پذيرش قطعنامه به معني مرگ منافقين و رژيم صدامي بود كه گمان ميكرد ميتواند با حملات خود انقلاب اسلامي ايران را از بين ببرد. در حقيقت پذيرش قطعنامه در آن شرايط اقتدار ديگري را براي نظام جمهوري اسلامي ايران رقم زد؛ چرا كه در زمان پذيرش قطعنامه حتي يك وجب از خاك ايران در اختيار دشمن نبود. لذا صدام از پيروزي ايران پس از 8سال خشمگين بود و چون قطعنامه را پذيرفته بود، ديگر نميتوانست حمله نظامي به خاك ايران داشته باشد، به همينخاطر منافقين را بسيج كرد تا عمليات جديدي را عليه كشورمان انجام دهند درحاليكه تمام حمايتها، پشتيبانيها و حملات هوايي از طريق ارتش بعث اتفاق افتاد و تنها پيادهنظام آنها منافقين بودند. در آن عمليات شاهد بودم كه تمام ظرفيت بچههاي رزمنده دوباره احيا شد و كساني كه در طول 8سال دفاعمقدس در جبههها حضور داشتند اما توفيق شهادت پيدا نكرده بودند، به آرزوي خود رسيدند.
هر چند اقدامات فرماندهان و نيروهاي نظامي ما در دفاعمقدس قابل تقدير و مهم بود اما همه فشار جنگ و دفاع از ميهن اسلامي برعهده نيروهاي مردمي بود. منافقين در محاسباتشان دچار اشتباه شده بودند. آنها فكر ميكردند با آغاز عمليات، مردم شهرها و روستاها به آنها خواهند پيوست؛ غافل از اينكه نهتنها با حركت آنها تحركي در شهرهاي ما براي حمايت از منافقين صورت نگرفت بلكه بار ديگر مردم در شهرهايشان بسيج شدند تا با منافقين مقابله كنند. آنها گمان ميكردند با غافلگير كردن مردم و مسئولان ايران ميتوانند تهران را فتح كنند غافل از آنكه پروردگار همان مردمي كه 8سال در دفاع از وطن جوانانشان را تقديم كرده بودند، در كمين بود و همانا إِنَّ رَبَّك لَبِالْمِرْصَادِ.
منافقين بهخاطر نفاق، فتنهگري و كشتار مردم عزيز كشورمان منفورترين چهره نزد مردم ايران بودند و هستند. با اين حال مردم فكر نميكردند كه آنها بيش از دشمنان اصلي انقلاب و نظام كه آمريكا و رژيم بعث بودند، بخواهند به كشور ضربه بزنند. همين امر باعث شد تا خون ملت ايران به جوش آيد و مردم دوباره وارد صحنه شدند. تجربه ترورهاي ناجوانمردانه و از سويي انگيزه شهادتطلبي باعث شد تا بار ديگر مردم و مسئولان در عمليات مرصاد و براي مقابله با منافقين در كنار هم قرار بگيرند. مرصاد كمين آخر جنگ بود؛ كميني كه منافقين را زمينگير كرد.
شاهد عمليات مرصاد