چه چيزي عجيبتر از اينكه يك زوج ماشين كرايه بكنند، گل مشكي بزنند، آتليه بروند، كارت بدهند، مهمان دعوت كنند، كيك بگيرند، سالن اجاره كنند و... كه چي؟ كه ما ميخواهيم طلاق بگيريم. خب، ميبينيد كه موضوع به اندازه كافي يا حتي بيشتر از آن جذاب است. اما آيا جشن طلاق واقعا وجود دارد؟
البته كه هست
مثل خيلي از پديدههاي خارجي كه رسمي يا غيررسمي راه خودشان را باز ميكنند و سر از زندگي ما درميآورند، سال88 يكي از رسانهها از برگزاري جشن طلاق در ايران خبر داد و اصلا براي رسانهها چه چيزي جالبتر از چنين خبري؟ پس اخبار برگزاري جشن طلاق در ايران با سرعت زياد منتشر شد. خبرنگار يك خبرگزاري پربيننده در گزارشي مدعي شد كه براي شركت در مراسم جشن طلاق به يك تالار پرطمطراق شهر دعوت شده و نوشت: شام را كه ميخوري، عروس و داماد ميكروفن بهدست ميآيند، همه گوشهايشان تيز ميشود و چشمهايشان از حدقه بيرون ميزند. انتظارها به سر ميآيد و آنها با افتخار ميگويند كه از اين به بعد ما ديگه با هم زندگي نميكنيم و كاملا توافقي از هم جدا شديم. از حضور تكتك شما در جشن طلاقمون ممنونيم.
اين تنها يك مورد از صدها نمونه انعكاس جشن طلاق در رسانهها ست. در آخرين مورد يك روزنامه، 17تير امسال جشن طلاق را با تيتر «جشن الكيخوشها» روي صفحه يك خود برد و حتي مدعي شد كه براي جشن طلاق عروس و داماد به آريشگاه، بعد هم به باغ و آتليه ميروند. رسانهها آنقدر بر طبل هشدار درباره جشن طلاق كوبيدند كه كار به خطبههاي نمازجمعه هم كشيد. امام جمعه شيراز جشن طلاق را مايه ننگ جامعه اسلامي دانست و آيتالله مكارمشيرازي هم نسبت به شيوع آن هشدار داد. اعضاي شوراي شهر، نمايندگان مجلس، كارشناسان و جامعهشناسان و خيليهاي ديگر هم به مردم يادآوري كردند كه جشن طلاق چه اندازه بد و خطرناك است؛ اما كسي از خود نپرسيد آيا اصلا جشن طلاق هست؟
البته كه نيست
در همه گزارشهاي منتشر شده در رسانهها هر چه براي يافتن شاهدي مبني بر مستند بودن آنها تلاش كنيد كمتر به نتيجه ميرسيد. تمام مطالب منتشر شده در اين موضوع همراه با عكسهاي تزييني هستند، درحاليكه ميشد عكسهاي محو و ماتشدهاي از مراسم يا كيكهاي مخصوص طلاق كه نويسندههاي گزارش مدعي وجودشان بودند، ضميمه اين مطالب باشد. توصيفهاي شبيه به هم، تخيلي و بهاصطلاح «پشت ميزي» هم ويژگي مشترك بيشتر اين مطالب است. تلاش گزارشگر همشهري براي يافتن كسي كه خودش در اين جشن با آن مختصات ذكر شده در رسانهها شركت كرده باشد، بينتيجه مانده است.
شاهدهاي غيرمستقيم
همه اين گزارشها البته هشدار داده و با جامعهشناسان هم گفتوگو كردهاند. اگر فرض جدي نبودن جشن طلاق درست باشد، پس كارشناسان درباره چه چيزي هشدار دادهاند؟ بررسي ماجرا را با مجيد ابهري شروع كرديم؛ جامعهشناسي كه شايد براي نخستينبار 4سال قبل خبر برگزاري چنين جشني را منتشر كرد. او ميگويد: علت بيان چنين موضوعي در 4سال گذشته تجزيه و تحليل مراسمي بود كه هيچكس دل خوشي از حضور در آن نداشت و من نيز بيشتر بهدليل كنجكاوي به آن مراسم رفته بودم. دكتر ابهري تأكيد ميكند: جشني كه او تجربه كرده بود بعدها تنها در يكي دو شهر بزرگ برگزار شد و كسي از تكرار آن استقبال نكرد. او معتقد است اين جشن همهگير نشده و افرادي كه اين مطالب را مينويسند فقط براساس شنيدهها مطالبي را بيان ميكنند و خودشان چيزي نديدهاند. از دكتر فاطمه دانشور، عضو شوراي اسلامي شهر تهران هم كه از او نقل قولهايي درباره جشن طلاق منتشر شده سؤال ميكنيم كه آيا خودش در يكي از اين جشنها حضور داشته است؟ خانم دانشور ميگويد: جشن طلاق اينقدر كه در رسانهها درخصوص آن مانور داده ميشود رواج پيدا نكرده. من تا به حال به چنين جشني دعوت نشدهام اما در پيرامون خودم مشاهده كردم كه براي جدايي از يكديگر شيريني پخش كردند و احساس شعف و شادماني داشتند. اين يعني زشتي اين پديده در حال از بين رفتن است و من هم هشدار دادم.
بيشتر گزارشهاي موجود درباره جشن طلاق مدعي برگزاري جشن در تالارهاي بزرگ و طراحي كارتهاي مخصوص اين مراسم شدهاند، بيآنكه تصويري از آن منتشر كنند. يكي از اين گزارشها حتي نقلقولهايي از كارتفروشهاي ميدان بهارستان آورده. راه ميدان بهارستان براي ما هم باز بود. در راسته كارتفروشها همه از وجود كارتي براي جشن طلاق ابراز بياطلاعي كرده و ميگويند كه تاكنون حتي يك نفر هم براي سفارش كارتي با عنوان جشن طلاق به آنها مراجعه نكرده است. محمدي، يكي از فروشندگان قديمي ميگويد: از بچهپولدارها هيچي بعيد نيست اما اينجا صنف ماست، پرنده پر بزند آمارش را ميگيريم. پاي سابقهام قسم ميخورم كه چنين چيزي نبوده چون اگر بود همكارها خبر ميدادند.
مدير تالار سياره در همان ميدان بهارستان و مدير مجتمع پذيرايي پونك هم تقريبا همان حرف كارتفروشها را تكرار ميكنند؛ اينكه خودشان چنين كاري نكردهاند و در اين صنف همچنين اتفاقي اگر بيفتد خبردار ميشوند. مدير مجتمع پذيرايي پونك ميگويد: من حاضر نيستم پول بگيرم كه يك عده براي طلاق كه منفورترين حلال خداست توي تالار من جشن بگيرند. راستش را بخواهيد از خدا ميترسم.
آيا ممكن است؟
البته آمار طلاق بالاست، البته طلاق هميشه بد نيست، البته زوجها بايد ياد بگيرند بعد از طلاق چطور زندگي كنند، البته فرزندان طلاق بايد بالاخره يك جوري با اين مسئله كنار بيايند اما همه اينها دليل نميشود كه ما مدعي شويم كساني كه طلاق ميگيرند جشن برگزار ميكنند و اين موضوع را در سطح كلان برجسته كنيم.
دكتر جعفر باي، كارشناس آسيبهاي اجتماعي مركز پيشگيري از وقوع جرائم اجتماعي قوه قضاييه، با اشاره به اين نكته كه وجود جشن طلاق به اين فراواني كه رسانهها اعلام ميكنند، در جامعه واقعيت ندارد، به همشهري ميگويد: اگر قرار است 2 نفر از هم جدا شوند و زندگي آنها از هم پاشيده شود گرفتن جشن براي جدايي آن هم براي مغضوبترين حلال خداوند معنايي ندارد. ممكن است اين جشنها در بعضي از كشورهاي اروپايي كه خيلي مقيد به خانواده نيستند اتفاق بيفتد اما اين موضوع با فرهنگ و زيرساختهاي جامعه ما همخواني ندارد و مسلما هيچ پدر و مادري راضي نميشوند به جشن طلاق فرزندشان بروند.او شيوه انتشار آمار در رسانههاي ايران را هم نقد ميكند؛ «متأسفانه آمارهايي كه در هر زمينهاي اعلام ميشود مرجع واحدي ندارند و هركس بهخود اجازه ميدهد در هر زمينهاي آماري را با استناد به پژوهشي كه انجام داده اعلام كند. در مورد همين طلاق و ازدواج برخي كارشناسان آمارهايي اعلام ميكنند كه با واقعيت درون جامعه همخواني ندارد. نتيجه چنين هشدارهاي بياساسي اين است كه جوانان دچار نوعي سرخوردگي و يأس ميشوند و ديگر ميلي به تشكيل خانواده ندارند، چرا كه با خود محاسبه ميكنند ممكن است در آيندهاي نزديك آنها نيز جزو آمار طلاق بهحساب آيند و با وجود اين، عطاي ازدواج را به لقايش ميبخشند و زندگي مجردي را برميگزينند.»
دكتر سيما فردوسي نيز با اشاره به اين نكته كه در سفرهايي كه به آمريكا و انگليس داشته عموميت داشتن چنين جشني را احساس نكرده ميگويد: من با طلاق مخالف نيستم و نميگويم كه افراد بايد بسوزند و بسازند تا به پاي هم پير شوند ولي جشن طلاق نه تنها متداول نيست بلكه چون اساساً انساني هم نيست مورد توجه جدي قرار نگرفته. بهنظرم رسانهها شلوغش كردهاند.
بهنظر ميرسد عدهاي از رسانهها، كارشناسان و جامعهشناسان پديده را شناسايي كرده و دربارهاش حرف زدهاند اما كمي پيازداغ ماجرا زياد شده است. هشدار درباره چنين آسيب هايي خوب است اما اگر نتيجهاش اين باشد كه آمار طلاق كه بالاست، برايش جشن هم ميگيرند، پس چرا ازدواج كنيم، آن وقت تبديل به ترس شده كه حتما خوب نيست.