اينك اما خوشبختانه به جايي رسيدهايم كه وزير نيرو، استاندار كردستان، مديران كل محيطزيست كردستان و كرمانشاه و نمايندگان 2 استان در مجلس، همنوا با مدافعان غيردولتي محيطزيست و ميراث فرهنگي، خواستار نجات اين شناسنامه طبيعي- فرهنگي منطقه هستند. حتي شركت كارفرماي سد هم ظاهرا متقاعد شده كه بايد چشمه را نجات داد كه البته اين شركت به شيوه سازهاي و هزينهبر، قصد اين كار را دارد. اين روش، بهطور خلاصه عبارت است از زدن يك شفت (چاه) در كوه بالاسرچشمه، بستن دهانه چشمه با بتن و انتقال آب چشمه (كه به ادعاي آنان در شفت جمع خواهد شد) به بالا. براي آنكه دريابيم اين طرح غيرعملي است، كافي است بدانيم كه چشمه بل و تقريبا كل محدودهاي كه ميتوان براي آبراهههاي آن تجسم كرد، با آبگيري سد به زير بيش از 100متر آب درياچه خواهد رفت. همچنين بايد دانست كه كوههاي منطقه، كارستي (يعني از جنس سنگ آهكي بسيار متخلخل) و پر گسل هستند كه در نتيجه آن، آب درياچه سد قطعا با آب چشمه مخلوط خواهد شد.
با عمليات يادشده، كانيبل نجات نمييابد بلكه فقط بخشي از آب عمق درياچه سد، با هزينه بسيار به سطح درياچه منتقل خواهد شد! بهنظر ميرسد كه بستن دهانه چشمه، فقط عملياتي است براي نجات درياچه سدي كه نبايد در اينجا ساخته ميشد؛ با اين كار ميخواهند فرار آب را از درزها و دالانهاي چشمه بگيرند. در واقع بعيد است كه مديران سد ندانند كه نجات آب چشمه از زير درياچه سد، در اين ساختگاه بسيار نفوذپذير، مانند اين است كه بخواهيم از مخلوط شدن چند قطره آب كه روي يك اسفنج خيس ميريزيم، با آبهاي ديگر موجود در اسفنج جلوگيري كنيم.
هماينك، دوستداران چشمه بل خواهان توقف كامل عمليات سد داريان و انجام مهندسي ارزش در اين مورد هستند. منظور از مهندسي ارزش اين است كه سود و زيان آبگيري كردن يا نكردن سد، بهدست گروههاي مستقل و در فضايي فارغ از فشار براي جمع كردن قضيه و به پايان رساندن پروژه، برآورد شود. با اين كار، ميتوان دريافت كه منافع تعريف شده براي احداث سد (مثلا توسعه كشاورزي و توليد برق) در كفه ترازو، در برابر عدمالنفع ناشي از نابود شدن ميليونها مترمكعب آب معدني كه هر سال صدها ميليارد تومان سود در پي دارد و در برابر نابود شدن صدها هكتار باغ و مرتع، جابهجا شدن صدها خانوار، برهم خوردن سامانه زيستبومي و هيدرولوژيك منطقه و از ميان رفتن يك اثر طبيعي خارقالعاده، چه ترازي دارد.