البته نقد واقعبينانه! ايجاد تغيير و تحوّل در نحوه تعامل جنسيتها در بخشهاي مختلف زندگي اجتماعي بهويژه در 2 دهه اخير از شدت و ضعف خاصي تبعيت داشته و نگرشهاي متفاوتي پيرامون ضرورت و لزوم پايبندي به جداسازي و تفكيك زن و مرد در محيطهاي كار، تحصيل، تفريح، ورزش و... وجود داشته و هماكنون نيز گهگاهي متناسب با ظرفيتهاي زماني، بستر اين مبحث در جامعه ما فراهم ميشود؛اما هيچيك از دوطرف دعوا چه آناني كه له ثابت بودن رويههاي موجود و عاديسازي روابط زن و مرد و چه كساني كه عليه وضعيت موجود و لزوم تفكيك جنسيتي سخن به زبان ميرانند، هيچيك گفتار خود را معطوف به تجربه علمي و عملي نميكنند و صرفا با استناد بهنظرياتي به جنگ يكديگر ميروند؛
البته بيشتر جنگ رسانهاي! برداشت فحوايي بنده از سخنان شهردار تهران درخصوص موضوع حمايت از حرمت خانواده و جايگاه شغلي بانوان بيشتر بر تنظيم و مهندسي معنوي و عقلاني رابطه شاغلين زن و مرد در شهرداري تهران كه آن هم معلول كاركرد اين نهاد است تأكيد دارد تا جداسازي جنسيتي و ديوار كشي بين زن و مرد؛كه البته اين بحث هم داراي ساختاري نو و از جهاتي هم در بُعد اجتماعي زمان، يك مسئله تاريخي و فراگير تلقي ميشود و بهنظر ميرسد دعواي رسانهاي حاضر پيرامون اين طرح در شهرداري صرفنظر از عقدهگشايي مرسومدر كشور ما به نوعي تمرين تضارب آرا از جنس ايراني است.
توصيه بنده اين است كه موضوع اختلاط يا تفكيك چه در شهرداري تهران و چه در دانشگاهها، به اعتبار تغيير و تحولاتي كه در دوران نوين در روابط اجتماعي ميان افراد تحقق يافته است - و بهدنبال تحولات ارتباطي، فني و فرهنگي و دگرگوني در بستر ساختار اقتصادي و تغيير در مباني تقسيم كار، بهخصوص - بايد مورد توجه كساني كه به مباني ارزشي روابط اجتماعي اهميت بيشتري دادهاند، قرار گيرد؛
و بر همين اساس با خلق بستر براي شهردار و شهرداري تهران كه اقدام به اجراي اين طرح كردهاند، تمام نخبگان علمي و عملي با رصد تحولات و هزينه - فايده اقدامات شهرداري تهران، به آن به چشم يك پايلوت بنگرند تا درصورت داشتن مزايا، آن را در تمام بدنه دولت و نهادهاي مهمي مثل دانشگاهها بسط و گسترش دهند. در حال حاضر و در يكي، دو دهه اخير تنها جامعه ما نيست كه اين مسئله تنظيم روابط بين زن و مرد را بهعنوان يك مسئله مهم جامعه شناختي يا فرهنگشناختي بلكه بهعنوان يك موضوع فرهنگي و اجتماعي مورد ملاحظه و امعان نظر قرار داده است و ازاينرو موجبات برانگيختن حساسيتها پيرامون اين موضوع از ناحيه گروههاي اجتماعي مختلف، چه در شهرداري نظير كاركنان و چه بيرون از شهرداري مانند نخبگان و اصحاب رسانه را فراهم آورده است؛اما بهنظر ميرسد كه مخالفين اجراي اين طرح از سعهصدر كمتري برخوردارند و بهنظر بنده با دادن اين فرصت به شهرداري تهران، ميتوانيم مقدمات تجربي خوبي براي تبيين و تعريف آرمانها درخصوص تنظيم رابطه زن و مرد در صحنه جامعه بهصورت اعم و شاغلين در محيط اداره را اكتساب كنيم.
اجراي اين طرح درون شهرداري تهران به اقتضاي شرايط جغرافيايي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي يا بينالمللي در برهه كنوني، هويت خاص را به اين نهاد اجتماعي اطلاق ميكند كه بايد عاقلانه، عالمانه گام برداشته شود؛چرا كه اين رويكرد تازه درصورت موفقيت ميتواند گامي بلند در راستاي تمدنسازي بر پايه اسلاميت و انسانيت باشد و هرگونه عمل غيركارشناسي و پرشتاب به صرف ارضاي رسانهها، افكار عمومي و آيندگان را باتجربهاي تلخ مواجه خواهد كرد.
كساني كه اين طرح را به لحاظ كاركرد اجتماعي امروز، مفيد نميبينند بر اين عقيدهاند كه پويايي اجتماعي و پويايي در مشاغل و فعال كردن نيروي كار جامعه به شما اجازه نميدهد كه روي اين موضوع ايستادگي كرده و بهعنوان يك اصل در برنامهريزيهاي عمومي تلقي كنيد. بهنظر اين عده در برنامهريزيهاي عمومي ميتوان مباني، اصول و تكيه گاههاي اخلاقي روابط انساني را (روابط انساني بهمعناي اعم) مثل روابط مرد با مرد، بزرگ با كوچك، رئيس با مرئوس و كارفرما با كارگر براساس مباني اخلاقي قرار داد و اگر اين روابط براساس مباني اخلاقي باشد قطعا ضرورتي به طرح جداسازي جنسيت پيدا نميشود؛ اما بايد ضمن احترام به عقايد اين عده از منتقدان گفته شود كه طرح شهردار تهران بيشتر بر جنبه تنظيم رابطه شاغلين زن و مرد در يك نهاد اجتماعي تأكيد دارد و فهم اين موضوع ميتواند به ارائه نقدهاي واقع بينانه كمك كند و در ثاني اجراي اين طرح بهمراتب سود و كارآيي بيشتري از حفظ وضع موجود در جامعهاي پر از ابهام در نحوه ارتباطات شخصي و عمومي را خواهد داشت و اجراي اين طرح بيشتر تعديل وضع موجود است.
خلاقيت و نوانديشي در بازتعريف روابط اجتماعي و اداري كه بتواند تكريم شخصيت زن ومرد را در پي داشته باشد و عقلانيت و كارآمدي روابط را جايگزين فرصت سوزي وروابط مغلوط كند؛ قطعا حركت در راستاي مهندسي جديد روابط و فرهنگسازي در راستاي جامعه سالم است. نقش «باور»، «اخلاق»، «احكام»، «قوانين» و «عرف» در جامعه ما براي تنظيم لايههاي در هم تنيده حركت اجتماعي بايد به درستي مورد شناسايي و جانمايي در فرهنگ و رفتار جامعه قرار گيرد. نميتوان و نبايد با تمركز روي يكي، ديگري را ناديده انگاشت. تكيه بر اخلاق اجتماعي و به حاشيه راندن قوانين و درشتنمايي باورها و اعتقادات و راه بستن بر اجراي احكام و... فرهنگ جامعه را از اعتدال و پويايي لازم به ناهماهنگي يا حركت كاريكاتورمانند سوق ميدهد.