تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۰

همشهری آنلاین: چه بنامم آنکه داس بر دست به باغ چشمان نازنینت آمد؛‌ آنکه چشم دیدن ندارد، با اشک بیگانه است و تو دوباره لبخند خواهی زد مثل صبح به سیاهی شب. دخترم بگذار چیزی در گوشت نجوا کنم: آن بالاها، خدایت در کمین است.