تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۴:۱۰

فیلـــم‌های سینمــایی «کـــلاشینکف» و «آذر، شهدخت،پرویزو دیگران» در آستانه ورود به پنجمین هفته نمایش عمومی، به‌ترتیب رده‌های اول و دوم جدول پرفروش‌ترین فیلم‌های روی پرده اکران عید فطر را در اختیار دارند.


به گزارش همشهري، از همان ابتدا هم مي‌شد پيش‌بيني كرد كه 2فيلم ديگر اكران عيد فطر براي موفقيت در گيشه رقابتي سخت با تازه‌ترين ساخته‌هاي سعيد سهيلي و بهروز افخمي خواهند داشت. در اين ميان كلاشينكف ميلياردي شده و آذر، شهدخت و... براي ورود به باشگاه ميلياردي‌هاي اكران93 تنها 3هفته ديگر فرصت دارد.

شليك كن برادر!

سهيلي فيلمسازي غريزي است و كلاشينكف با آن نام خاص، اثري اجتماعي. فيلم قهرماني تأثيرگذار دارد و روابط شخصيت‌هايش باورپذير از كار درآمده است. سمت و سوي انتقادي داستان در نيمه دوم روايت بيشتر احساساتي و در برخي صحنه‌ها گل‌درشت مي‌شود اما داستان پرتعليق آن، تماشاگر را با خود همراه مي‌كند. در عين حال، كلاشينكف را مي‌توان فيلم بازيگر هم دانست.

رضا عطاران در نيمه دوم فيلم سهيلي حضوري پررنگ دارد. گرچه ورود او به قصه فضاي تلخ و جدي فيلم را كمرنگ و لحن را عوض مي‌كند اما قطعا يكي از عوامل مؤثر در فروش فيلم است. ساعد سهيلي فرزند كارگردان نقش اصلي فيلم را بازي مي‌كند و حضورش دوست‌داشتني است. سهيلي جوان كه فيلم به فيلم بهتر مي‌شود، در كلاشينكف عصيان و غرور نسل امروز را به نمايش مي‌گذارد بدون آنكه در بازي‌اش اغراق باشد.

فيلم تازه سهيلي يك فرهاد اصلاني متفاوت هم دارد كه نقش او گرچه كوتاه اما تماشايي است. زوج ساعد سهيلي و عطاران در نيمه‌دوم فيلم حضور دارند و تركيبي خوب تشكيل داده‌اند. داستان درباره سربازي جوان است كه در تلاش براي گرفتن انتقام خواهر كوچكش، همراه خواهر لال خود با يك اسلحه كلاشينكف در شهر سرگردان مي‌شود. پسرهاي مقتول مدام او را تهديد مي‌كنند تا اينكه در درگيري با آنها كشته مي‌شود. خواهر كوچك او همراه با راننده زندگي تازه‌اي آغاز مي‌كند.

اين مرد قصه‌گويي مي‌داند

كمتر كسي است كه مسائل سينماي ايران را دنبال كند و از علايق گاهي عجيب و غريب و اظهارنظرهاي متفاوت بهروز افخمي شگفت‌زده نشود. مي‌توان ديدگاه يا شخصيت افخمي را دوست نداشت اما نمي‌توان استعداد او را در قصه‌گويي ناديده گرفت. سازنده برخي آثار ماندگار سينما و تلويزيون ايران فيلم‌هايي استاندارد، خوش‌ساخت و قصه‌گو در كارنامه دارد كه تماشاگر را به دنياي روايتگري پيوند مي‌زنند.

در سينمايي كه بسياري از فيلمسازانش از قصه‌گويي عاجزند و قادر نيستند زندگي، عواطف و روابط جامعه ايراني را آنگونه كه هست به تصوير بكشند، آذر، شهدخت، پرويز و ديگران فيلمي داستانگو، ايراني و شيرين است و حسادت‌ها و شادي‌هاي زندگي ما را نشان خودمان مي‌دهد. فيلم لحني يكدست، منسجم و فضايي مفرح دارد و افخمي مي‌داند چطور تماشاگرش را حدود 2ساعت روي صندلي نگه دارد و نگذارد از تماشاي آذر، شهدخت، پرويز و ديگران پشيمان شود.

داستان درباره پرويز بازيگر قديمي و سالخورده است كه به همسر تازه بازيگرشده‌اش حسادت مي‌كند و دوست ندارد او بازيگري را به شكل جدي ادامه بدهد. اختلاف ميان آنها بالا مي‌گيرد و شهدخت قهر مي‌كند و به خانه پدري مي‌رود. در همين شرايط، آذر دختر كوچك خانواده از فرنگ به ايران مي‌آيد تا خبر جدايي از همسرش را به پدر و مادر بدهد. پرويز، شهدخت و ديگران سعي مي‌كنند آرامش و شادي را به آذر برگردانند.

درباره بازي گرفتن افخمي

افخمي كارگرداني باهوش و حرفه‌اي است. انتخاب‌هاي او در بسياري از آثارش ويژه بوده و به بازي‌هايي درخشان منجر شده است. بخشي از امتيازهاي فيلم تازه او را هم بايد به پاي بازيگرانش نوشت. آذر، شهدخت، پرويز و ديگران يك مهدي فخيم‌زاده فوق‌العاده و دور از انتظار دارد كه پس از حدود يك دهه به‌عنوان بازيگر به سينما بازگشته است. گوهر خيرانديش مثل هميشه عالي است؛ مادري دوست‌داشتني با همه حس و عطوفت زن ايراني. رامبد جوان كمي جدي‌تر از شخصيت آشناي هميشگي، معقول و جذاب است و مرجان شيرمحمدي كه نويسنده قصه اصلي بوده، شخصيت پريشان، آرام و در عين حال مضطرب آذر را خوب شناخته و اجرا كرده است.