كندهى درخت
سالهاست
خواب خوش
از سرش پريده است
خواب يك بهار سبز
خواب آسمان
نديده است
يك پرنده هم
روى شاخهاش نخوانده است
توى خاطرش
بوى بال و پر نمانده است
توى گوش خستهاش
جز صداى تقتق تبر نمانده است
شعر> رودابه حمزهاى:
كندهى درخت
سالهاست
خواب خوش
از سرش پريده است
خواب يك بهار سبز
خواب آسمان
نديده است
يك پرنده هم
روى شاخهاش نخوانده است
توى خاطرش
بوى بال و پر نمانده است
توى گوش خستهاش
جز صداى تقتق تبر نمانده است