يكبار در همين ايام پاياني ماه رمضان در حياط دانشگاه ديدمش. گفتم: سعيد جان دعا كن اين شبقدري آدم بشوم. لبخند زد و گفت: چشم دعا ميكنم، حتما... فقط. و سرش را انداخت پايين. گفتم: فقط چي؟ بگو!گفت: فقط آدم يكشبه و يكماهه آدم! نميشود. يكشبه فقط ميشود تصميم گرفت و وارد مسير آدميت شد. بهنظرم اين حرفش كليد بسياري درهاي نگشوده است. اينكه يكشبه و يكدفعه نميشود به هر چيزي رسيد.
يكشبه ره صدساله رفتن يكي از معضلات فرهنگي ما شده، يكشبه پولدار شدن, يكشبه مدير شدن، يكشبه باحال شدن و اين ايام يكشبه آدم شدن! ماه رمضان نقطه آغاز يك سير است به سوي بهتر شدن، بايد قرار گذاشت و عمل كرد. هيچكس يكشبه آدم نميشود. نشانهاش هم اينكه حتي اگر شبي، شب قدري، ماه رمضاني حال خوشي داشته باشيم، فردا روزش دوباره روزمان همان است مثل سابق و روزيمان همان. و مگر ميشود سالها يك جور زندگي كرد و در مدت كوتاهي فرمان را يك دفعه چرخاند و مسير عوض كرد. اهلش ميدانند كه يك دفعه فرمان پيچاندن همان و ماشين را چند معلقه چپ كردن همان.
تبليغات رسانهاي هم اين توهم را دامن ميزنند كه: بله ميشود يك شبه ميليونر شد، ميشود يكباره با توجه به خدا پاك شد، ميشود يك دفعه به قرعهاي خوشبخت شد و... و اصلا نميگويد احتمال اين شدنها چند است و احتمال نشدنشان چند و اينكه اولي در برابر دومي بنا به قانون احتمالات قابل اغماض است.
كم معرفتها براي گرم نگه داشتن بازارشان و جمعكردن مشتري بر طبل يك شبه ره صدساله رفتن ميكوبند و بامعرفتها هميشه در حال طي كردن همان ره صد سالهاند. علما و فضلاي بزرگ را ببينيد، استادان دانشگاه را، تجار موفق را، اصلا سيره معصومين را. كدامشان دفعي شدهاند اينكه هستند. و مهمتر از اينكه يك شبه نميشود آدم شد، آدم ماندن است. بايد فرمان اين ماشين را در مسير حق سفت نگه داشت وگرنه اهلش ميدانند تا سقوط به دره يك لغزش بيشتر راه نيست. حرف آخر اينكه در حرف حكيمانه آن دوست نسبتا حكيمم يك نكته ديگر يافتم و آن اينكه هرچند نميشود يك شبه صعود كرد ولي ميشود يك شبه سقوط كرد. بهعبارت بهتر، يك شبه فقط ميشود سقوط كرد!