آمريكا نخستينبار نيست كه با گروههاي تروريستي برخوردي دوگانه دارد. به ياد داريم كه درخصوص برخورد با القاعده در افغانستان تقريبا همين شرايط را داشت؛ سياي اي القاعده را با همكاري عربستان و برخي كشورهاي منطقه بهوجود آورد و ديديم كه چگونه حتي با طالبان درشمال غرب پاكستان همين رويه را در پيش گرفت.
ابتدا طالبان را پرورش داد و آنها را عليه مجاهدين و نيروهاي شهيد رباني تقويت كرد اما بعدها ديديم كه حادثه 11سپتامبر روي داد. لذا برخورد دوگانه با گروههاي تروريستي از جانب آمريكا براي نخستينبار نيست و جاهاي ديگر هم همينطور است. درباره اخوانالمسلمين، انقلابيون ليبي و حتي گروه الشباب در سومالي هم همين سياست را در پيش گرفتند و شرايط را به جايي رساندند كه اكنون قابل كنترل و مهار نيستند.
اكنون نوبت به داعش رسيده است. داعش در حدود 2 سال و نيم در سوريه فعاليت داشت. زماني داعش توانست كارهاي تروريستياش را گسترش بخشد كه از نظر سياسي مورد حمايت واقع شد؛ هم اتحاديه عرب و هم شوراي امنيت و هم آمريكا درقبال آن سكوت اختيار كردند. در اين بين، مبالغ هنگفتي به آنها دادند و از لحاظ مالي و تبليغاتي آنان را پشتيباني كردند.
اين نشان ميدهد كه راهبرد آمريكا ظاهرا به اين صورت است كه در ابتدا گروههاي تروريستي را به حال خود رها و از آنها بهرهبرداري ميكند، سپس با آنها برخورد ميكند؛ زماني اين برخورد آغاز ميشود كه امكان مهار و كنترل آنان ازبين ميرود زيرا اين افراد جواناني هستند كه به مناطق بسيار خشونت بار نظير سوريه، عراق و لبنان اعزام ميشوند و در اين بين، تجهيزات و تسليحات و امكانات مالي به آنها داده ميشود، از اين رو، مرتكب جنايات خونين ميشوند و امكان مهار آنان از بين ميرود.
اما برخورد آمريكا با داعش براي من بسيار سؤال برانگيز است. در اين ميان، برخورد داعش با كردستان عراق اندكي موضوع را روشنتر ميكند. اين مسئله ميتواند 2 حالت داشته باشد؛ يكي اينكه واقعا داعش با كردستان عراق بر سر منافع و تقسيم ثروت و غنايم درافتاده است زيرا آنها هيچ مشتركاتي با همديگر جز دشمني با مالكي نداشتند وگرنه به لحاظ مذهبي، عقيدتي و حتي نژادي، نزديكي فكري ندارند.
حالت دوم: ميتواند اين حركت نوعي ترفند باشد براي آنكه بهانهاي باشد براي ورود نيروهاي ناتو و دخالت آمريكا و تركيه. همانطور كه ميبينيم بسياري از كشورها براي حضور در اين ميدان اعلام آمادگي كردهاند. اين حضور هم ميتواند 2 وجه داشته باشد؛ يكي اينكه جبران اخراج نيروهاي آمريكا و هم پيمانان آن از عراق، پس از امضاي قرارداد امنيتي با آمريكا كه در آن زمان مالكي اجازه نداد پايگاهي در شمال كشور داشته باشند. واشنگتن ميخواهد از طريق ورود به كردستان اين حضور را جبران كند و با ايجاد پايگاهي در كردستان عراق، در اين حوزه جغرافيايي حضور يابد.
دومين وجه هم ميتواند تقويت جدايي كردستان از عراق باشد. بالاخره با حضور گسترده نيروهاي خارجي در شمال عراق و در نتيجه پشتيباني سياسي و امنيتي و با توجه به اينكه كردها درصدد برگزاري همهپرسي درباره جدايي در عراق هستند، اينها درصورت جدايي ميتوانند با خيالي آسوده جدايي خود را اعلام كنند.
با وجود اين، رايزنيهاي ايران با مقامهاي عراقي چه در بغداد و چه در اربيل درباره موضوع تجزيه عراق و وحدت در اين كشور و حمايت از نظام سياسي در عراق موفقيت آميز بوده و از اين رو، موضعگيري آمريكا اندكي تغيير يافت.لذا، بهنظر ميرسد آمريكا متوجه شده است كه شرايط به نفعش نيست و اگر رفتارهاي داعش در عراق و سوريه به اين صورت ادامه يابد، چنين وضعيتي براي آمريكاييها قابل تحمل نيست. در اين بين، آمريكا اگر در اين مسئله جدي است بايد حسابهاي بانكي حاميان آنان را ببندد، مراكز آموزش و مسلحسازي آنان را تعطيل كند و بعد مدعي آن شود كه قصد مبارزه با تروريسم و مهار داعش را دارد.
- كارشناس مسائل خاورميانه