بر پهنای تاریکی و ظلمت جاهلیت، بر سنگلاخ خشک و لم یزرع بت پرستی از افقی روشن و آسمانی، بر روح سرشار از ایمان محمد (ص)، آیاتی محکم جاری گشت. اقرا بسم ربک الذی خلق...
بخوان که پروردگارت تو را، وقتی، فرمان خواندن داد که ظلمت جهالت و خود پرستی دیر زمانی بر آسمان قلب انسانیت، سایه افکنده بود.
در این سکوت دهشتناک، طنین نای خاموش بیداران را کسی نمیشنود، انسانیت، شرافت، وحدانیت و دانایی، گم شدگانند و در این شب دیجور روزنی میجویند به سمت روشنایی.
انسان بلا دیده از آدم تا مسیح درسها گرفت و نشنید و اینک که در تاریکی گرفتار آمده، معلمی میجوید که نابترین آموزههای زندگی و حیات را به گوش جانش نجوا کند.
او رسولی میخواهد از سلاله پاکان تا به گمگشتگی ششصد ساله او بعد از مسیح(ع) پایان بخشد و او را از این رهاشدگی، برهاند.
تو اجابت کردی و خواندی آن هم زمانی که آسمانیان دیگر تاب نگریستن در جهالت زمین را نداشتند و شیطان میرفت سیطره وجود نامبارکش را بر گل وجود آدمی بگسترد.
تو خواندی و با خواندنت انسان گمگشته در جهالت، رمقی دوباره و بارقهای از امید در وجود تاریک خود یافت و دانست هنوز به تسخیر شیطان، در نیامده است.
چنان رسا و مومن خواندی که بیش از همه شیطان به لرزه آمد و ضجهاش تا آسمانها رفت.
شیطان نالید چرا که دریافت راهی را که با نافرمانی ذات اقدس حق، آغاز کرده، به بن بست رسیده است.
خواندی آنچنان راسخ که محکمترین ستونهای استبدادی از این عبودیت و عزم استوار در جای جای گستره هستی به لرزه درآمد.
خواندی تا عشق دوباره جان گیرد و انسان به جان آمده، نفسی بازیابد و بداند که مرغ باغ ملکوت است نه از عالم خاک.
بخوانای رحمت للعالمین که خواندنت عرشیان را به سجده رسانده.
تو خواندی آنگونه که گستره فیض و لطف تو نه آدمیان که عالمیان را شامل شد و امروز بعد از ۱۴قرن ندای آسمانی تو در گوش تاریخ همچنان طنینانداز است و تا دنیا دنیاست حیات، جاودانگی، آزادی از غیر و عبودیت ذات الهی را در وجود بشریت زنده نگه میدارد.
بعثت سرآغاز راهی شد تا انسان گمگشته راه، از شرک، بیعدالتی و تبعیض و فساد بسوی معنویت، یکتا پرستی، عدالت و کرامت حرکت کند.
محمد(ص) با معرفتی شهودی، نه مدرسهای و استدلالی، برانگیخته شد تا رهایی انسان را از همه تعلقات و آمیختگی او در ذات حق و آزادی از هر بند و ستمی را فریاد کند.
آنگونه که امروز در سراسر جهان شاهد آن هستیم که انسان به ستوه آمده از بیداد، فریاد بر آورده است:
مبعث، بارش سحاب محمدی و رستخیز معنوی انسان و انقلابی فرهنگی است چرا که پایه هر تحول و انقلاب فرهنگی خواندن، نوشتن، پاکسازی، بهسازی و طهارت روحی است.
باشد تا تحول و حرکت در این مسیر، بشریت را به سرمنزل آرامش و کمال برساند.
تا به دامان تو ما، دست تولا زدهایم
به تولای تو، بر هر دو جهان پازدهایم