تاریخ انتشار: ۲۵ شهریور ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۴

فرشاد مهدی‌پور: آدم‌ها بیشتر درباره چیزهایی که خریده‌اند یا می‌خواهند بخرند با هم حرف می‌زنند و گهگاهی هم درباره مشکلات، گرفتاری‌ها و دشواری‌های زندگی. در اولی «پول» محور اول و آخر و تعیین‌کننده است و هر که مصرف‌اش بیشتر، حرف‌اش بیشتر و در دومی گاهی طریق درددل پیموده می‌شود و بعضا راهی به راه‌حل.

اينكه قبل‌ترها معمولا به طرف گفت‌وگو و آرزوها و آشفتگي‌هايش توجه بيشتري مي‌شد و امروزه به وضع مادي زندگي، ظاهرا امري اختياري نيست و مربوط مي‌شود به همين زمانه ماشين‌زده و درگيرودار كار و درآمد و مصرف‌كردن. در واقع اين آخري است كه چرخ روزگار را مي‌چرخاند و چون اصل‌شده، پول و ديگر الزامات آن‌را هم مركزيت داده است. در اتوبوس يا تاكسي و يا مترو، كمتر پيش مي‌آيد كه گفت و شنودي حول و حوش غرولندهاي آرام يا بلند مسافري در بگيرد؛ خيلي زود شعله بحث فرو مي‌‌نشيند و اگر هم بحثي ميان 2 نفر باشد، درباره مصارف، كالاها و خريدهايشان است.

اينجا مسئله، انتخاب موضوعي است كه صورت مي‌گيرد تا مسافت مبدأ و مقصد يا فرصت مهماني و ديدار را پُر كند؛ از اين لحاظ بعد از آب و هوا و شلوغي و ترافيك، بايد كلمات ديگري باشند تا به‌كار گرفته شوند و زمينه هم‌صحبتي را فراهم آورند. اين واژه‌ها تاحد زيادي از سواد و طبقه و سن و جنس آدم‌ها برمي‌آيند و زمينه زندگي واقعي آنها. حتما ديده‌ايد افرادي را كه دچار اختلال حواسند و بي‌هوا و پرت و پلا چيزهايي را مي‌گويند كه بي‌سر و ته مي‌ماند اما واقعيت آن است كه آن گفته‌ها و شنفته‌ها، برآمده از جهاني است كه افراد در آن زيست مي‌كنند و اگر اينگونه نامفهوم و بي‌ربط مي‌شود، ناشي از شيوه ادراك و دامنه فهم‌شان است.

محورشدن پول يعني توجه به دنيا و اين فقط معطوف به درآمد نيست بلكه تا نحوه پوشيدن و خوردن و معاشرت كردن، دنباله‌دار است و اساسا سبك زيستن را با خود همساز مي‌كند؛ يك چهره ديگر اين محوريت، ترسِ رفتن به سراغ آرزوها و آرمان‌هايي است كه زمزمه‌كردنشان مي‌تواند مقدمه جدايي و شكاف باشد، غافل از آنكه همين در حد و حدود مصرف چرخ‌زدن هم، آنقدر روابط را سطحي و نازك مي‌كند كه به اندك اشارتي فرومي‌پاشد، چرا كه فاقد عناصر قوي و قدرتمند هستند تا آنها را تداوم بخشند. تعيين موضوع بحث‌هاي پيش‌پاافتاده، ظاهرا پيچيده‌تر از آني است كه درباره‌اش فكر مي‌شود.