‌فشانی بهترین فرزندان ملت و با زحمتی 8 ساله بازپس گرفته شد؛ هرچند که جناب دلارام چند ماه پس از آن نبوغ استراتژیک، با گریم و آرایشی نه چندان دل‌آرا از کشور گریخت و در پاریس اقامت گزید. البته همه آنها که نگرانی‌های واقعی را انکار و دعوت به دلارامی می‌کنند، مامور نیستند و چه بسا دچار بدفهمی یا تن‌آسانی‌اند. اما در اصل ماجرا- که لالایی خواندن و خواب کردن افکار عمومی به هنگام بیدارباش دشمن است- و آثار شوم آن تفاوتی ایجاد نمی‌کند.

تصور کنید ما و شما و دست‌چینی از مسئولان و سیاستمداران و اصحاب رسانه و تریبون را از حجاب تاریخ و فاصله امروز و دیروز عبور می‌دادند و می‌بردند به شهر کوفه پایتخت حکومت اسلامی، آنجا که علی بن ابیطالب علیه‌السلام به خطبه ایستاده است. به راستی از شنیدن نگرانی‌ها و دلواپسی‌های شجاع‌ترین و دل‌آرام‌ترین مرد تاریخ چه حالی می‌شدیم؟! غیرت ما به جوش می‌آمد؟ لبیک می‌گفتیم و عازم می‌شدیم؟ یا ترش می‌کردیم و می‌گفتیم یا علی! چرا مدام دشمن- دشمن می‌کنی و آرامش و خاطر خوش ما را به هم می‌زنی؟ گوش بخوابانید و دل بسپارید! کلمات، تازه تازه است. «جهاد لباس تقوا، زره استوار الهی و سپر محکم اوست. پس هر کس آن را از سر روگردانی واگذارد، خداوند جامه خواری بر تن وی بپوشاند و بلا را بر سرش بکشاند و او در زبونی و فرومایگی بماند؛ حق از او رویگردان، به خواری محکوم و از عدالت محروم شود. بدانید من شما را شب و روز و پنهان و آشکار به نبرد با این قوم خواندم و گفتم با آنها بجنگید، پیش از آن که با شما بجنگند، که به خدا سوگند با هیچ قومی درون خانه‌اش نجنگیدند مگر اینکه او را خوار ساختند. اما شما مسئولیت این کار را به گردن هم انداختید و یکدیگر را خوار ساختید تا آن که از هر سو به شما تاختند...

به خدا سوگند دل را می‌میراند و هم و غم را با خود می‌آورد، اجتماع آنها بر باطل‌شان و تفرقه شما از حق خویش. زشتی و اندوه سزاوار شما باد در هنگامی که آماج و نشانه تیرهای دشمن شده‌اید. شما را غارت می‌کنند و هجوم نمی‌برید. می‌جنگند و نمی‌جنگید. معصیت و نافرمانی خدا می‌شود و شما رضایت می‌دهید.»
حضرت آنگاه بهانه‌های جماعت مصلحت‌‌شعار اما صلاح‌ستیز را مرور کردند و آنان را مردنمایان نامرد با افکار و رویاهای کودکانه خواندند و فرمودند «قاتلکم‌الله. خدا شما را بکشد. همانا دلم از دست شما پرخون و سینه‌ام مالامال از خشم است.  تدبیر و رای مرا با عصیان و خذلان، تباه کردید تا آنجا که قریش گوید پسر ابوطالب شجاع است اما علم جنگ نمی‌داند. خدا پدرانشان را مزد دهد. کدام یک از آنان در امور جنگ ماهرتر و باسابقه‌تر از من است؟ من هنوز به 20 سالگی نرسیده بودم که برای نبرد به پاخاستم و اکنون سالیان عمر من از 60 می‌گذرد. ولکن لا رأی لمن لایُطاع. اما برای کسی که اطاعت نشود، رای و تدبیری نیست.» (خطبه 27 نهج‌البلاغه)... برخیز آقای وزیر، جناب وکیل! خطبه به سر آمده است. ما از اهالی کوفه نیستیم. باید بازگردیم و ببینیم ما نیز از رنج‌ها، غم‌ها و دلواپسی‌های امیرمومنان علیه‌السلام سهمی داریم؟! البته که ما امروز به برکت همان خون دل‌خوردن‌ها و مجاهدت‌های علی‌(ع) و یاران پاکباز او، بر سر سفره کرامت و عزت و اقتدار و امنیت و آسایش نشسته‌ایم. اما آیا حق نان و نمک این سفره نیست که در برابر دشمن مترصد، به رسم خواب‌زدگان غوطه‌ور در رویا سرنکنیم؟! نعمت را باید ارجمند داشت و قدر شمرد.
ولی امر مسلمین امام خامنه‌ای چهارشنبه گذشته در دیدار با اساتید دانشگاه‌ها فرمودند «بعضی‌ها روی کلمه دشمن حساسیت دارند. به ما اعتراض می‌کنند که چرا مدام می‌گویید دشمن، دشمن... اینکه ما روی دشمن مدام تکیه می‌کنیم معنایش این نیست که از عیوب خودمان و مشکلات درونی خودمان غافلیم. نه، اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک. از همه بدتر دشمن درونی ماست، دشمن خود ماست، نفس راحت‌طلب ماست، تنبلی ماست، تن‌آسایی ماست، عدم تدبیر ما در پیشبرد امورمان است اینکه معلوم است. اینها به جای خود محفوظ اما غفلت از دشمن بیرونی، خطای راهبردی عظیمی است که ما را دچار خسارت خواهد کرد. خب، باید دشمن را شناخت. دشمنی او را باید فهمید، نقشه او را باید تشخیص داد.» بی آن که بخواهیم از سهم سایر دستگاه‌ها و نهادها چشم بپوشیم، باید گفت دولت خط مقدم دفاع در برابر هجوم چند لایه دشمن است. تحریم اقتصادی، یکی از آشکارترین عداوت‌های رژیم مستکبر آمریکاست که با وجود این عداوت خبیثانه شبکه‌ها و افرادی می‌کوشند از دولت آمریکا، چهره یک دولت دوست و میانه‌رو را ترسیم کنند. اما دشمن فراتر از فشار اقتصادی می‌کوشد شبیخون از چند محور را به هم الحاق کند.

غرب می‌کوشد در چند جبهه سیاست خارجی، فرهنگ و سیاست داخلی ما اثر بگذارد. اگر به اعتبار فشار اقتصادی، تسلیم و عقب‌نشینی در جبهه سیاست خارجی را مطالبه می‌کند، از دو حوزه فرهنگ و سیاست داخلی به عنوان دو بازوی عملیات گازانبری برای فروپاشی عزم و انسجام و اقتدار ملی بهره می‌گیرد. اگر از نگاه استراتژیست‌های شیطان بزرگ باید «مقاومت» ملت و حاکمیت ایران بشکند، چاره کار در شُل کردن باورهای اعتقادی قوام‌بخش از یک طرف و شُل کردن پیچ و مهره‌های «انسجام سیاسی ذیل گفتمان کلی انقلاب و امام» از طرف دیگر است. افراطیون و نفاق جدید و قدیم که امروز آنها را به نام جریان فتنه می‌شناسیم، اصالتا برای چنین کار ویژه‌ای به خدمت گرفته شده‌اند. آنها حکم کسانی را دارند که به وقت عملیات دشمن باید درِ قلعه رسانه و فرهنگ و سیاست و دانشگاه (به مثابه اتاق جنگ) را بگشایند و مجال ورود اسب تروا را بدهند. اگر در یونان باستان، اسب تروای دشمن برای پیاده کردن نیرو در عمق جبهه خودی «هدیه» قلمداد شد، امروز هم یک جریان چند طیفی (ماموریت‌داران، دلارام‌های ساده‌ دل، و عناصر لجوج که درگیر عقده‌های شخصی‌اند) اسب تروای ماهواره و اینترنت دشمن را تحفه و هدیه می‌شمارند و با حداقل نظارت و هوشیاری در این باره مخالفت می‌ورزند.

به راستی اگر اروپایی‌ها- متحدان آمریکا- از تهاجم فرهنگی ایالات متحده ابراز نگرانی می‌کنند و محدودیت‌هایی را اعمال می‌نمایند و اگر اوباما ترجیح می‌دهد دختر خود را از فیس بوک دور بدارد، دلارام‌های داستان ما این همه خوش‌باشی و بی‌خیالی و ولنگاری را از کجا به ارث برده‌اند؟!

صورت مسئله روشن است. نمی‌شود در حوزه فرهنگ و سیاست و رسانه، مجال به تحلیل بردن انسجام ملی و انسجام حاکمیتی را به دشمن داد و آنگاه از موضع قدرت وارد زورآزمایی و مقاومت یا حتی مذاکره با او شد. به این اعتبار، برخی اجزای دولت در حوزه فرهنگ و رسانه و هنر و دانشگاه و مدیریت، برخلاف منطق «قدرت ملی» عمل می‌کنند و به جای محکم کردن پیچ و مهره‌های مقاومت، در حال شل کردن و فشل ساختن سیستماتیک دولت هستند. مهره‌چینی افراطیون بدسابقه‌- که ننگ نقش‌آفرینی در دو آشوب نیابتی را در کارنامه خود دارند- در برخی دستگاه‌های دولتی قبل از هر کس برای خود دولت و رئیس‌جمهور محترم هشداردهنده است. معامله‌ای که همین جریان با آقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری- و حتی خاتمی- در گذشته انجام دادند، به غایت عبرت‌آموز است. اگر رئیس‌جمهور محترم با تاکید می‌گوید «والله بالله تالله، سال‌های 84 تا 92 گذشت و تکرار نمی‌شود»، باید بررسی کرد اولا آیا همه دغدغه‌ها مربوط به دوره 84-92 است و ثانیا چه زمینه‌ها و نگرانی‌هایی باعث شد مردم در سال 84 حکم به تغییر بدهند؟

آیا می‌توان از برخی خیانت‌های دوره 68-76 و مهم‌تر از آن دوره 76-84 چشم پوشید که افراطیون، کار را به آشوبگری زنجیره‌ای، قفل کردن حاکمیت، تهدید به تعطیلی انتخابات و فشار برای سرکشیدن جام زهر تسلیم در برابر غرب کشاندند.
امروز متاسفانه همان طیف افراطی که مردم را به ستوه آورده بودند، در حالی که تصریح می‌کنند «آقای روحانی شخصا یک میلیون رای بیشتر نداشت و با حمایت ما 19 میلیون رای آورد»! در دولت طمع کرده‌اند. یا باید امید آنها را ناامید کرد و یا اینکه لااقل با قسم جلاله از بازگشت‌ناپذیری دوره 84-92 سخن نگفت. امروز همین‌ها هستند که چاره‌ گشایش اقتصادی را گدایی آمریکا به قیمت کوتاه آمدن از اصول انقلاب می‌دانند. اینها قسم خورده‌اند که آقای روحانی و دولت او را به دولتی دست و کتف بسته در برابر آمریکا و غرب تبدیل کنند. در نگاه این جریان افراطی مذبذب، دولت روحانی صرفا یک رحم اجاره‌ای برای بالیدن و فربه شدن جریان ساختارشکن است و پس از فربهی حتی می‌توان مادر اجاره‌ای را پیش پای جنین طفیلی قربانی کرد.

در این باره سخنان چندی پیش دبیر کل حزب موتلفه اسلامی خطاب به وزیر دادگستری، سخنان سنجیده‌ای بود. آقای وزیر می‌گفت اصولگرایان از روحانی در انتخابات حمایت نکرده‌اند و بنابراین نباید توقع داشته باشند که دولتی از جنس اصولگرایان شکل بگیرد اما از دبیر کل موتلفه شنید «دغدغه ما این نیست که چرا نسبت انتصابات اصولگرایان در دولت بالا نیست؛ دغدغه ما این است که به فتنه‌گران اجازه حضور ندهید. آقای روحانی سخنران روز 23 تیر 78 بودند، ما می‌خواهیم رئیس‌جمهور ما همان رئیس‌جمهوری باشد که آن سخنرانی را کرد.»

یکی از آن نگرانی‌های بزرگ را خداوند در قرآن حکیم بیان فرموده است «فما لکم فی‌المنافقین فئتین... شما را چه می‌شود که درباره منافقین دو دسته شده‌اید حال آن که خداوند آنها را به خاطر عملکردشان وارونه کرد. آیا می‌خواهید به راه آورید کسانی را که خداوند بر اثر اعمال زشتشان گمراه کرد؟ و هر کس را خدا گمراه کند، راهی برای او نمی‌یابی. منافقین دوست دارند شما کافر شوید همان گونه که آنها کفر پیشه کردند تا با هم مساوی شوید. پس از میان آنها کسی را به دوستی نگیرید...» (آیات 88 و 89 سوره نساء). این تعبیر الهی که «شما را چه می‌شود» هشدار مهیبی است. حاکی از اینکه وارونگی ارزش‌ها سراغ مدعیان ایمان می‌رود و آنها را دیگرگون می‌کند. ما پیرو امیرمومنانیم که چون او را از تعقیب طلحه و زبیر منع کردند، فرمود «به خدا سوگند، چون کفتار نباشم که با آهنگ او را رام و خواب کنند و فریب دهند و به دام اندازند.» (خطبه 6 نهج‌البلاغه)

منتقد كيست و محارب كدام است؟

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله خود آورد:

آقاي علي مطهري نماينده محترم مردم تهران در پاسخ به سرمقاله "فرصت‌طلب كيست و منتقد كدام است؟" جوابيه‌اي ارسال كردند كه در پنج‌شنبه گذشته پاسخ ايشان و جوابيه رسالت به چاپ رسيد. آقاي مطهري در پاسخ خود آورده است؛ "هر نظام سياسي و هر حكومتي منتقداني دارد... مشكل سرمقاله‌نويس رسالت اين است كه فكر مي‌كند اگر كسي انتقاد به نظام داشت بايد به نحوي حذف شود... سرمقاله‌نويس رسالت قبل از آنكه دفاعيات متهمان مورد نظر (سران فتنه) را بشنود و نقش و تاثير طرف ديگر فتنه را در نظر بگيرد حكم صادر مي‌كند كه آنها محارب و باغي هستند... اينكه وي چه لذتي از اعدام منتقد مي‌برد نياز به يك روانكاوي دارد." (روزنامه رسالت 10/4/93)

 

از نظر آقاي مطهري فعل و قول فتنه‌گران در سال 88 پس از اعلام نتايج انتخابات، يك انتقاد ساده است. با آنكه او در اين پاسخ اعتراف دارد فتنه‌اي در كار بوده اما بر عنوان "منتقد" بودن سران فتنه اصرار دارد.

حال ببينيم اصلا صورت مسئله فتنه‌اي كه كارگردانان آن از سوي آقاي مطهري، منتقد ناميده مي‌شوند، چيست؟

يك انتخابات پرشور با مشاركت فوق‌العاده كه چشم جهانيان را خيره كرده بود، برگزار مي‌شود. در اين انتخابات 85 درصد واجدين شرايط شركت مي‌كنند. منتخب ملت با 516/527/24 راي با 62/63 درصد آراء انتخاب مي‌شود. نفر دوم با اختلاف 105/311/11 راي قبل از شمارش آراء و قبل از اعلام رسمي آراء در ساعات پاياني انتخابات در همان روز كه هنوز شماري از مردم در صفوف فشرده راي‌دهندگان در پاي صندوق‌هاي راي بودند، خود را پيروز انتخابات اعلام مي‌كند!

با آنكه او و شريك تبهكارش در فتنه در فرم ثبت‌نام نوشته بودند التزام عملي به اسلام و قانون اساسي و ولايت مطلقه فقيه داريم، زدند زير امضا و قول و عهد و پيمان‌شان و فرمان شورش عمومي و اردوكشي خياباني صادر كردند. آنها راي شش فقيه و شش حقوقدان شوراي نگهبان را در مورد نتايج انتخابات نپذيرفتند و به نصحيت دلسوزان نظام هم وقعي ننهادند.

آنها همه راه‌هاي قانوني و مسالمت‌آميز را كنار گذاشتند و اعلام جنگ با جمهوريت نظام و آراي ملت دادند.

اسم رمز شورش آنها هم "تقلب" (بخوانيد تغلب) بود. رفقاي خود را فرستادند به لندن، پاريس، بن و واشنگتن تا ارتش رسانه‌اي امپرياليسم خبري را در توطئه "تغلب" ياري كنند. همه اين اقدامات به تعبير آقاي علي مطهري فقط براي بيان چند جمله انتقاد بود!

حال ببينيم انتقادات آنها كه به صورت شعارهاي ضداسلامي و ضدانقلابي در تظاهرات خياباني بيان مي‌شد چه بود. گونه‌شناسي شعارهاي شبانه‌روي پشت‌بام‌ها و روزانه در خيابان‌ها در هشت ماه فتنه سال 88 عيار نقد مورد نظر آقاي مطهري را رونمايي مي‌كند.

به شعارهاي زير توجه كنيد؛

- ما مردمان جنگيم، بجنگ تا بجنگيم

- مرگ بر ديكتاتور

- ابطال انتخابات، پايان اعتراضات

- ... جنبش سبز ايران آماده قيام است

- استقلال، آزادي، جمهوري ايراني

- ديكتاتور اين آخرين پيام است، جنبش سبز آماده قيام است و ... برخي شعارهاي موهن كه شرم دارم آن را بيان كنم.

جناب آقاي مطهري! آيا اعلام جنگ در خيابان‌ها، آرزوي مرگ براي رقيب و اعلام جمهوري ايراني و حذف اسلاميت از جمهوري اسلامي، نوعي انتقاد است؟ اين انتقاد با كدام ادب و آداب "نقد" مي‌خواند؟! اينكه در روز جهاني قدس شعار بدهند؛ نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران، ناظر به كدام اختلاف و نقد به نتايج انتخابات است؟ اينكه به تمثال مبارك امام(ره) در 16 آذر اهانت كنند و در روز عاشورا شعار "مرگ بر اصل ولايت فقيه" سردهند با كدامين منطق مي‌خواند؟ شما به اينها  مي‌گوييد "نقد" و به بانيان تبهكار فرمان اردوكشي‌هاي خياباني از صبح روز راي‌گيري كه از راديو بي‌بي‌سي توسط يك خانم محترمه اعلام شد، مي‌گوييد منتقدين؟! آياهزينه اين نقد بايد حمله به پايگاه بسيج و به خاك و خون كشيدن بسيجيان باشد؟ آيا هزينه اين نقد بايد حمله به هيئت‌هاي عزاداري در روز عاشورا و به آتش كشيدن قرآن و مسجد باشد؟ اين چه شيوه نقد و نقادي است و ما با چه منتقداني روبه‌رو هستيم؟!

آيا هزينه اين نقد بايد اخلال در نظم عمومي، حمله به بانك‌ها و موسسات عمومي و خصوصي و مغازه‌هاي مردم و غارت كردن آنها باشد؟ اين غارت ناظر به كدامين اختلاف در انتخابات 88 و پاسخ به چه كسي بوده است؟! آيا اينكه نخست‌وزير روسياه رژيم‌صهيونيستي رسما بگويد اصلاح‌طلبان به نمايندگي از ما در تهران مي‌جنگند و وزيرخارجه آمريكا و انگليس بي‌رودربايستي حمايت و مداخله خود را از فتنه‌گران و سران فتنه اعلام كنند، آيا اين هم جزء پروژه نقد و منتقدين است؟

اينكه يك مشت روزنامه‌نگار دوم خردادي دوران اصلاحات را بفرستند اروپا و آمريكا و رسانه‌هاي اهريمني امپرياليسم خبري عليه نظام را شارژ كنند، آيا اين هم جزء نقد و ابزار منتقدين بوده است؟

با ادب‌ترين منتقدين كسي بود كه بي‌پروا در يكي از رسانه‌هاي فتنه نوشت: "حالا وقت شورش است، حالا وقت تبديل خيابان به پارلمان مردم است، حالا... " (اعتماد 5/5/88 محمدرضا تاجيك) ما با اين همه ادب منتقدين چه مي‌توانستيم بكنيم؟ وقتي لايه دوم فتنه (منافقين و بهائيان و عناصر مرتبط با سفارتخانه) در دادگاه‌هاي علني محاكمه مي‌شدند و به شرارت خود اعتراف مي‌كردند، آقاي موسوي در بيانيه شماره 10 خود آنها را فرزندان انقلاب ياد مي‌كرد و مي‌نوشت:"دندان شكنجه‌گران و اعتراف‌گيران ديگر به استخوان مردم رسيده است."

اين سخن ناظر به چه نقدي است؟

وقتي حسين رسام كارمند سفارت انگليس را در تظاهرات همراه تبهكاران جنبش سبز مي‌گيرند و او در دادگاه به شرارت خود اعتراف مي‌كند، وزير خارجه انگليس بدون رودربايستي اعلام مي‌كند: "حسين رسام وظيفه خود را انجام داده است." اين چه تكليفي است بر دوش موسوي كه كارمند سفارت انگليس در انجام آن همراهي نشان مي‌دهد؟ حسين رسام را در اوين شكنجه دادند (به زعم مهندس موسوي) تا اين اعترافات را بكند. وزير خارجه انگليس را كه اين اعترافات را كرده است، شكنجه نداده‌اند مگر اينكه آقاي مطهري مدعي شود بازجويان اوين شعبه‌اي هم در لندن دارند!(1)

وزير خارجه آمريكا خانم كلينتون دوبار اعتراف كرد ما در تهران كمك‌هاي زيادي به معترضين (بخوانيد فتنه‌گران) كرديم.

اين چه انتقادي است كه حق موسوي و كروبي است آن هم با قيمت همرأيي و همزباني با آمريكا، رژيم صهيونيستي و انگليس؟!

اين چه نقدي است كه با رمز آشوب "تقلب" شروع مي‌شود و از هشت ماه اردوكشي خياباني و به خطر انداختن اقتدار و امنيت ملي سر درمي‌آورد؟

اين چه نقدي است كه 23 شهيد گلگون كفن از بهترين فرزندان انقلاب را روي دست مردم و نظام گذاشت و ده‌ها نفر در اين نقد، طعمه جاه‌طلبي و لجاجت و يكدندگي سران فتنه شدند و جان خود را از دست دادند؟

اين چه نقدي است كه طي آن افرادي به خاطر غارت مغازه‌ها و بانك‌ها و اموال مردم و شماري از منافقين و ديگر خائنان مرتبط با سرويس‌هاي موساد و سيا شناسايي و مجازات شدند؟

جناب آقاي مطهري مي‌فرمايند نويسنده سرمقاله رسالت چه لذتي مي‌برد از اعدام "منتقد". اين نياز به روانكاوي دارد! آيا كسي كه اين همه شرارت و بي‌رحمي و قساوت عليه نظام مشروع و مردمي را برمي‌تابد و نام آن را نقد مي‌گذارد، نياز به روانكاوي ندارد؟!

آنچه كه از فعل و قول و تقرير فتنه‌گران در هشت ماهه فتنه سال 88 صادر شده مصداق اتم "بغي" و "محاربه" است. "بغي"، "باغي"، "محاربه"، اينها اصطلاحات فقهي است. بايد ديد در لسان قرآن و قرائت فقها معاني آن چيست؟

اين‌طور نيست كه يكي از راه برسد و آن را به "نقد"، "انتقاد" و "منتقد" ترجمه كند و از او بپذيرند.

بد نيست آقاي مطهري معناي محاربه را حداقل از فقيه و مرجع مورد قبول خودشان بپذيرند و اين‌قدر روي "منتقد" بودن "محارب" تكيه نكنند. آيت‌الله موسوي اردبيلي در مورد محارب مي‌فرمايند "اخلال در امنيت عمومي، تنها از طريق كشيدن سلاح نيست بلكه فتنه‌انگيزي، ايجاد تفرقه و دشمني در ميان مردم نيز مصداق آن است. بنابراين هرچه موجب از بين رفتن نظم اجتماع و امنيت مردم شود مشمول حكم سوره شريفه (مائده آيه 33) است. پس بايد آشكار گفت كه اخلال در نظم و  امنيت جامعه مصداق محاربه است، چه اين عمل به قصد براندازي نظام سياسي صورت گرفته باشد و چه به قصد ديگري." آيت‌الله اردبيلي تاكيد مي‌كنند "در تحقق جرم محاربه آنچه اهميت دارد بر هم زدن آرامش جامعه است و نوع سلاح مورد استفاده، تاثيري در تحقق محاربه ندارد و حتي شامل سنگ‌‌اندازي هم مي‌شود." (فقه‌الحدود و التعزيرات چاپ اول، مكتبه اميرالمومنين(ع) قم، صفحه 787 به نقل از سايت جهان نيوز)

آقاي مطهري در عصري دست به انكار حقايق و از بين بردن اسناد و مدارك فعل محاربه، خيانت و جنايت سران فتنه مي‌زند كه همه اين آتش‌افروزي‌ها به صورت فيلم، صدا و عكس در فضاي مجازي و حقيقي قابل رويت است.

اظهارات وي درباره فتنه‌گران مصداق اتم بي‌بصيرتي و همراهي با اهل بغي است. بنده خودم به احترام شهيد مطهري سه دوره به ايشان راي دادم اما امروز از اين راي پشيمانم. تا آنجا كه حافظه بنده ياري مي‌رساند و اسناد تاريخ اصولگرايان گواهي مي‌دهد، آقاي مطهري اولين بار به اصرار آقاي احمدي‌نژاد در سازوكار حقوقي 6+5 در فهرست اصولگرايان گنجانده شد.قرائت او از فتنه ريشه در لجاجت ويكدندگي وحب وبغض دارد. حب و بغض در دنياي سياست، سياستمدار را به خاك سياه مي‌كشاند، "حب" چشمان او را به روي حقيقت مي‌بندد و بديهيات را حتي انكار مي‌كند. بغض هم او را به وادي ظلم و ستم و تبهكاري سياسي مي‌كشاند. عقلانيت سياسي حكم مي‌كند اگر كسي در اين وادي گرفتار آمد با سياست خداحافظي كند و الا كارنامه سياسي خود را به تباهي مي‌كشاند.

آقاي مطهري بايد معناي "نقد" و "انتقاد" و نيز مفهوم "بغي" و "محاربه" را درك كند والا جاي دوست و دشمن راعوضي مي‌بيند و نمي‌تواند درك درستي از همراهي با نظام و التزام عملي به قانون اساسي داشته باشد. همين عدم درك، مشروعيت او را در منصب نمايندگي مردم زايل مي‌كند.

مقاومت فلسطين، باز هم پيروز خواهد شد

روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقاله خود آورد:

رژيم صهيونيستي بار ديگر بدون واهمه از واكنش‌هاي بين المللي، طي روزهاي گذشته جنايات خود عليه ملت فلسطين را تكرار كرد درحالي كه مجامع بين‌المللي همچون تماشاي مسابقات جام جهاني، نظاره‌گر ساكت و صامت اين سبعيت‌ها هستند.

سرزمين‌هاي اشغالي فلسطين همزمان با ماه مبارك رمضان و در پي قتل فجيع يك نوجوان فلسطيني در تب و تاب تشديد جنايات رژيم صهيونيستي و سكوت مجامع بين‌المللي و تأييد رهبران كشورهاي غربي مي‌سوزد. رژيم صهيونيستي كه از 20 روز پيش با بهانه قرار دادن ماجراي مشكوك مفقود شدن سه شهرك نشين صهيونيست در كرانه باختري، سرزمينهاي فلسطيني را آماج حملات سنگين خود قرار داده بود با اعلام خبر كشف جسد اين سه صهيونيست، جنايات سازماندهي شده خود را به كرانه غربي و نوار غزه عملي كرد و از زمين و هوا و دريا ساكنان روزه‌دار فلسطيني را زير آتش گرفت. همچنين جسد يك نوجوان 12 ساله فلسطيني كه توسط شهرك‌نشين‌هاي صهيونيست ربوده شده بود درحالي كه آثار شكنجه بر روي بدنش ديده مي‌شد و بخش‌هايي از پيكرش به آتش كشيده شده بود، كشف شد.

بررسي روند اين ماجراها و سير واكنش‌هاي كشورهاي غربي و عربي در قبال اين جنايات نشان دهنده توطئه‌اي مشترك براي درهم شكستن اراده ملت فلسطين است كه مسئول شكست مذاكرات سازش به شمار مي‌روند.

آغاز اين ماجراها به ماه گذشته بر مي‌گردد كه رژيم صهيونيستي با استناد به ادعاي واهي ربايش چند شهرك‌نشين اسرائيلي با گسترش حملات به مناطق فلسطيني، طرحي هدفمند را براي تحت فشار قرار دادن فلسطيني‌ها در ماه مبارك رمضان آغاز كرد.

همسو با اين حركت، كشورهاي غربي و همپيمانان رژيم صهيونيستي در واكنشي هماهنگ، ربوده شدن اين سه شهرك نشين را محكوم كرده و سران آمريكا، انگليس و فرانسه طي سخناني طرف فلسطيني را مسئول پيامدهاي آتي آن معرفي كردند. در طرف مقابل، گروههاي فلسطيني با رد هرگونه دخالت در اين حادثه، تاكيد كردند كه رژيم صهيونيستي درصدد بهانه‌جويي براي گسترش دامنه جنايات در اراضي اشغالي فلسطين است.

در چنين شرايطي كه موضعگيري حاميان غربي جنايات 60 ساله صهيونيستها، زمينه لازم را براي ارتكاب حملات رژيم صهيونيستي و سبعيت آنان فراهم مي‌كرد، سرگرم بودن افكار عمومي منطقه و جهان به مسابقات جام جهاني فوتبال در برزيل و تحركات تروريست‌هاي داعش در عراق كه مولود منحوس غرب و ارتجاع عرب در جهان اسلام است، نيز دست صهيونيست‌ها را در ادامه جنايت شان عليه ملت فلسطين باز گذاشت.

واقعيت اينست كه آمريكا و رژيم صهيونيستي كه در پي ناكامي‌هاي پي در پي در اجراي طرح سازش در منطقه و عدم توانايي براي تأمين امنيت صهيونيست‌ها به شدت از روند اوضاع سرخورده شده‌اند، با استفاده از مشغول بودن افكار عمومي جهان در اين روزها و اطمينان خاطر از سكوت رژيم‌هاي مرتجع عرب، توطئه‌اي را براي تحت فشار قرار دادن ملت فلسطين و وادار نمودن آنها به پذيرش طرح‌هاي خائنانه و سازشكارانه آغاز كرده‌اند كه قرار است در روزهاي آتي با سفر وزير خارجه آمريكا به منطقه اجرايي شود.

در اين ميان، مقاومت فلسطين با واكنش دليرانه و حمله موشكي به شهرك‌هاي صهيونيست نشين در قبال فشارها و تهديدات رژيم صهيونيستي ساكت نمانده و عجز و ناتواني سران اين رژيم را به تصوير كشيد و نشان داد كه ملت فلسطين در سالهاي اخير در مقابله با تجاوزات صهيونيستي دست بسته نبوده و قادر است پاسخي بازدارنده و كوبنده به حملات صهيونيست‌ها بدهد بطوري كه سران رژيم صهيونيستي ديروز با پيشنهاد يك آتش بس 48 ساعته استيصال خود را نشان دادند.

آنچه در اين شرايط باعث تأسف و نگراني است، بي‌عملي كشورهاي منطقه بويژه مجامع بين‌المللي و بخصوص شوراي امنيت است كه در قبال كشتار و جنايات بي‌رحمانه رژيم صهيونيستي عليه ملت فلسطين سكوت اختيار كرده‌اند. قطعاً همين سكوت معنادار، عامل تشديد جنايات رژيم صهيونيستي بوده و سردمداران اين رژيم با علم به همراهي‌هاي عملي غرب و سكوت خائنانه رژيم‌هاي عرب به جنايات وحشيانه خود عليه ملت فلسطين ادامه مي‌دهد ولي همانگونه كه ملت فلسطين در سالهاي اخير و در پي انتفاضه پيروز خود اثبات كرده، با پاسخ‌هاي مناسب به دشمن صهيونيستي، همگان را شگفت‌زده خواهد كرد و اجازه نخواهند داد حاميان رژيم صهيونيستي، با دعوت فلسطيني‌ها به آرامش و خويشتن‌داري، دست صهيونيست‌ها را براي تداوم جنايت و فشار به ملت فلسطين باز بگذارند.