خوشبختانه اينبار اطلاعرساني مناسبي انجام شد و گويا درخصوص امداد رساني پس از سالها دست و پنجه نرم كردن با بلاياي طبيعي كشور، به سطح استاندارد جهاني رسيدهايم. اما آنچه كمتر روي آن تمركز داشتهايم و بيشترين آسيب را هم در سالهاي قبل از اين مورد ديدهايم، بخش آموزش مردم نهاد درخصوص رفتارهاي اجتماعي پس از بحران است. نهادهاي مسئول بايد از خود بپرسند كه چقدر مردم را براي همكاري و حمايت از نيروهاي امدادي، جهادي، داوطلب هلال احمر و بسيج جامعه پزشكي در راستاي خدمترساني به مردم آسيبديده آموزش دادهاند؟ بهداشت رواني - اجتماعي، بهداشت عمومي، بهداشت محيط و اخلاق در بحران مسائلي نيستند كه بتوانيم آنها را پس از وقوع زلزله آموزش دهيم. قطعاً اهميت اين آموزشها به قبل از وقوع بلايا بازميگردد. آيا مردم ميدانند كه پس از وقوع زلزله به چه اقلامي و به چه ميزاني نيازمند هستند؟ آيا اين درست است كه مردم به سوي توزيعكنندگان كالا هجوم بياورند و هركس كه قويتر بود، اقلام بيشتري دريافت نمايد؟
آيا مردم ميدانند كه وقتي در كوچه شب را تا صبح سپري ميكنند، چگونه در اين هواي گرم مرداد، حشرات ناقل بيماريها را كنترل كنند؟ آيا مردم با انواع سرويسهاي بهداشتي و نظافت فردي در بلايا آشنايي دارند؟ آيا اين درست است كه هركس از شهرهاي نزديك، براي كمك به هموطنان بهطور خودجوش به راه بيفتد و وارد منطقه بحرانزده شود؟ متأسفانه فقدان آموزش مردم نسبت به همين چند مورد بالا، منجر به ايجاد بينظمي، آسيب بيشتر و پيامدهاي منفي اجتماعي پس از آن ميشود؛موضوع مهمي كه بهنظر ميرسد از آن غفلت كردهايم.
ديديم و شنيديم كه در سونامي ژاپن، آموزشهاي مردمي درباره وقوع بلايا چگونه منجر به تعامل دولت و مردم براي مديريت بحران شد.نقش چنين آموزشهايي را اگر جدي بگيريم، دستيافتن به آنچه در ژاپن اتفاق افتاد دور از دسترس نخواهد بود.