مصطفي ملكوتيان استاد علوم سياسي دانشگاه تهران در ستون سرمقاله روزنامه كيهان با تيتر«اسرائیل در نبردهای بعدی دود میشود»نوشت:
در حالی که تا سال 2006 میلادی یعنی نبرد سرنوشتساز 33 روزه که اسرائیل از حزبالله لبنان، شکست خورد این رژیم صهیونیستی بود که ظرف مدت چند روز اهداف خود را در حمله علیه فلسطینیها و یا کشورهای عربی تأمین و تغییرات سیاسی دلخواه را ایجاد میکرد، امروزه هر تجاوز و نبرد این رژیم واقعیتهای انکارناپذیری را در مقابل دید جهانیان قرار میدهد:
الف- خونآشام بودن، نسلکشی و کودککشی، ویرانگری خانه و کاشانه مردم عادی، حمله به مراکز عمومی مانند مسجد، مدرسه و بیمارستان (حتی مدارس اعلام شده قبلی سازمان ملل) و استفاده از سلاحهای ممنوع و نامتعارف.
در جریان تجاوز یک ماهه اخیر، عاملان رژیم اشغالگر حدود 1903 نفر از مردم غزه را که بیشترشان کودکان و زنان بیدفاع بودند کشتند و به مساجد و مدارس و بیمارستانها از روی قصد و با تصمیم قبلی حمله کرده و آن را از افتخارات خود دانستند. آنها چندین بار با حمله هوائی و مانند آن کودکانی را که در ساحل مشغول بازی بودند کشتند.
در جریان این تجاوزات افکار عمومی در جهان به خروش آمد و اعتراض شکل جهانی به خود گرفت و حتی در لندن یکصد هزار نفر به اعتراض پرداختند و در پاریس مردم به ممنوع شدن تظاهرات وقعی ننهاده و دولت را به آزاد گذاردن تظاهرات مجبور نمودند. هر چند دستگاههای تبلیغاتی غرب سعی میکردند به تجاوزات رژیم صهیونیستی مشروعیت بدهند، اما امروزه برخلاف گذشته با گسترش رسانههای ارتباطی، انحصار تبلیغاتی غرب شکسته شده و گروه یکپارچه دستگاههای تبلیغاتی مقاومت و رسانههای دولتهای دوست مقاومت (مانند دولتهای ونزوئلا، نیکاراگوئه و...) در آمریکای لاتین که سفرای رژیم صهیونیستی را نیز از کشور خود اخراج نمودند و دولتهای بیطرف توانستند جهانیان را از عمق ددمنشی و فریبکاری اسرائیل آگاه نمایند و البته جای بسی تاسف است که رژیمهای مرتجع عربی از قبیل عربستان، امارات، قطر، اردن و... هیچ اقدامی انجام ندادند و حتی گزارشهایی انتشار یافت که از همکاری پشت پرده این رژیمها با رژیم صهیونیستی و هماهنگی قبلی با آنها برای حمله به فلسطین حکایت داشت.
ورود افکار عمومی جهانی به صحنه و فشار به دولتها برای تحت فشار قرار دادن رژیم اشغالگر قدس امروزه به یکی از سلاحهای مقاومت فلسطین تبدیل شده و در آینده نیز نقشآفرینی بیشتری خواهد داشت.
ب- ناتوانی این رژیم در دستیابی به اهداف خود و در نتیجه پذیرش شکستهای پیاپی به گونهای که در نبرد اخیر به هیچ یک از اهداف اعلام شدهاش دست نیافت. مقامات، ارتش و روزنامههای این رژیم پس از یکماه تجاوز و در هنگام پذیرش آتشبس به عدم دستیابی به این اهداف و تسلیم در برابر خواسته فلسطینیها اعتراف کردند.
این اهداف اعلام شده عبارت بودند از:
1- خاموش کردن پایگاههای پرتاب موشکهای مقاومت (در جریان نبرد اخیر، (قبل از آتشبس سه روزه) فلسطینیها حدود 5610 موشک، راکت و خمپاره به سوی مراکز مهم رژیم صهیونیستی و به ویژه برای اولینبار به تلآویو، حیفا و دیمونا (مرکز اتمی اسرائیل) شلیک و ترس و وحشت زیادی را بر سرزمینهای اشغالی حکمفرما کردند. تلفات رژیم صهیونیستی در این نبرد نسبت به نبردهای قبلی بیسابقه بود، هر چند این رژیم اخبار مربوط به آن را به شدت سانسور میکرد. این رژیم ضمن پذیرش به هلاکت رسیدن فرمانده تیپ گولانی کشته شدن 66 نظامی خود را تایید کرد، اما فلسطینیها این تعداد را 150 نفر اعلام نمودند. برخی منابع نیز تعداد کشتهها را بسیار بیشتر دانسته و از جمله الشرق الاوسط از کشته شدن 497 سرباز و 113 افسر اسرائیلی تا اواسط نبرد خبر داد).
2- خلع سلاح کامل مقاومت فلسطین
3- تخریب کانالهای زیرزمینی دسترسی فلسطینیها به داخل سرزمینهای تحت اشغال رژیم صهیونیستی ( حمله پیاپی کماندوهای فلسطینی از طریق حفر کانالهای مخفی زیرزمینی متعدد به پشت نیروهای دشمن و زدن ضربات خردکننده به نظامیان متجاوز و حتی حمله به پادگانها در عمق خاک رژیم صهیونیستی).
4-تقدیم نوار غزه به محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان در ساحل غربی رود اردن (محمود عباس پس از مرگ یاسر عرفات با حمایت غربیها در یک انتخابات تک کاندیدایی فرمایشی که حماس آن را تحریم کرده بود در ساحل غربی رود اردن به ریاست تشکیلات خودگردان رسید، در حالی که جنبش مقاومت اسلامی یا حماس با آرمان و راهبرد اسلامی و با هدف آزادسازی تمامی سرزمین فلسطین با رای مردم در نوار 360 کیلومتر مربعی غزه به قدرت رسید).
ج- پایان دوران قدرتنمایی رژیم صهیونیستی و آشکار شدن شکننده بودن این رژیم در مقابل فلسطینیها و نیروهای مقاومت در منطقه.
این واقعیتها تاثیر خود را بر دولتها و رهبران سیاسی و افکارعمومی جهانی به جا میگذارد و تأثیر افکار عمومی بر تصمیمگیریهای محافل سیاسی جهان آشکار است.
بدین ترتیب نابودی رژیم صهیونیستی هر روز به واقعیت نزدیکتر میشود، (حتی هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا و استراتژیست معروف آمریکایی پس از مشاهده نبرد اخیر غزه گفته است که اسرائیل به زودی از بین خواهد رفت).
برای این امر دلایل متعددی وجود دارد:
1- محور مقاومت ضدصهیونیستی که با انقلاب اسلامی ایران پیوندی ناگسستنی دارد، شکستناپذیر است؛ زیرا رژیم صهیونیستی از سال 2006 که در نبرد 33 روزه از حزبالله لبنان شکست خورد، تاکنون در نبرد با حماس نیز 3بار شکست خورده و توطئههایش علیه محور مقاومت از جمله توطئهاش علیه دولت سوریه به شکست انجامیده و از هماکنون شکست توطئه تشکیل گروه هائی مانند داعش با همکاری ارتجاع عرب ( که به اعتراف خانم کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا برای تشکیل این گروه، مسئولین آمریکایی به 60 کشور جهان رفت و آمد کردند) برای ایجاد آشوب و ناامنی فرقهای در منطقه و از جمله در سوریه و عراق نیز مشخص است.
2- رژیم صهیونیستی رژیمی جعلی، بیهویت و بیمبنا، بیملت و با سیاستها و توطئههای استعماری جهانی انگلیس، آمریکا و ... ایجاد شده است. در واقع یهودیان در این رژیم به معنای واقعی کلمه یک ملت نیستند و همانطور که در کتاب خزران آمده است هر فردی در این رژیم نشانههای نژادی ملتی و کشوری را دارد که از آنجا آمده است.
3- جغرافیای سیاسی منطقه به گونهای است که وصله ناچسب یعنی رژیم جعلی صهیونیستی را از پیکره خود خارج خواهد کرد و اسرائیل در دریایی از مسلمان غرق و محو خواهد شد.
4- رژیم صهیونیستی در مقابل موج حرکت جهانی مردمی علیه خود حرفی برای گفتن ندارد و نمیتواند بر کارنامه سیاه خود در قتل عامها (که نمونههای آن را در دیریاسین، کفرقاسم، کفرمتی، صبرا و شتیلا و... دیده و هماکنون در شجاعیه و نقاط مختلف غزه میبینیم) سرپوش بگذارد.
5- اساسا صهیونیستها افرادی ترسو، پولپسند و بسیار فریبکار هستند (در توضیح فریبکاری آنها حتی بعید نیست که سرنگونی هواپیمای مسافربری مالزیایی بر فراز اوکراین که اندکی قبل از آغاز حمله رژیم صهیونیستی به غزه صورت گرفت، توسط عوامل صهیونیستها در دولت فعلی اوکراین- که توسط یک حرکت شبه کودتا توسط غربگرایان علیه دولت قانونی یانوکوویچ روی کارآمد- و به منظور تحتالشعاع قرار دادن تجاوزات اسرائیل در غزه صورت گرفته باشد). برخی از این ویژگیها- ترسویی شدید- به ویژه در زمان بحران خود را به گونههای مختلف و از جمله مهاجرت معکوس نشان داده و آنها را به سوی نابودی سریعتر به پیش میبرد.
6- برخلاف تبلیغات گسترده رژیم صهیونیستی و حامیانش، سپر دفاع ضد موشکی یا به اصطلاح گنبد آهنین که با کمک فنی و مالی برای مقابله با حملات موشکی مقاومت ایجاد شده ناتوانی خود را در خنثی کردن حملات نشان داده و رسوایی ببار آورده است. در نبرد اخیر این سامانه درصد اندکی از موشکها را رهگیری کرد ضمن اینکه بهرهگیری از آن نیز بسیار پرهزینه است.
7- جمعیت فلسطین در نوار غزه حدود 1/800/000 نفر است. آنها که در یک باریکه 40 کیلومتری هزاران بار حمله ددمنشانه این رژیم را تحمل نمودند، با مقاومت دلیرانه و از جانگذشتگی شکستناپذیر شده و روحیه صهیونیستها و حامیانشان را خرد نمودهاند.
فلسطینیها به مرور زمان قدرت و توان نظامی بیشتری به دست میآورند. مسلح شدن بیشتر و قویتر فلسطینیها و همانطور که رهبر فرزانه انقلاب فرمودند مسلح شدن مردم در ساحلغربی رود اردن نیز یکی از کلیدهای پیروزی بر این رژیم است. حملات دقیق از طریق پهپادها (که برای اولینبار توسط فلسطینیها بر فراز وزارت جنگ رژیم صهیونیستی به پرواز درآمدند) و حملات دقیقتر موشکی با موشکهای مخربتر باید متوجه تلآویو، مراکز نظامی (پادگانها، ناوچههای نیروی دریایی و...)، مراکز اقتصادی، مراکز سیاسی و مرکز اتمی دیمونا بوده و حتی طرحهایی برای اشغال این مراکز توسط کماندوها و یا حملات مسلحانه هزاران نفری فلسطینیها در صورت حمله مجدد اسرائیل وجود داشته باشد تا شیرازه امور به سرعت گسیخته و ابتکار عمل در دست فلسطینیها قرار گیرد. این امر هر چند در مراحل اولیه به صورت تاکتیکی خواهد بود، اما همگان به ویژه دولتهای غربی حامی اسرائیل را به این نتیجه خواهد رساند که کار این رژیم تمام شده است و باید آن را به طور کامل جمع کنند. تزلزل و اختلافات رژیمهای حامی اسرائیل در حمله اخیر علیه غزه به خوبی نمایان بود.
8- محور مقاومت در منطقه باید در یارگیریهای منطقهای و جهانی با محور فلسطین درنگ نکند و برای دفع توطئههای رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب (عربستان، امارات، قطر، اردن و...) که با همکاری کشورهای دیگری مانند ترکیه فرصتطلب انجام میشود طرحهای راهبردی دقیق و آماده داشته باشد. در مسیر حوادث منطقهای و جهانی همیشه، لحظههایی پدید میآید که میتوان بهترین استفادهها را از آنها برد.
قفل مبارزه با فساد چگونه باز ميشود؟
روزنامه رسالت در ستون سرمقاله خود آورد:
چندي پيش رئيس جمهور محترم در مراسم بزرگداشت روز صنعت و معدن گفته بود: "والله، بالله و تالله سالهاي 84 تا 92 تكرار نمي شود."(1) واقعا از اين قسمهاي جلاله متاسف شدم تا اينكه به بهانه روز خبرنگار داشتم تفسير سوره قلم از شهيد مطهري را مرور ميكردم. تاسفم بيشتر شد. شهيد مطهري در تفسير آيات "ولا تطع كل حّلاف مهين، همّاز مشّاء بنميم"(2) ميفرمايد: "زياد قسم خوردن را قرآن مذمت كرده است. قسم دروغ جاي خود دارد، حتي قسم راست هم مذمت شده است. در روايات داريم كه قسم را خوار نكنيد ولو براي حرف راست.
آخر همه جا كه جاي والله و بالله نيست. قسم خوردن از نظر شرعي امر زشتي است. روايات زيادي داريم كه قسم راست هم جز در مواقع ضروري نبايد به كار رود." بعد آيتالله مطهري در مذمت عيبگيري، طعنهزني و سخنچيني در تفسير همّاز مشّاء بنميم، مطالب خوب و عبرتآميزي ميفرمايد كه بماند. (3)
در فضل، كرامت و صداقت جناب آقاي رئيسجمهور شك ندارم. اما نتوانستم واقعا دليل سوگندهاي جلاله او را دريابم. با آنكه در انتخابات رياستجمهوري، كسي ديدگاههاي رئيس دولت گذشته را نمايندگي نميكرد و روحاني رقيبي از اين دست نداشت و از نامزدهاي مطرح هم كسي در مقام دفاع از عملكرد رئيسجمهور دور دهم و نهم نبود، چرا رئيسجمهور اينقدر خوف از بازگشت به گذشته دارد؟
آيا مفهوم اين قسمهاي جلاله اين است كه اگر رئيسدولت دهم يا كسي كه ديدگاه او را نمايندگي كند در دوره دوازدهم انتخابات رياستجمهوري ظاهر شود، رئيسجمهور با تمام توان ولو برخلاف رويكرد راي مردم به منتخب ملت در برابر جمهوريت نظام ميايستد؟ اگر اينطور است كه اين تكرار فتنه سال 88 است.
اين سخن رئيسجمهور حتي با فهم ايشان از گذشته مغاير است چرا كه اخيرا در مصاحبه با خبرنگاران فرمودند: "برخي سرشان را به پشت گرفتهاند و راه ميروند. ما ميترسيم اينها زمين بخورند. حالا يك وقتي كاري شد، چيزي بود، بگذريم. هي ميخواهيم كش بدهيم و بادش كنيم. در اين كشور هر كس جرمي كرده، قوه قضائيه ببرد محاكمه كند. اگر نگرفته يعني پاك است، ولش كنيم. اگر كسي دستگير نشده و در خيابان راه ميرود يعني گناهي نكرده و جرمي نكرده است. صبح تا شام آن را متهم نكنيم."(4)
اگر اين فهم از گذشته را رئيسجمهور قبول دارد، پس قسمهاي جلاله چيست؟
اگر اين فهم از گذشته را رئيسجمهور قبول دارد چرا بايد در جلسه شوراي اداري استان چهارمحال و بختياري بگويد: "تحت نام دور زدن تحريمها نفت را دادند به عدهاي و بردند و خوردند و ملت ايران را دور زدند." به نظر مي رسد اينگونه سخن گفتن در شأن رئيسجمهوري نباشد. همچنين به نظر ميرسد اين گونه سخن گفتن در شأن كسي كه خود را حقوقدان ميداند هم نباشد. و نيز بگويد: "فساد غرق شده سالهاي پيش را مگر ميشود با اين سروصداها شست... اين بازي كه بعضيها درآوردند ميگويند فلان جا رانت شد، براي پوشاندن رسواييهاست."(5)
چه كسي تحت نام دور زدن تحريمها پول نفت را برده و خورده و ملت را دور زده است؟ رئيسجمهور از طريق حقوقي ميتواند او را مورد پيگرد قرار دهد و از بيتالمال مسلمين صيانت كند.
قوه قضائيه كارنامه شفاف و روشني دارد، پرونده سه هزار ميلياردي را با قدرت رسيدگي كرد. اكنون پرونده مهدي هاشمي در دست رسيدگي است. پروندهاي كه از دوران اصلاحات خاك ميخورد امروز دارد رسيدگي ميشود. پرونده بابك زنجاني در دست رسيدگي است. چرا بايد طوري حرف زد كه گويي مملكت بدون حساب و كتاب است؟
شركت ملي نفت در فروش نفت تضمينهاي لازم را از اشخاص حقيقي گرفته است. بايد ديد آيا از اشخاص حقوقي هم گرفته است؟
رئيسجمهور از طريق سازمان حسابرسي كه به عنوان بازرس قانوني عمل ميكند اين امر را ميتواند پيگيري حقوقي كند.
طعنه زدن و متلك پراكني عليه مسئولين گذشته در شأن رئيسجمهور نيست. اين حرفها بايد فرآيند دادرسي و حقوقي خاص خود را طي كند و رئيسجمهور در همه مراحل اين رسيدگي دقت كند به مردم ظلم نشود و حق بيتالمال را ادا كند. مسئولين شركت نيكو كه از مديران كنوني شركت ملي نفت هم هستند، در دولت دهم بيش از چهار ميليارد دلار نفت فروختهاند و نتوانستند پول آن را به داخل بياورند.(6) آيا رئيسجمهور در اين مورد هم ميخواهد بگويد بردند و خوردند؟! اگر اين نظر را دارد پس اينها به عنوان مديران فعلي نفت چه ميكنند؟! چرا تاكنون متعرض آنها نشده است؟ اگر بابك زنجاني ميلياردها تومان وثيقه در شركت ملي نفت براي تضمين فروش نفت و بازگشت پول آن گذاشته، مديران نيكو كه نه وثيقه گذاشته و نه تضميني در اين مورد دادهاند!
آيا اين نوعي بيحساب و كتاب حرف زدن و خروج از ممشاي حقوقداني و حقوقخواني نيست؟
همين چند روز پيش بود كه حجتالاسلام والمسلمين سيدحسن خميني گفته بود: "واي به حال ما اگر تهمت بزنيم و بد ديگران را بخواهيم." (7) رئيسجمهور نبايد در مسيري حركت كند كه خود همواره آن را مذمت كرده است!
يادم ميآيد كه رئيسجمهور در روزهاي تبليغات انتخابات رياستجمهوري گفته بود: "كليد من، كليد تدبير است و هر قفلي را باز ميكند. تمام مشكلات قابل حل است و براي آنها برنامه دارم." مبارزه با فساد يكي از مشكلات اصلي كشور است.
قفل مبارزه با فساد را رئيسجمهور چگونه ميخواهد باز كند؟ اگر فسادي در جايي رخ داده، بايد ديد با چه تدبير حقوقي قفل آن را بايد باز كند؟ با حرف درماني يا با احترام به نهادهاي قانوني، قضائي و نظارتي و طي فرآيند دادرسي و حقوقي به تكتك مواردي كه وجود دارد، كدام يك؟ كليد قفل مبارزه با فساد، حرف درماني نيست.
دولت داراي نهادي به نام سازمان حسابرسي است كه به موجب قانون حسابرس مستقل نهادها و بنگاههاي اقتصادي دولت است. وفق ماده 151 قانون تجارت بايد جرايم يا تخلفاتي كه در بنگاههاي اقتصادي دولت (بخوانيد مسئولين دولتي) رخ ميدهد به محاكم قضائي براي تعقيب اعلام كند. طي يك سال گذشته كه دولت يازدهم سر كار بوده است اولين مدعي فساد بايد همين نهاد باشد. چرا مسئولين آن ساكت هستند؟
شش ماه است سخن از يك رانت 650 ميليون يورويي در دولت يازدهم مطرح است. موضع سازمان حسابرسي چيست؟ پيگيريهاي دولت در نهادهاي نظارتي و قضائي كدام است؟
رئيسجمهور بايد علاوه بر اينكه مفاسدي را كه در دولت قبل فكر ميكند اتفاق افتاده، پيگيري كند، پاسخگوي ادعاهاي مربوط به رانت 650 ميليون يورويي باشد. حداقل از خود بپرسد آن كسي كه متهم به گرفتن امتياز و رانت است چرا سكوت كرده و از خود دفاع نميكند؟
راه درست رونق توليد، خروج از ركود و مسير درست اقتصاد مقاومتي، از مبارزه درست و اصولي با مفاسد اقتصادي ميگذرد، آن هم نه با صدور سخنراني، بيانيه و نظريه. اين نوع مبارزات، اعمالي است نه اعلامي!
آيا رئيسجمهور محترم در مقام اعمال مبارزه با فساد با بهرهگيري از انبوه قوانين و مقررات در اين مورد هست؟ با توجه به هماهنگياي كه با ديگر قوا دارد، آيا حاضر است مديريت مبارزه با فساد در دستگاههاي دولتي را به عنوان يك حقوقدان از طريق مكانيسمهاي حقوقي دنبال كند؟
اگر چنين است، بسمالله! يك سال از عمر دولت يازدهم گذشت. كارنامه مبارزه با فساد اقتصادي چيست؟
همدستي اوباما با داعش
حسن خياطي در روزنامه جمهوري اسلامي به موضوع حمله جنگندههاي آمريكاي به مواضع گروه داعش اشاره كرد و نوشت:
¬جنگندههاي اف - 18 آمريكا بالاخره براي اولين بار مواضع گروهك تكفيري - تروريستي داعش را در استان اربيل عراق بمباران كردند. اين اقدام پس از آن صورت گرفت كه باراك اوباما رئيس جمهوري آمريكا دستور عمليات محدود هوايي عليه داعشيها را صادر كرد. اوباما گفته است عمليات هوايي محدود عليه داعش دو هدف را دنبال ميكند؛ اول بمباران بخشهايي از مواضع تحت كنترل داعش در شمال عراق و دوم انتقال كمكهاي غذايي به ايزديها و مسيحياني كه در اين منطقه از ترس داعش در كوهها آواره شدهاند.
سازمان ملل هفته گذشته درباره خطر گرسنگي و مرگ بيش از 40 هزار نفر از ساكنان شهر قره قوش و سنجار كه از بيم داعش به كوهها پناه بردهاند هشدار داد. بخش عمده ساكنان شهر سنجار از اقليت ايزدي (زرتشتي) و ساكنان قره قوش از اقليت مسيحي هستند و دولت آمريكا اعلام كرده براي دفاع از اقليتها تصميم به مداخله نظامي گرفته است. پيش از آن پاپ بنديكت شانزدهم رهبر كاتوليكهاي جهان از جامعه بينالمللي خواسته بود به آن دسته از شهروندان مسيحي عراق كه از بيم تروريستها به مناطق مجاور محل سكونت خويش فرار كردهاند، كمك كند. شوراي امنيت سازمان ملل نيز بعد از آنكه متوجه شد امنيت جاني مسيحيان در شمال عراق به خطر افتاده است، با درخواست اضطراري دولت فرانسه براي تأمين امنيت آنها جلسه فوقالعاده تشكيل داد و فرانسوا اولاند رئيس جمهوري فرانسه نيز به صورت جداگانه آمادگي دولت و كشورش را براي كمك به كردهاي اقليم كردستان عراق جهت محافظت از اقليتهاي ديني اعلام كرد.
به راه افتادن چنين تحركات سياسي در مدت زمان بسيار كوتاهي كه با آغاز خطر عليه اقليتهاي ديني در عراق شاهد آن بوديم، البته نه تنها مثبت تلقي ميشود بلكه از ديرباز مورد حمايت و درخواست جامعه بينالمللي بخصوص مظلومان تحت ستم قرار گرفته در اقصي نقاط جهان بوده است و جمهوري اسلامي ايران نيز جزو اولين كشورهايي بود كه آمادگي خود را براي كمك به مسيحيان و ايزديهاي عراق كه در محاصره گروهك تروريستي داعش قرار گرفتهاند اعلام كرد و البته اين از سياستهاي كلان نظام جمهوري اسلامي در بخش سياست خارجي است كه همواره از ملتهاي مظلوم در جهان با هر قوميتي و مذهبي دفاع نمايد.
اما در كنار اين تحركات سياسي، دو نكته ديگر نيز وجود دارد كه بايد اين تحركات را با توجه به آن دو نكته مورد ارزيابي قرار داد. نكته اول اينكه يك روز قبل از صدور فرمان اوباما به منظور آغاز عمليات نظامي عليه داعش، خبري منتشر شد كه رسانههاي غربي بسيار تلاش كردند از انعكاس گسترده آن جلوگيري نمايند. خبر اين بود كه هيلاري كلينتون وزير خارجه سابق آمريكا در كتاب خود با عنوان "گزينههاي دشوار" سخنان غافلگير كنندهاي را مطرح ساخت و اعتراف كرد كه در واقع "داعش" ساخته و پرداخته دست دولتمردان آمريكايي با هدف تقسيم خاورميانه بوده است. وي در اين كتاب نوشته است: "ما وارد جنگ عراق، ليبي و سوريه شديم و همه چيز بروفق مراد و بسيار خوب بود ولي ناگهان انقلاب مصر روي داد و همه چيز ظرف 72 ساعت تغيير كرد... با برخي از دوستان اين توافق حاصل شد كه به محض اعلام تأسيس داعش، اين گروه به رسميت شناخته شود، اما ناگهان همه چيز فرو پاشيد. توافق شده بود دولت اسلامي (داعش) در روز 5/7/2013 (12/تير/1392) اعلام شود و ما منتظر اعلام تأسيس بوديم تا ما و اروپا هرچه سريعتر آنها را به رسميت بشناسيم. مصر قلب جهان عرب و اسلام است و ما تلاش داشتيم از طريق اخوان المسلمين و از طريق داعش اين كشور را تحت كنترل در آورده و آن را تقسيم كنيم و پس از آن به كشورهاي حوزه خليج فارس برويم... كويت اولين كشوري بود كه از طريق دوستان ما در آنجا آماده بود و سپس عربستان و بعد از آن امارات و بحرين و عمان مدنظر ما بودند و پس از آن منطقه عربي كاملاً تقسيم ميشد..."
با توجه به اين اعترافات، اكنون اين سؤالها مطرح هستند كه اگر آمريكاييها واقعاً به جنگ عليه داعش معتقد هستند، چرا از اساس اين گروهك تكفيري - تروريستي را پايهريزي و ساخته و پرداخته كردند؟ آيا هدف از اعلام جنگ عليه داعشيها نوعي فرافكني براي تحتالشعاع قرار دادن اعترافات ناشيانه هيلاري كلينتون نيست؟ چرا آمريكاييها و اروپاييها گروههاي تروريستي و جنايتكاري را پديد ميآورند كه بعدها مجبور به حمله نظامي عليه آنها شوند؟ در اين زمينه سؤالهاي فراواني وجود دارد كه البته هيچگاه پاسخ روشني به آنها داده نشده و هرگز هم پاسخ داده نخواهد شد.
نكته دومي كه بايد در ارزيابي حمله آمريكا عليه داعشيها مورد توجه قرار گيرد اينست كه گروههاي تكفيري - تروريستي حدود سه سال و اندي است كه در سوريه درحال ارتكاب جنايت عليه مسلمانان هستند و تقريباً از حدود يك سال پيش نيز كشتار مردم عراق را آغاز كردهاند، اما در اين مدت دولتهاي غربي به سركردگي آمريكا و مجامع جهاني تحت سيطره دولت واشنگتن، هيچگاه چنين تحرك سياسي گستردهاي را به راه نيانداخته بودند. اين تحركات زماني آغاز شد كه دامنه جنايات داعش به اقليتهاي ديني و مذهبي عراق و بخصوص عليه مسيحيان رسيد و پس از آن بود كه از سازمان ملل گرفته تا شوراي امنيت و سران دولتهاي اروپايي و در نهايت آمريكا تصميم گرفتند اقدامي عليه اين گروهك تروريستي انجام دهند. آيا اين روش نشان دهنده دوگانگي موجود در افكار شيطاني مقامات غربي نيست؟ چرا مجامع بينالمللي و دولتهاي غربي به مدت سه سال در برابر جنايات داعش در سوريه و يك سال جنايت اين گروهك تروريستي در عراق سكوت كردند؟ چرا مدعيان حقوق بشر بيش از يكماه است كه از كشتار آنان و كودكان فلسطيني در غزه توسط رژيم صهيونيستي حمايت ميكنند؟ اما به يكباره زماني كه جان مسيحيان و ساير اقليتهاي ديني به خطر افتاد، دايه مهربانتر از مادر شدند؟
اين دوگانگي ريشه در نيتهاي شيطاني آنها دارد، آنها در واقع نگران نسل كشي نيستند، بلكه زماني نگران ميشوند كه نسل كشيها مسيحيان و ساير اقليتهاي ديني به جز مسلمانان را تهديد كند.
اين يك واقعيت است كه نسل كشي مسلمانان و برهم زدن جغرافياي سياسي كشورهاي اسلامي از اهداف بلند مدت غرب در قالب دشمني با دين اسلام است و امروز اگر ناچار شدهاند بخاطر حفظ وجهه و آبروي خود به روي داعشيهاي خودساخته آتش بگشايند و درصدد به نمايش گذاشتن چهرهاي قهرمانانه از خود در عراقي كه خود مسبب به هم ريختن اوضاع آن هستند برآمدهاند، فردا دسيسههاي ديگري را براي رسيدن به اهداف پليدشان طراحي خواهند كرد.
وارد عمل شدن آمريكائيها در عراق البته دلايل سياسي و امنيتي از جمله ترس از به خطر افتادن جان آمريكاييهاي حاضر در كردستان عراق و همچنين خطر سقوط شهر اربيل كه براي آمريكائيها از اهميت خاصي برخوردار ميباشد و بسياري دلايل ديگر دارد كه در جاي ديگر بايد مورد مداقه و بررسي قرار گيرد.
در اين ميان آنچه حائز اهميت است اينست كه جهالت برخي سران كشورهاي عربي و اسلامي در منطقه، به آمريكائيها كه همواره به صورت آشكار دشمني خود را با اسلام و مسلمانان نشان دادهاند اين اجازه را ميدهد كه يك روز با دخالت مستقيم و روزي با تحريك عوامل مزدوري مانند "داعش" اهداف خود را كه ضربه زدن به اسلام و مسلمانان به هر بهانهاي است دنبال كنند و تاسف بار اينكه سران عربي در كمك كردن به آمريكائيها براي رسيدن به اهداف شومشان از يكديگر سبقت ميگيرند. آيا زمان آن فرا نرسيده است كه آنها متوجه شوند در اين ميدان، اوباما و داعش همدست هستند و دستشان در يك كاسه است؟!
وزیر علوم؛ استیضاح یا استعلا
محمدرضا اسماعیلیمقدم نماینده دوره ششم مجلس شورای اسلامی در روزنامه شرق نوشت:
در اینروزها چالش مهم غیرهستهای، بحث استیضاح وزیر علوم، تحقیقات و فناوری است. اینجانب بهعنوان نماینده مردم قم در مجلس ششم و معلم آقای دکتر فرجیدانا و بهخاطر شناختی که از ایشان و خانواده محترمشان دارم و هم به جهت وظیفه دفاع از حقوق یک انسان محجوب و مأخوذبهحیا، بر خود فرض میبینم در پیشگاه خداوند و بهدور از هرگونه مصلحتاندیشی جناحی و منفعت شخصی از ایشان دفاع کنیم و با بیان حقایق از «نخبهکشی» مرسوم در تاریخ کشور مانع شوم و به سهم خویش در جهت تنویر زوایایی که در محاق مانده مطالبی را خصوصا به عرض نمایندگان محترم مجلس برسانم.
ابتدا با پوزش صادقانه مجبورم اشاره کنم که هنوز داغ محرومیت حاصل از رای عدم اعتماد به شخص لایقی چون دکتر نجفی (با اختلاف یک رای) بر دل دانشآموزان و معلمان کشور باقی است، شما را به دغدغههای صادقانه انجام رسالت نمایندگیتان قسم میدهم با تکرار آن رفتار، استاد و دانشجو را داغدار این غایله نگردانید.
با توجه به اینکه قاعدتا نمایندگان وقتی به انجام وظایف نمایندگی فکر میکنند بهجز دفاع از حق و احقاق حقوق مردم انگیزه دیگری نباید داشته باشند. از آنها تقاضا دارم با بررسی دقیقتر موضوع شایبه هرگونه برخورد غیرمسوولانه و جناحی را در رفتار برخی از همکاران خود مدنظر قرار دهند. شما که میدانید حدود 10نفر از نمایندگان جزو برخورداران از نعمت احراز بورسیه در دولت گذشته بودهاند، آیا رعایت شوونات نمایندگی، دوری از این مقوله را ایجاب نمیکند؟!
آیا کیاست ایجاد نمیکند که دامن عاملان به تکلیف شرعی و انجام وظیفه نمایندگی از عمل جناحی دلواپسان لکهای بر خود نگیرد؟! پس برمبنای آموزههای دینی و اخلاقی و حفاظت از منافع ملی و رعایت روشهای دموکراتیک به اینجانب اجازه میدهید حداقل آنچه را در این رابطه احتمال میدهم انشاءالله راهگشا باشد، تقدیم کنم.
1- در رفتارهای سیاسی عقل، دین و عرف حکم میکند که قوانین و قواعد بازی رعایت شده و نهادینه شود و رفتارهای اخلاقی تبدیل به فرهنگ عمومی گردد، نباید برای حذف رقیب به هر وسیلهای پناه برد که اگر این رویه مرسوم شود، روزی دامن خودمان را نیز خواهد گرفت.
2- یک شاخصه مهم در شایستگی یک انسان مقبولیت در میان همکاران و زیردستان است، خصوصا اگر نخبه باشند. پشتیبانی طیف بسیار وسیعی از استادان و دانشجویان از وزیر علوم بیانگر این مهم است.
3- استقلال یک مسوول در بستر کار تخصصی و علمی و فنی شاخصه بسیار باارزشی است، اما عدم اعمال یک سلیقه سیاسی در موضوعات تخصصی و کارشناسی با وجود اعتقاد به آن سلیقه به ارزش فوق میافزاید. در مجلس ششم دو طیف بهشدت مخالف وزارت آقای دکتر فرجیدانا بودند و هر دو در بیان سیاسی خود آتشینمزاج و تندرفتار بودند (صرفنظر از پایبندی یا عدم پایبندی به آنچه مینمودند) یک طیف که ملبس به شعار اصلاحطلبی بودند میزان درجه اصلاحطلبی موردنظرشان را در ایشان کم میدانستند و طیف دیگر که ادعای اصولگرایی داشت پایبندی به اصول موردنظرش را در ایشان نمییافت.
4- وقتی پای اصول و اصلاح و منافع ملی پیش میآید از مقامات و افرادی که بر کرسیهای تصمیمسازی کلان نشستهاند برخورد جناحی و منفعتطلبانه بسیار ناموجه است بهخصوص آنگاه که تصمیمگیری درباره آیندهسازان و جوانان کشور باشد.
5- دکتر فرجیدانا انسانی است که «حق» برای او آشناترین و مطلوبترین واژه است و «عمل به حق» محبوبترین رفتار. برخلاف عدهای که شعار عدالتخواهانه میدهند ولی عملشان مخالف آن است، ایشان حتی توصیههای نزدیکترین کسان سببی و نسبی خود را برنمیتابد.
6- تعهد دینی و رفتار اخلاقی و دلبستگی به ولایت را در خانواده و در جامعه و محیط معنوی حریم کریمه اهل بیت در قم چشیده و پسندیده و برگزیده است.
7- در دوران دبیرستان در کلاسی استثنایی از نظر سطح علمی که بخش بزرگی از آنها از نخبگان کشور شدهاند او شاگرد ممتاز بود. در دانشگاه و تحصیلات خارج از کشور نیز همیشه جزو شاگردان اول و برجسته و صاحب درجات علمی فوقالعاده بوده است.
8- میزان تسلط علمی و اشراف او به مسایل دانشگاهی و امور فنی، در مدیریت عالی او در دانشکده فنی و دانشگاه تهران بهسادگی قابل تحقیق و احراز است، مستحضرید جلب رضایت کسانی که جزو بالاترین مقامات علمی و تخصصی کشور هستند قابلیت ویژه میطلبد.
9- عزیزان بخش مهمی از مسایل که بهعنوان بهانه استیضاح مورد نظر برخی از همکاران شماست دقیقا همان مسایلی است که بررسی، کشف و مقابله با آن جزو وظایف نمایندگی آقایان به خصوص آنان که در مجلسهای قبل (مقارن دولت نهم و دهم) بودند و به هر دلیل اعم از مصلحتسنجی، رودربایستی یا ملاحظات خطی، اقدام نکردند. حال وقتی دکتر فرجیدانا کاری را انجام میدهد که جبران عدم اقدام آنان است، انصاف در تشویق و تایید و حمایت است یا استیضاح؟! ملاحظه میکنید گاهی این توجیهها و مصلحتاندیشیهای جناحی چقدر ما را از یکدیگر و حقیقت دور میکند. ضمن اینکه عنایت کنید احقاق حق دانشجویان ستارهدار، بازگردانیدن اساتید دانشگاهها و رفع ظلم از آنهایی که حق قبولی آنها با پذیرش بورسیههای غیرقانونی پایمال شده و به تاراج رانتخواران رفته است عملی است بر مبنای شریعت. خداوند در آیه 199 سوره اعراف فرمود: «ای رسول طریق عفو را پیشه کن و مردم را به نیکی به یکدیگر فرمان بده و از جاهلین دوری نما».
10- اگر احترامهای فرجیدانا را به معلمانش در دوران دبیرستان و استادان و همکاران علمیاش به هنگام ریاست در دانشکده فنی در دانشگاه تهران ملاحظه میکردید معترض کار اخلاقی او در بازگرداندن استادانی که حقوقشان پایمال و اعتبارشان مغفول مانده نمیشدند. اگر دلسوزی او را نسبت به دانشجویانش در دانشکده فنی حس میکردید تعجب نمیکردید که چرا حق ضایعشده دانشجوی ستارهدار را به او بازگردانده، اگر میزان اعتقاد او به استادان و شایستهسالاری و رفتار دموکراتیک ایشان بر شما ارجمندان کشف شده بود انتخاب روسای دانشگاهها را به وسیله خود استادان محترم زیر سوال نمیبردید.
11- من بنا را بر این گذاشتهام که بعضی از نمایندگان محترم به جهت دغدغههای دینباورانه و انجام تکالیف شرعی و ملی و وظایف نمایندگی و حفظ بیتالمال اینچنین جوشش ورود به مسایل را دارند لذا بهعنوان همکار قدیمی شما چند مورد از دلمشغولیهای ملی و دینی را که مغفول مانده پیشنهاد میکنم، که اگر اینجانب امروز در مجلس بودم آنها را دنبال میکردم:
الف- تحقیقوتفحص در اسناد و نحوه هزینه کردن حدود حداقل هزارمیلیارددلار حاصل از فروش نفت و گاز و میعانات گازی و صادرات غیرنفتی فروش اموال دولتی و سود حاصل از جابهجایی طلا و ارز و امثالهم در هشت سال دولت نهم و دهم.
ب- تحقیقوتفحص در تعیین نقش فامیلی -رفاقتی- هم جناحی در استخدامهای دولت فائقه مذکور و امکان شکایات افراد برای احقاق حقوق خویش در کمیسیون اصل نود یعنی مصادیق 450هزار فرصت شغلی که با این روشها واگذار شده است.
پ- تحقیقوتفحص در مورد تخلفات در هر وزارتخانه به وسیله اعضای هر کمیسیون (یک نمونه بررسی وضعیت صادرات و واردات گندم در این سالها).
ت- تحقیقوتفحص و اعلام فهرست وامهای بالای یکمیلیاردتومان در مورد تخلفات مربوطه.
چ- تحقیقوتفحص در نحوه تجمع حدود صدمیلیارددلار در جیب چند متصل هسته مرکزی دولت نهم و دهم.
انجام اموری اینچنین در این مجلس انتفاعش مضاعف است. هم دولت کنونی جرات تخلف ندارد و هم این سنت تاریخساز میشود که دولت بداند در انجام وظایف نمایندگی از دست همجناحان خویش هم در امان نیستند و همچنین اجازه نمیدهد انسانهای کلاش هم از بیتالمال اختلاس کنند هم با رواج برخی شعارها به وسیله عوامل خویش حاشیه امنیت آهنین برای خود و اموال خود بسازند.
حضور وزیر سالمی چون فرجیدانا فرصت مغتنمی است برای اعمال نظارت بر زیرمجموعه خودش و هم الگویی برای سایر مدیریتها.
اما کلام آخر، اولا امیدوارم در این دوران بیاخلاقی و سقوط خصلتهای انسانی، حتی اگر از نظر جناحی ضرر میکنید، این سنت حسنه را به پا دارید و پاسدار اخلاقیات و جوانمردی و انصاف در قضاوت باشید. ثانیا در فضای خونآلود و پر گرد و غبار امروز جوامع اسلامی که از هر سو خودخواهیها و نفسمداریها و جزماندیشیهای متصلبان و جولان حاکمان ستم سبب به تاراجرفتن همه هستی و سرمایههای مادی و معنوی مسلمانان شده است و بهجای وحدت، کثرت و تفرقه بیداد میکند، اصلیترین و اولیترین وظیفه پیروان اهل بیت این است که تمام تلاششان را بر آن بگذارند که دین حقیقی را از پس این چهرههای مخوف که مغرضا بهنام اسلام به جهان عرضه میشود، بنمایانند و ایران را در کانون امان، عطوفت و رحمانیت و آزادی و حقانیت اسلامش بنشانند.
«الرحمن علی العرش استوی»