گالری ملی نشانه هویت مدنی در شهرهایی است که پرچمدار جریانهای فرهنگی- هنری محسوب میشوند.
اما در میان ضرورت وجودی آن، طراحی و ساخت گالری ملی به دست مهندسان حوزههای معماری و شهرسازی بارها مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفته است. تا به حال در سلسله گفتوگوهایی که پیرامون گالری ملی در این صفحه به چاپ رسیده از دید کارشناسان، مدیران فرهنگی و هنرمندان بر لزوم ساخت و راهاندازی این فضای شهری تأکید شد، اما گالری ملی به لحاظ معماری باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا متناسب با روحیه فرهنگی شهروندان یک شهر ساخته شود.
از طرفی معماران برای طراحی هر بنایی قبل از هر اقدامی به مطالعات گسترده و فراگیری پیرامون موضوع میپردازند تا ابتدا به تعریفی جامع از موضوع رسیده و سپس روشی را جستوجو میکنند تا این تعریف از فضا را به یک تجسم خلاقانه تبدیل کنند و از طریق طراحی و ایجاد یا ساخت و ساز به نیاز به وجود آمده پاسخی مناسب بدهند.
در گفتوگو با آغداشلو اشاره شد نیاز به گالری ملی در دهه 50 احساس میشد، اما بنا به بعضی مصلحت اندیشیها و کمبودها، بخشی از این نیاز در فضای موزه هنرهای معاصر تأمین شد و بخش دیگر از آن که نظر به مخاطب مردمی داشت، به فرصتی دیگر موکول گردید.
اما با رشد کمی و کیفی آثار هنری، ایجاد چنین فضایی با رعایت کامل اصول استاندارد معماری به شدت در جامعه فرهنگی کشور الزامی به نظر میرسد.از این رو در سه دهه اخیر بارها از طرف معاونت هنری وزارت ارشاد، شرکت توسعه فضاهای فرهنگی و بعضی سازمانهای ذیربط تحقیقات و طراحیهای معمارانهای برای ساخت گالری ملی انجام شده، اما بنا به دلایلی در مرحله مقدماتی یا همان فاز صفر متوقف مانده است.
یکی از این طراحیهای جامع پیرامون گالری ملی تهران در طرح ساماندهی موزه هنرهای معاصر پارک لاله توسط دکتر یحیی فیوضی آرشیتکت پرسابقه و عضو شورای تخصصی شهر تهران انجام شده که بیش از بقیه طراحیها امکان تحقق داشته است.
در گفتوگو با این طراح و معمار پروژههایی همچون مجتمع همایشهای بینالمللی، موزه سینما، پروژه آکواریوم بزرگ تهران، پارک موزه انرژی و چندین پروژه ملی دیگر در ایران و آمریکا ابتدا به تعریف گالری ملی تهران از دیدگاه معمارانه نظر داشتیم و سپس ویژگیهای طرح وی را مورد بررسی قرار دادیم تا در صورت ساخت و ساز یک گالری ملی در تهران که در فضای مستقلی قرار است ایجاد شود، دستاوردهای تحقیقاتی و طراحی گروه مطالعاتی و معماری پروژه طرح ساماندهی پارک لاله ثبت و نقد شود.
- زمینههای تحقیق و بررسی پروژه گالری ملی تهران در فضای پارک لاله چگونه به دفتر معماری شما پیشنهاد شد و روش مطالعاتی شما چگونه بود؟
- من در سال 1384-1383 به عنوان مهندس مشاور پروژه ساماندهی پارک لاله که یکی از پروژههای ملی محسوب میشد و مصوب سازمان برنامه و بودجه وقت بود، انتخاب شدم و در این زمینه فعالیت کردم.
براساس این پروژه در پارک لاله چند مرکز هنرهای تجسمی مانند موزه هنرهای معاصر، موزه فرش، کانون پرورش فکری کودکان و برنامههای هنری و جنبی دیگری مثل اجرای کنسرتهای موسیقی، برنامههای نمایشی و... در جوار یکدیگر قرار میگرفتند.
در واقع آن زمان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به همراه سازمان برنامه و بودجه پتانسیل طرح ساماندهی پارک لاله را به عنوان مرکزی که بتواند برای مقاصد هنر، توسعه هنر و تجمع هنرمندان در نظر گرفته شود، مورد توجه قرار دادند. مطالعات مورد نیاز در این زمینه انجام گرفت و قراردادی نیز برای طرح توسعه موزه هنرهای معاصر منعقد شد. این طرح همزمان شد با افزایش گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران و تغییر کاربری آنجا و نیاز به فضایی برای برپایی نمایشگاههای موضوعی.
همه این موارد نشان از آن داشت که باید موزه به تعریف اولیهاش یعنی گالری ملی تبدیل شود و وجود یک گالری ملی که از جریانهای روز هنری صحبت کند، بسیار احساس میشد.
به هر حال ما به این پروژه از دیدگاه تجربیات جهانی نگاه کردیم. مشابه چنین عملکردهایی در دنیا فراوان است. برای مثال میتوان از پارک لابیلت فرانسه نام برد که زمانی کشتارگاه بود و در داخل بافت شهر پاریس قرار میگرفت؛ سپس در آن موزه علوم و کنسرواتوار موسیقی و مرکز هنرهای نمایشی ایجاد شد. به این ترتیب، پارک به شکلی زنده، پرجنب و جوش و پر رفت و آمد برای ارتقاء سطح فرهنگ مردم مبدل شده است.
- دیگر فضاهای پیشبینی شده در پارک لاله جدای از گالری ملی کدام بودند؟
- یکی از عملکردهایی که برای پروژه پارک فرهنگی لاله در نظر گرفتیم، مربوط به بازار هنر بود که میتوانست به این مجموعه انتقال پیدا کند و در کنار موزه فرش قرار گیرد. به این ترتیب تمام کسانی که به دنبال اجناس و اشیاء آنتیک و قدیمی هستند به این منطقه میآیند و با فروش سرقفلیهایش، پروژه با هزینه بخش خصوصی انجام میشود.
اکنون میبینید که در خیابان استانبول که محل استقرار این بازار است، از نظر رفت و آمد چه غلغلهای برپا است. پس از لحاظ اقتصادی نیز هیچ فشاری بر شهر وارد نمیآید. توجه به موزهای برای کودکان نیز از دیگر عملکردهای این پروژه بود. یعنی به ویژگیهای ساختمان و فضای آموزشی کانون پرورش فکری هم فکر کردیم.
موزههای کودکان برای شکلگیری ذهنیت آنها در مورد موضوعات مختلف بسیار مهم است. چنین موزهای باید طوری در نظر گرفته شود که کودکان بتوانند اشیاء را لمس کنند و مدام به آنها تذکر داده نشود که به چیزی دست نزنید و کودک هم از اینکه در موزه است، حوصلهاش سر برود؛ این یعنی یک تجربه عملی قابل لمس در یک پارک هنری.
همانطور که اشاره کردم عملکرد دیگری که برای این منظور در نظر داشتیم، توسعه موزه هنرهای معاصر تهران بود؛ چرا که وضعیت نگهداری، حفاظت و نمایش گنجینه آثاری که در دنیا بینظیر است و به عبارتی آن زمان بیش از پنج میلیارد دلار ارزش برایشان تعیین شده بود، مناسب نیست.
از طرفی تهویه و هوای داخل موزه و بخش اداری برای بیش از سی سال پیش طراحی شده بود و امروز به تجدید بنا و تأسیسات پیشرفتهتری نیاز دارد. در حال حاضر اکثر موزههای دنیا خود را به تجهیزات روز از نظر نورپردازی، ارتباطات بین فضا، نگهداری آثار و... مجهز میکنند.
- در طراحی شما ویژگیهای پروژه گالری ملی به لحاظ معماری و خلق فضا چگونه تعریف و پیشبینی شده است؟
- گالری ملی در جایی که «گذر فرهنگ و هنر» قرار دارد، برای حدود 8500 متر در اختیار ما قرار گرفت و ما مرکز گالریهای ملی را در آنجا طراحی کردیم. یک بنای 19000 متری در زیر زمین و هفت گالری را پیشبینی کردیم که در تجانس و گفتوگو با موزه هنرهای معاصر قرار میگرفت؛ یعنی کاملاً با رعایت همان فرمهای موزه ولی خیلی پویاتر. به هر حال ما در پارک لاله مرکز هنر و تجمع هنرمندان را پیشبینی کردیم که هنرمندان نقاشی میکنند و فعالیتهای هنری دیگر زنده انجام میشوند.
- از دیگر فعالیتهای هنری که در گالری ملی صورت میگیرد، اما در حال حاضر درایران و تهران فاقد فضایی برای اجرای این فعالیتها است و کمبودش احساس میشود مواردی را ذکر بفرمایید؟
- امروزه با اتفاقاتی که در حیطه هنر و بازار آن رخ داده، شما به عیان میبینید که بازار هنر در کشورهای همسایه طرفدار روزافزونی دارد. از طرفی، خرید آثار هنرمندان ایرانی از سوی علاقهمندان به هنر ایرانی در آن سوی مرزها و نیز جریان هنری که در ایران وجود دارد، نشان میدهد ما صاحب هنری نو، والا و حسابشدهای هستیم. منتها مدیریتی وجود ندارد تا اینها را عرضه کند، از همه مهمتر، ما در خانه و کشور خودمان جایی را که بتوانیم ایدههای جدید هنرمندان را بهطور تماتیک در آن مطرح کنیم نداریم.
موزه هنرهای معاصر تهران اکنون با تعداد گالریهایی که در اختیار دارد، به هیچ وجه قادر نیست حتی آثار خودش را به نمایش دایمی بگذارد. مسئولین چیدمان آثار و طراحان در موزه برگزاری نمایشگاهها و نمایش آثار را با توجه به دیدگاههای هنری مطرح میکنند و مکان موزه هنرهای معاصر مانند سمساری نیست که همه چیز را در کنار هم به نمایش بگذارد. بنابراین در نمایش هنر معاصر که در کنار هنر گذشتگان غیرممکن میشود.
به هر حال ما برای نمایش آثار تجسمی ایرانی و حتی نمایش فیلم به یک فضای تازه مثل گالری ملی نیاز داریم.
چنین فضایی باید از انعطاف و سلسله مراتب برخوردار باشد؛ چون این فضا توسط خلاقیت هنرمندان و تأثیری که آنها از زمان خود میگیرند متحول میشود. ما در معماری وقتی صحبت از خانه و مسکن میکنیم، امروز شاهدیم به دلیل تغییر اندازه خانواده، معماری کنونی نمیتواند جوابگو باشد. اکنون بحث فضای باز (Open space) خیلی در منازل مطرح است.
مجموع آشپزخانه، انباری و... بهگونهای طراحی میشود که وقتی وارد خانه میشویم بهصورت استودیویی است که تلفیقی از مکان خلاقیت، تماشای فیلم، استراحت و... است و این تحول و تغییرپذیری پلانهای منزل مسکونی نه فقط به دلیل اندازه خانواده، بلکه به دلیل عملکردهای زندگی ما طی سی سال اخیر رخ داده است؛ چه رسد به مقوله هنر که نیازمند فضایی است که بتوان تسهیلات لازم را برای خلاقیت و ایدههای هنرمندان در آن فراهم کرد.
- به نظر شما تفاوت طراحی یک فرهنگسرا و یک موزه با جایی مثل گالری ملی چیست؟
- فرهنگسرا جایی است که به احتیاجات روزمره ساکنین محلهها پاسخ میدهد و نقشی شبیه به یک قهوهخانه را دارد. پس نمیتواند اهدافی در مقیاس ملی را جواب دهد.
فرهنگسرا سالنی کوچک برای نمایش فیلم دارد که افراد یک محله میتوانند از آن استفاده کنند و یا جوانانی که مقداری استعداد هنری دارند آثارشان را مثل تابلوهای نقاشی بر دیوار فرهنگسرا به نمایش میگذارند و کارهایی از این قبیل در این فضا صورت میگیرد.
یک موزه نیز داستان دیگری دارد و بر اساس موضوعی که برایش تعریف شده است، اشیایی را نگهداری میکند. مثلاً موزه فرش برای خود دارای هویت و عملکرد مشخصی است و موزه هنرهای معاصر هم چنانکه از نامش پیداست، آثار هنرمندان زمانه و عصر خود را در اختیار دارد. برای مثال خلق آثاری از مارک روتکو، جکسون پولاک، حسین زندهرودی، محمد احصایی و... در زمانه ما اتفاق افتادهاند و در موزه هنرهای معاصر نگهداری میشوند. این گنجینه موزه هم روز به روز رو به افزونی است.
حال بین این موزه و فرهنگسرا، ما شاهد یک فاصله هستیم. یعنی از یک طرف آثاری را داریم که مربوط به متأخرین است و اینها حرفشان را زدهاند و نوآوریهایشان را هم انجام دادهاند و آثارشان در موزه استقرار یافته است. اما عدهای هم هستند که هنوز در راهند. آثار ایندسته نه در سطح فرهنگسراها هستند و نه در سطح موزه؛ ولی دارای ایدههای نو و انقلابیاند و از نظر مسایل شهری نیز پاسخگو میباشند. این گروه از هنرمندان فاقد فضایی برای نمایش آثارشان هستند.
گالریها و نگارخانهها بسیار کوچکاند و در ایران بیشتر نقش یک مغازه فروش را دارند. از نظر طراحی نیز ارتفاع، وسعت و نورشان کافی نیست. بنابراین، گالری ملی مکانی است که بتواند این بیان و این انفجار را کشف کند. گالری ملی دقیقاً در نقطه عطف این تحولات است و نه میتواند گنجینهای از آثار باستانی و نه دربرگیرنده هنرهای معاصر بهطور صرف باشد.
پس گالری ملی از نظر طراحی و فضا و سطح بسیار پروژه دینامیکی بهشمار میرود.
به هر حال این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که گالریهای ملی و موزهها در دنیا یک جریان زنده اقتصادی را ایجاد میکنند و روی پای خود میایستند.
در شهرهایی که بهخصوص صاحب گالری ملیاند شاهدیم، بازدیدکنندگان برای بازدید از نمایشگاههایش، صفهای طویلی را تشکیل میدهند و این خود یک جریان مردمی و به تبعش اقتصادی را بهوجود میآورد و بسیاری از ناهنجاریهای جامعه را از نظر هویت فرهنگی پاسخ میدهد.