تاریخ انتشار: ۲۶ تیر ۱۳۸۶ - ۰۷:۲۸

سعید مروتی: بیست و چند سال پیش، سید محمد بهشتی اولین مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی، درگفت‌وگویی موفقیت سینمای ایران را در روزی دانست که دیگر نیازی به فعالیت فارابی نباشد.

 بهشتی زمانی این حرف را زد که فارابی تازه تأسیس شده بود و هدف از ایجاد آن هم ایجاد فضایی برای رشد سینمای فرهنگی بود. فارابی قرار بود هم اتاق فکر مدیریت سینما باشد و هم در مواقع لازم، حکم بازوی اجرایی معاونت سینمایی را داشته باشد.

قرار بود فارابی کمک کند تا سینمای ایران به حیات طبیعی خود برسد و به قول بهشتی پس از آن و با روی پای خود ایستادن سینما، دیگر نیازی به فعالیت فارابی نبود. سالها گذشت، سینمای ایران فراز و نشیب‌ها و تحولات گسترده‌ای را پشت سر گذاشت، رشد کرد، جهانی شد ولی هیچ‌گاه روزی فرا نرسید که دیگر احتیاجی به بنیاد فارابی نباشد.

 چه در این سال‌ها، فارابی هر روز نقشش در سیاستگذاری‌های سینمایی پررنگ و پررنگ‌تر شد، به گونه‌ای که  دیگر نمی‌شود به حذف این نهاد اندیشید. هرچند که در زمانه‌ای به سر می‌بریم که عده‌ای به حذف سینما می‌اندیشند و اعتقاد دارند می‌شود مانند 140 کشور دیگری که سینما را از سبد زندگی مردم‌شان حذف کرد‌ه‌اند، سینما را حذف کنیم و برنامه‌های خود را از طریق تلویزیون پیگیری کنیم.

با این همه، سینمای ایران با وجود چنین نظریات افراطی همچنان به راه خود ادامه می‌دهد. گرچه تحولاتی که این روزها  در رأس هرم مدیریتی سینما در حال رخ دادن است تا اندازه‌ای نگران کننده به  نظر می‌رسد و یکی از این تحولات استعفای علیرضا رضاداد از سمت مدیرعاملی بنیاد سینمای فارابی است؛  بخصوص این که اگر این استعفا را نتیجه انتقاداتی بدانیم که برخی افراد درخصوص مدیریت سینما ابراز می‌کردند و البته همچنان می‌کنند؛ کسانی که البته انتقادشان از سینما به آن چه در این سال‌ها به هنر هفتم گذشته، منحصر نمی‌شود و تقریباً  کل مسیر طی شده سینمای ایران در سال‌های پس از انقلاب را زیر سؤال می‌برند.

به اعتقاد آنها سینمای ایران مسیر نادرستی را که امتدادش به گذشته بازمی‌گردد را همچنان ادامه داده، چون تحولی اساسی و زیربنایی در سطح مدیریت صورت نگرفته است. به همین خاطر، زمزمه‌های برکناری رضاداد از ماه‌ها پیش به گوش می‌رسید. بخصوص پس از برگزاری جشنواره فیلم فجر، که عده‌ای حملات تندی علیه فارابی به عنوان متولی برگزاری جشنواره، انجام دادند. این همه البته در حالی است که برآیند نظرات سینماگران نسبت به مدیریت رضاداد مثبت است.

علیرضا رضاداد از میانه‌های دوره دوم ریاست جمهوری سید محمد خاتمی به فارابی آمد. وقتی محمد مهدی حیدریان به عنوان معاونت امور سینمایی وزارت ارشاد منصوب شد او ترجیح داد از یکی از مدیرانی که سال‌ها با او در تلویزیون همکار بود، بهره  گیرد. به این ترتیب علیرضا رضاداد با  دو دهه سابقه مدیریت در سیما به سینما آمد و مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی شد.

در دوران مدیریت رضاداد، یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که در حوزه سینما رخ داد، احیای  ژانرهای فراموش شده بود. در این سال‌ها بود که سینمای دفاع مقدس رونق یافت و ژانر کمدی پس از مدتها فترت، دوباره اوج گرفت. هر چند انتقاداتی هم به دوران حضور رضاداد در فارابی وارد است (مانند کوشش برای ایجاد سینمایی با عنوان معناگرا که به نوعی یادآور سینمای عرفانی دهه 60 بود) ولی در مجموع باید او را مدیری موفق نامید. به خصوص این که او در دو دوره کاملاً متفاوت،  سینما را مدیریت کرد. دوره اول که در سال‌های آخر دولت اصلاحات بود، حضور رضاداد و گروه همراهش گرچه از سویی بازگشت به عقب خوانده شد ولی در نهایت همان منتقدان هم به عملکرد او صحه گذاشتند.

به همین خاطر از تنش‌های معمول میان سینماگران و بنیاد فارابی در این‌ سال‌ها کمتر نشانه‌ای به چشم می‌خورد. ایجاد نوعی حس اعتماد متقابل میان نهاد سیاستگذار سینما و سینماگران، از مهم‌ترین جلوه‌های حضور تأثیر‌گذار بنیاد فارابی بود. در این سال‌ها همچنین کوشیده شد تا حضور سینمای ایران در عرصه‌های بین‌المللی تداوم یابد.

 بعد از روی کار آمدن دولت نهم، رضاداد از معدود مدیرانی بود که امکان فعالیت در دوران تازه را یافت. در حالی که محمد مهدی حیدریان جای خود را به محمدرضا جعفری‌جلوه داده بود، باز همچنان رضاداد بر مسند مدیریت فارابی باقی ماند.

چه جعفری‌جلوه هم مانند حیدریان خود سال‌ها در تلویزیون مدیریت کرده بود و از رضاداد شناخت داشت. چیزی که از آن به عنوان توانمندی مدیریتی یاد می‌شود، بیشتر در دو سال آخر حضور رضاداد در فارابی نمود یافت؛ دورانی که او کوشید در مقابل افراط و تفریط‌ها بایستد و نگذارد موجودیت سینمای ایران زیر سؤال برود. این در حالی بود که با تغییر دولت، نوع رویکرد و نگاه به مقوله فرهنگ و سینما هم دستخوش تغییراتی شده بود. طبیعی بود که تلقی محمدحسین صفار هرندی از سینمای مطلوب، همان چیزی نباشد که احمد مسجد جامعی در ذهن داشت.

 به این ترتیب فارابی هم ناچار به تطبیق خود با شرایط تازه بود ولی حضور مدیرانی عملگرا باعث شد تا با تدبیر مدیریتی، سینمای ایران از مسیر طبیعی‌اش خارج نشود. شاید بتوان مهم‌ترین دستاورد رضاداد در دوره اخیر را صیانت از سینماگران دانست.  

از زمان برگزاری بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر، انتقاد از مدیریت سینما شدت گرفت و سیبل تمام این انتقادات هم شخص مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی بود که دبیری جشنواره فیلم فجر را هم برعهده داشت.

این اولین بار نیست که فشارهای بیرونی یک مدیر فرهنگی را وادار به استعفا می‌کند و احتمالاً آخرین بار هم نخواهد بود. مدیریت رضاداد در فارابی در دو دولتی صورت گرفت که از خیلی از جهات در نقطه مقابل یکدیگر بودند.

بنابراین طبیعی است که فراز و نشیب‌هایی در عملکرد فارابی مشاهده شود، اما در مجموع رضاداد به واسطه ثباتی که با مدیریت خویش بر سینما حاکم کرد کارنامه موفقی از خود به جا گذاشته است. این که او چیزی به این سینما اضافه کرده یا نه چندان مهم نیست، نکته اساسی را خود رضاداد در یادداشتی که حکم خداحافظی‌اش از مدیریت فارابی را دارد، بیان کرده است: «نمی‌دانیم توانسته‌ایم بر بنای رفیع سینمای ارزشمند ایران، عمارتی اضافه کنیم یا نه؟ اما می‌دانیم تلاش زیادی صورت گرفته است تا سینما را از گزند هر گونه حوادث بیرونی و درونی مصون نگه داریم.»

باید دید با رفتن رضاداد، مهم‌ترین بازوی اجرایی و فکری دولت در سینمای‌ ایران، همچنان در چنین سیری حرکت خواهد کرد؟ آیا مدیریت عملگرا و همراه با تدبیر، تداوم می‌یابد؟ یا استعفای مدیر عامل فارابی، تنها مطلعی است بر تغییراتی گسترده‌تر در عرصه مدیریت فرهنگی و هنری؟ به این سؤالات در آینده می‌توان پاسخ مناسب داد.اما عجالتاً و در شرایط فعلی می‌توان آرزو کرد که بر مسند دومین نهاد سینمایی کشور، شخصی قرار گیرد که خود را سپر بلای سینما کند نه برعکس.