ادوارد شواردنادزه ۲۸ ژانويه ۱۹۲۸ در دهکده ماماتي در غرب گرجستان متولد شد . او در دهه ۱۹۴۰ به حزب كمونيست شوروي پيوست و به سرعت مناصب بالاي اين حزب را از آن خود کرد .
وي در سال ۱۹۷۲دبيري اول حزب کمونيست در گرجستان را به دست آورد و سياست مبارزه با فساد و سركوب جنبشهاي جدائيطلبانه و ناراضي را در دستور كار خود قرار داد.
ميخائيل گورباچف آخرين رئيس جمهور شوروي سابق هنگام طرح تز پرسترويكا در سال ۱۹۸۵ شواردنادزه را به مسكو آورد و او را به سمت وزير امورخارجه منصوب کرد؛ وی جانشین گرومیکو شد که تا آن زمان ۲۹ سال وزیر خارجه شوروی بود.
شوارد نادزه از دهه ۱۹۷۰ دبير اول حزب كمونيست گرجستان و عضو دفتر سياسي اتحاد جماهير شوروي بود .
ادوارد شواردنادزه هنگامی که تظاهرکنندگان در برابر مقر حکومت وی فرياد استعفا سر میدادند، به ۱۸ سال پيش میانديشيد؟ تابستان سال ۱۹۸۵ وقتی که اين گرجی در هلسينکی بر صحنه سياست جهانی قدم نهاد، دنيا دستخوش حيرت شد. اين مرد، که با موهای مواج سفيد از چهار هفته پيش از آن وزير خارجه اتحاد جماهير شوروی بود، در واقع هيچ ربطی به سلف اخموی خود آندره گروميکو نداشت.
پنج سال تصدی وزارت خارجه، اوج درخشش زندگی شواردنادزه بود. در اين دوران، او، تاريخ جهان را تغيير داد، برای آلمانی ها، اروپائی ها و آمريکائی ها انديشه نوين را در اتحاد شوروی حک کرد و با پايان بخشيدن به ديکتاتوری اتحاد شوروی در اروپای ميانه، وحدت دو آلمان را ممکن ساخت.
وی برای همتايان آمريکائیاش ،شولتز و بکر ، و همچنين برای همتای آلمانی خود، گنشر، يک دوست به حساب می آيد. گنشر، در سال ۱۹۹۲ به دوست گرجی خود توصيه کرد که به تفليس بازگردد و به ياری ميهنش بشتابد که در آن زمان غرق جنگ خانگی شده بود.
شواردنادزه، در آن زمان به فراخوان رهبر شبه نظاميان بورژوا، که تازه «زوياد گامساخورديا» رئيس جمهور ناسيوناليست را سرنگون کرده بود، پاسخ داد. در دوران اتحاد شوروی، خود شواردنادزه او را به زندان انداخته بود. در آن زمان، باندهای مسلح بر گرجستان سلطه داشتند، اقتصاد فلج شده بود و تنشهای خونين قومی در آبخازستان و اوستياي جنوبی ادامه داشت.
برای شواردنادزه نقشی سطحی پيش بينی شده بود. او می بايست به سلطه رئيس شبهنظاميان وجاهت قانونی میبخشيد، اما بعدا موفق شد رقبای خود را يکی پس از ديگری از قدرت کنار بزند.
شوارد نادزه در سال ۱۹۹۲ در بحبوحه جنگ داخلي در جمهوري تازه استقلال يافته گرجستان به عنوان رئيس شوراي عالي گرجستان (پارلمان) انتخاب شد . وي بعدا در انتخابات عمومي ۱۱ اكتبر ۱۹۹۲ به رياست جمهوري برگزيده شد .
شواردنادزه كه در نوامبر ۱۹۹۵ با كسب ۷۵ درصد آرا به رياست جمهوري رسيد در دوره رياست جمهوريش با دو جنبش جدائي طلبي در آبخازيا و اوستياي جنوبي روبرو شد؛ در آوريل ۲۰۰۰ يك بار ديگر با تصاحب ۸۰ درصد آرا به رياست جمهوري رسيد .
شوارد نادزه طبق قانون اساسي بايد در سال ۲۰۰۵ قدرت را ترك ميكرد، زيرا بيش از دو دوره نميتوانست رئيس جمهور شود، اما پس از تظاهرات موسوم به انقلاب گل رز در سال ۲۰۰۳ مجبور به كناره گيري از قدرت شد .
ادوارد شواردنادزه، که به روباه قفقاز مشهور شده بود، مدتها با زيرکی ميان همه جبههها تعادل ايجاد کرد. اما در واقع از آمریکاییها رو دست خورد؛ وی در سال ۲۰۰۳ بازی را به ساکاشویلی، پيروزمند اين بازی، واگذار کرد. البته با فساد درون حکومتی که گریبان او را گرفته بود حتی اگر تا سال ۲۰۰۵ هم بر سر کار باقی میماند معلوم نبود وقتی که با موهای سفيد و نگاه خستهاش مجبور به ترک پست خود میشد، چه بر سر گرجستان میآمد.
شوارد نادزه پس از قربانی شدن در جریان «انقلاب رنگی» آمریکایی بدون خون ريزی در زادگاهش درگرجستان، اقامت گزید. در آن زمان آلمانیها، به پاس خدماتی که او به وحدت دو آلمان کرد، اعلام داشتند که از او به عنوان پناهنده سياسی در کشورشان استقبال خواهند کرد! اما او ترجیح داد تا پایان عمر در زادگاهش، روستای ماماتی در گرجستان بماند.
پس از گذشت بیش از یک دهه هنوز بسياری از علاقمندان به مسائل سياسی منطقه نمیدانند چه مسائلی زمينه سقوط اين مرد را، که ده سال پيش از آن برای نجات سرزمين پدری خود به تفليس بازگشت، فراهم ساخت.
در آن زمان، گرجستان عرصه جنگهای داخلی بود و با بازگشت شواردنادزه آرامش نسبی به وجود آمده بود. ولی معلوم نشد چگونه آمریکایی ها از او روی برگرداندند .
شوارد نادزه برای مجبور کردن روسها به قطع حمایت از اوستیای جنوی و آبخازیای جدایطلب به آمریکاییها نزدیک شده بود؛ وی که معامله با قدرت را، از کودکی آموخته بود، این بار در دهکده ماماتی واقع در کناره دريای سياه به این میاندیشید که چگونه آمریکا توانست با یاران سابق او کنار بیاید ؟
شوارد نادزه معنی تلخ تسویههای حزبی را در يک خانواده کمونيست آموخته بود. زیرا او در بيست سالگی در دوران زمامداری استالین پس از پایان جنگ جهانی دوم ، عضو حزب کمونیست و چند سال بعد دبير حزب و رئيس اتحاديه جوانان کمونيست بود.
اين سمت ها، با پست وزير کشور و عضويت در حلقه رهبری کا.گ.ب دنبال شدند و او سرانجام در فاصله سال های ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۵ به عنوان دبیر اول حزب کمونیست بر جمهوری گرجستان شوروی حاکم شد.
شواردنادزه، در دوران تبعید خود به آن میاندیشید که چگونه قربانی فساد حکومتی خود شد، زیرا در دوران دبیر اولی حزب کمونیست گرجستان از طرحهای تمرکززدائی حمایت میکرد و به جنگ با فساد پرداخت و حتی گريبان روسای محلی حزب را گرفت، گر چه به گفته خودش اعتقاد به کمونيسم را، در دوران برژنف از دست داده بود.
هنگام بازگشت از مسکو، موفق شد گرجستان را آرام کند، اما هنوز از ثبات، خبری نبود. در سالهای دهه نود، از دو سوء قصد جان سالم به در برد. تصوير رئيس جمهوری که با لکه های خون بر صورت با زير پيراهن از اتومبيلی متلاشی شده پياده میشد، به تمام جهان مخابره شد.
شواردنادزه، يک سال پس از بازگشت به تفليس، مرتکب بزرگترين خطای خود شد. او، پس از آن که ايالت آبخاز در کنار دريای سياه اعلام استقلال کرد، نيروهای نظامی را روانه اين ايالت ساخت. در نتيجه پشتيبانی روسيه از جداییخواهان و بمباران سوخومی که زمانی بهشت تعطيلات اتحاد شوروی محسوب میشد، گرجستان در اين جنگ خونين شکست خورد و به اين ترتيب، شواردنادزه در سپتامبر ۱۹۹۳ تلخترين ساعات زندگی خود را تجربه کرد.
وی با آخرين هواپيما شهری را که اکنون به وسيله دشمنانش کنترل میشد ترک کرد. پيش از آن، ناگزير شده بود در مسکو از بوريس يلتسين رئيس کشور روسيه به عنوان پيروزمند جنگ نابرابر ، طلبِ بخشش کند.
شواردنادزه، به سختی موفق شد با اجرای برنامههای اضطراری، کشورش را به ثبات برساند. او، در سال ۱۹۹۸ گفت: «گرجستان بهشت نيست. اما در هر حال يک کشور است.»
در تفليس، جائی که میتوان روشنفکران متاثر از غرب را يافت، شايد چنين باشد. اما شواردنادزه موفق نشد کشورش را به روند اصلاحات هدايت کند. وی ديگر عليه دار و دستههای فاسد کاری نمیکرد، زيرا خانواده خودش در فساد مالی دست داشت.
«مانانا»، دختر شواردناتزه صنعت فيلم و تلويزيون را تحت کنترل داشت و شوهر او صاحب يکی از پر رونقترين شرکتهای تلفن همراه گرجستان بود. بعدها گرجستان، تنها همسايه روسيه بود که به فراريان چچن پناه داد. اما با جنگجويان و بزهکاران همکاری کرد.
اکتبر ۲۰۰۱ يک گروه از جنگجويان مسلح وابسته به باندهای سرخورده قفقاز شمالی را ، با اتومبيل وزارت کشور گرجستان، از دره پانکيسی گرجستان به دره کودوری در آبخاز انتقال دادند.
اين گروه به روستاها حمله برد، غيرنظاميان را کشت و يک هليکوپتر ناظران سازمان ملل متحد را سرنگون ساخت. ۹ سرنشين هليکوپتر، از جمله يک پزشک ارتش آلمان به قتل رسيدند.
به سختی میتوان تصور کرد شواردنادزه، که آن زمان در واشنگتن بود، از اين ماجرا خبر نداشته باشد. زمانی که يک شبکه تلويزيونی اپوزيسيون به نام «روستاوی ۲» از اين معامله کثيف پرده برداشت، وزرای امنيت و کشور گرجستان تصميم به تعطيلی اين شبکه تلويزيونی گرفتند، اما هزاران نفر در تفليس به خيابانها ريختند.
شواردنادزه، هيئت دولت را از کار برکنار کرد و يکبار ديگر قدرت خود را نجات داد. او، ماهها به دروغ ادعا می کرد که جنگندگان چچن در دره پانکيسي حضور ندارند، تا اين که تحت فشار رسانه ها و سیاستمداران رقیب ، به اين واقعيت اعتراف کرد.
در آن زمان روسها ادعا کرده بودند حتی بن لادن در دره پانکيسي ديده شده است. با اين همه، شواردنادزه توانست يک بار ديگر هم موقعيت را به نفع خويش تغيير دهد. او، به مربيان نظامی آمريکائی اجازه ورود به گرجستان داد تا ارتش دست و پا شکسته گرجستان را به سطح ناتو برسانند.
شواردنادزه، پس از پيروزی دوم خود در انتخابات، به سال ۲۰۰۰ باز هم از شانس جدی گرفتن اصلاحات سیاسی و اقتصادی بهره نبرد. وی نام فرزندان سياسی خودیعنی ميخائيل ساکاشويلی وزير دادگستری وقت و زوراب ژوانيا رئيس سابق مجلس را نيز از سر به در کرد
زیرا مانند همه قدرتمداران حاضر به تقسیم قدرت با فرزندان معنوی خود نبود. شاید به همین جهت آنها، بعدها اپوزيسيون شوارد نادزه را در گرجستان رهبری کردند .
هنگامی که ساکاشويلی به او اعتراض کرد که وزيرانش با رشوه، ويلاهای باشکوه ساختهاند، شواردنادزه فقط گفت: «خانههای بزرگ با سنت گرجی انطباق دارند و از رشد اقتصادی حکايت می کنند!»
شوارد نادزه هم مانند سایر سیاستمداران عرصه جهان خاکی را به بازیگران امروز سیاست گرجستان سپرد و رفت اما تجربه تلخ زمامداری وی، پیش روی رهبران جوان گرجستان امروز است.