24خرداد، مأموران گشت پليس شهرستان گنبدكاووس در اطراف اين شهر با خودروي پرايدي روبهرو شدند كه در كنار جاده رها شده بود. در اطراف اين خودرو كسي حضور نداشت و درهاي باز آن، شك مأموران را بيشتر كرد. اين احتمال وجود داشت كه خودرو سرقتي بوده و دزدان آن را در اين محل رها كرده باشند؛ به همين دليل مأموران به استعلام شماره پلاك خودرو پرداختند تا صاحب آن را شناسايي كنند. خودرو متعلق به زني به نام معصومه بود كه در يكي از شهرهاي استان گلستان زندگي ميكرد. مأموران به سراغ اين زن رفتند و او گفت: ماشين در اختيار شوهرم بهنام اسد بود. او 2روز پيش براي انجام كاري از خانه خارج شد و ديگر برنگشت. من تصور ميكردم شوهرم به مسافرت رفته يا همراه دوستانش است؛ براي همين صبر كردم تا خبري از او شود اما نشد.
ماموران كه حدس ميزدند اتفاق شومي براي شوهر اين زن رخ داده است، تحقيقات براي يافتن ردي از او را شروع كردند تا اينكه چند ساعت بعد خبر رسيد مرد كشاورزي در يكي از روستاهاي اطراف جسد بيجان مردي را پيدا كرده است. مأموران راهي اين روستا شدند و در زمينهاي كشاورزي و در داخل كانال آب با جسد مرد جواني روبهرو شدند كه لباسهايش غرق خون بود و روي سرش يك كيسه گوني كشيده شده بود. بررسي متخصصان پزشكي قانوني حاكي از آن بود كه اين مرد با ضربات متعدد چاقو به قتل رسيده و عامل يا عاملان جنايت پس از قتل وي، روي سرش كيسه گوني كشيده و جسد او را به اين منطقه منتقل كردهاند.
مشخصات مقتول شباهت زيادي به اسد، همان مردي داشت كه از 2روز قبل گمشده و ماشين پرايدش در اطراف شهرستان گنبد پيدا شده بود. مأموران همسر وي را به پزشكي قانوني دعوت كردند و او به محض ديدن جسد، فرياد زد كه مقتول شوهرش است.
با شناسايي هويت مقتول، تحقيقات براي كشف راز اين جنايت شروع شد. مأموران حدس ميزدند كه او قرباني انتقامجويي شده باشد اما در بررسيهاي انجام شده معلوم شد كه مقتول با كسي اختلاف نداشته است. در ادامه اطلاعاتي بهدست آمد كه ميتوانست رازگشاي جنايت باشد. مأموران دريافتند كه اسد از چند نفر طلبكار بود و اين احتمال وجود داشت كه يكي از آنها عامل جنايت باشد.
فهرستي از تمامي كساني كه به مقتول بدهكار بودند تهيه شد و مأموران در تحقيق از اين افراد به يكي از آنها به نام قاسم شككردند. اين مرد آخرين كسي بود كه همراه مقتول ديده شده بود و احتمال داشت كه از راز قتلش خبر داشته باشد. قاسم وقتي تحت بازجويي قرار گرفت مدعي شد كه در جنايت نقشي نداشته است. او گفت: من كارگرم و تمام روز را در زمينهاي كشاورزي مشغول جمعآوري هندوانه هستم.
من هندوانهها را داخل كيسه گوني قرار ميدهم و آنها را به بازار ميبرم و ميفروشم و از اين راه مخارج زندگيام را تأمين ميكنم. اما بهدليل اينكه به پول نياز داشتم مدتي قبل از مقتول مبلغي قرض گرفتم و قرار بود اين مبلغ را طي ماههاي آينده به او برگردانم و هيچ دليلي وجود ندارد كه او را به قتل رسانده باشم.
ماموران با شنيدن اظهارات قاسم، به او مشكوك شدند. وي از كيسهگونيهايي گفت كه داخل آن هندوانه قرار ميداده و اين در حالي بود كه روي سر مقتول هم يك كيسه گوني كشيده شده بود. تيم تحقيق كه حدس ميزد قاسم در اين جنايت نقش دارد، راهي محل كار او شد. كيسههايي كه اين مرد براي بار زدن هندوانهها از آن استفاده ميكرد، از جنس و شكل همان كيسهاي بودند كه روي سر مقتول كشيده شده بود و هيچ تفاوتي با هم نداشتند.
با اين سرنخ، بازجويي از قاسم از سر گرفته شد و او وقتي ديد چارهاي جز بيان حقيقت ندارد به قتل مرد جوان اعتراف كرد. وي گفت: مدتي از زماني كه قرار بود بدهيام را به اسد(مقتول) پرداخت كنم ميگذشت. او به من فشار ميآورد و اين در حالي بود كه من پولي نداشتم كه به وي بدهم. وقتي ديدم نميتوانم بدهيام را پرداخت كنم، تصميم به قتل او گرفتم. روز حادثه، اسد به محل كارم آمد و دوباره بحث پول را وسط كشيد. از آنجا كه كسي در آن حوالي نبود، با چاقويي كه همراهم بود به او حمله كردم و چندين ضربه به بدنش زدم. وقتي مطمئن شدم كه نفس نميكشد، يكي از كيسهها را برداشتم و روي سرش كشيدم. سپس جسدش را داخل ماشينش گذاشتم و در زمينهاي كشاورزي يكي از روستاهاي اطراف رها كردم. ماشينش را هم به شهرستان گنبد بردم و كنار جاده رها كردم.
سرهنگ اكبري، رئيس پليس آگاهي استان گلستان با بيان اين خبر به همشهري گفت: با اعترافات مرد جنايتكار، براي او قرار بازداشت صادر شد و تحقيقات تكميلي درخصوص اين پرونده ادامه دارد.