شاعران جوانی که تازه به دنیای شعر پا گذاشتهاند اغلب با پرسشهای بسیاری روبهرو هستند. پرسشهایی مثل اینکه شعر چیست؟ یا چگونه میتوان شعرهای بهتری سرود؟ یا نوآوری یعنی چه؟ و...
از این به بعد می خواهیم در اینجا بخشهایی از این تجربههای مکتوب را با شما تقسیم کنیم. با خواندن این ستون علاوه بر سهیمشدن در کشفها و دریافتهای شاعران دیگر، میتوانید پاسخ برخی پرسشهای خود را بیابید. به یقین اگر خواندن این دست مطالب را جدی بگیرید، به پیشرفت و ارتقای کیفیت آثارتان کمک خواهد کرد.
* * *
فرشته و كاغذهای سفید
اگر شعر میگویید یا با دنیای شعر و شاعری آشنایید، حتماً دربارهی «الهام شاعرانه» یا لحظهی وقوع شعر یا به قولی همان بیت یا مصرع اول، چیزهایی میدانید. شاید تعریف درست و كاملی دراینباره نتوان داد، چون معمولاً در هر شاعری، این لحظه به یك شكل اتفاق میافتد، ممكن است یك شعر با مرور خاطرهای یا دیدن تصویری یا حتی در رؤیا شكل بگیرد.
محمود درویش، شاعرعرب دربارهی لحظهی الهام چنین گفته است: «...من باور دارم كه یك «الهام» وجود دارد، اما این الهام چیست؟ الهام لحظهای است كه ناخودآگاه به واژگان خویش دست مییابد. الهام گاهی عبارت است از توافق عناصر خارجی و عناصر درونی، گشودهشدن ذهن به پاكی و به روشی كه توسط آن دیدنی به نادیدنی و برعكس، نامرئی تبدیل به چیزقابل دیدن میشود.
بهنظر من یك «راز» انگیزه و محرك شعرگفتن است. چرا شاعر برمیخیزد و مینویسد؟ چرا دست به كاغذ سفید میبرد و خود را آزار میدهد، در حالی كه نمیداند به كدام سو میرود؟ خطر فعالیت شعری در این نكته نهفته است كه هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد. نویسندگی یك ماجراجویی مستمر و خطرناك است و درآن هیچ امنیتی نیست. حتی هیچ «شركت بیمهای» هم حاضر نیست زیر بار این ریسك برود، در حالی كه تو میدانی در شعر حوادث جادهایِ بسیار زیادی نهفته است.»
محمود درویش همچنین می گوید: «...اگر سرودن شعر به این سادگی بود، اكنون در كاغذهای سفید جایی برای هیچ شعر دیگری نبود. شعر از بیشعری آغاز میشود. شعر به تدریج زاده میشود و به تكامل میرسد. گاهی الهام شعری ناپسند است، اما نتایج خوبی به بار میآورد. دوباره میتوانی بپرسی الهام چیست؟ الهام به تو میگوید بنشین كار كن و مشغول باش. بعد تو را بهحال خود میگذارد و میرود. الهام از نظر شاعری آمادهات میكند، درونت را میشوید یا آشفتهات میكند، بین سرما و گرما توازن ایجاد میكند، سپس به عنوان شاعر بقیهاش با توست و تو باید به خودت، تجربهات و «متن» تكیه كنی. متنی كه همهی حافظه نوشتاریات را با خود دارد...»