۶محور اصلی و ۳۴بند این ابلاغیه باید مورد توجه رؤسای قوای سهگانه مخصوصا مجموعه دولت و همه دستاندرکاران حوزه علم قراربگیرد اما واقعیت این است که برخی از دغدغههای رهبر فرزانه انقلاب در این حوزه آنطور که باید موردتوجه قرار نگرفته است. بهعنوان عضوی کوچک از جامعه بزرگ دانشگاهی که همواره در این حوزه به سهم خودم دغدغههایی داشتهام نکاتی را مرور میکنم به امید یادآوری و توجه بیشتر.
برخي از اين نكات پيش از اين نيز مطرح شده، اما ابلاغ سياستهاي كلي «علم و فناوري» حجت محكمي است تا يكبار ديگر اين نكات را مرور كنيم:
در اين سياستها كسب مرجعيت علمي و فناوري در جهان يك هدف تعيين و توليد علم و ارتقاي جايگاه جهاني كشور در علم و فناوري و تبديل ايران به قطب علمي و فناوري راههاي تحقق آن معرفي شدهاند. بهنظر ميرسد پس از توليد علم، يكي از مهمترين نكاتي كه بايد درنظر بگيريم، توزيع علم است. مدتهاست با تلاش دانشمندان رشد خوبي در توليد علم در كشور حاصل شده اما ارزش توليدات علمـي وقــتي روزبهروز افزونتر ميشود كه در جــريان پوياي تبــادل قرار گيرد.
توليدات علمي بايد اثر خود را در ميزان رسوب آن در بيشترين بدنه دانشپژوهان نشان دهد. ذخاير گرانبهاي طلا هنگامي اثربخش است كه به چرخه دادوستد وارد شود. متأسفانه در شرايط فعلي توليدات علمي كشور از الگوي توزيع مناسبي برخوردار نيست. سياستهاي شتابدهنده به توليد علمي، بايد به همان اندازه و حتي بيشتر به سياستهاي نشر و توزيع علم معطوف شود؛ امري كه در سالهاي اخير كمتر بدان توجه و اهتمام شده است.
پژوهش يكي از كليدواژههاي اين ابلاغيه است كه 8بار هم تكرار شده. سرمايههاي انساني كشور نه در ميزان اطلاعات نهفته در انديشه آحاد جامعه، كه در توان پردازش آن است. اين توان نيز صرفا با روحيه پژوهشورزي حاصل ميآيد. جريان تعليم و تعلم بايد جهتگيري خود را از تلنبار كردن اطلاعات و فنون عرضه آن در آزمونها، به رشد روحيه انديشهورزي و پژوهشگري تغيير دهد.
هزينه زيادي كه در كشور براي آموزش ابتدايي، متوسطه و عالي صرف ميشود وقتي بازدهي خواهد داشت كه تمام آموزندگان، توانايي انديشهورزي و مهارتهاي پژوهشگري را در نهاد خود بهدست آورده باشند. بهنظر ميرسد رشد روحيه پرسشگري و كسب مهارتهاي پژوهشگري در بدنه علمي كشور چندان موردتوجه نيست. تغيير جهتگيري آموزشي كشور به سمت افزايش مهارت انديشيدن و قدرت پژوهيدن يك ضرورت است.
مثل هميشه رهبرمعظم انقلاب باز هم به حوزه علوم انساني توجه ويژهاي داشتهاند. تحول و ارتقاي علوم انساني همواره موردتوجه ايشان بوده و اين دغدغه را در سياستهاي كلي «علم و فناوري» هم ميتوان دنبال كرد. ايشان تقويت جايگاه و منزلت علوم انساني، جذب افراد مستعد و باانگيزه، اصلاح و بازنگري در متون، برنامهها و روشهاي آموزشي و ارتقاي كمي و كيفي مراكز و فعاليتهاي پژوهشي مربوط را مسيرهاي اصلي ارتقاي علوم انساني عنوان كردهاند. بهعنوان دانشآموخته و معلم اين حوزه كه سالها موضوع تحول علوم انساني را نيز بهطور جدي دنبال كردهام معتقدم بهرغم آنكه انبوه ظرفيت علمي كشور در علوم انساني است، ولي متأسفانه به اين بخش عظيم كمتر توجه شده است. بديهي است تصميمگيري و برنامهريزي در مديريتهاي بالايي و مياني كشور، تبيين مباني آن و جهتگيريهاي درست آن، نيازمند برخورداري از تخصص علوم انساني است و البته اين امر از عهده اصحاب و متخصصان علوم فني، پايه و پزشكي خارج است. در يك تناسب تخصصي معقول، نهتنها بايد اداره ساير بخشهاي كشور و جريان برنامهريزي و جهتگيري دولت به انديشمندان و دلسوزان علوم انساني سپرده شود، بلكه در برنامهريزي و سياستگذاري براي علوم انساني به طريق اولي از ميان متخصصان اين حوزه فكري بايد استفاده شود اما تاكنون قريب بهاتفاق برنامهريزان و مجريان جريان علمي كشور در دولتهاي پس از انقلاب، مهندسان و يا پزشكان بودهاند كه جزئينگري و بخشينگري مشخصه و اقتضاي تخصص آنهاست. درحاليكه جريان علمي كشور نياز به نگرش جامع، برنامهريزي فكري، تحليل جامعهشناختي و تبيين مباني فلسفي، تعمق در رويكرد سياسي و قدرت تحليل اقتصادي دارد.
اين نكات را تنها در ارتباط با بخشهايي از سياستهاي ابلاغ شده مرور كردم و معتقدم عمل به حتي بخشي از آنچه توقع رهبرمعظم انقلاب است جهشي جدي در حوزه علم و فناوري را موجب خواهد شد. اين نوشتهاي كوچك بود درباره يك راهنمايي بزرگ و البته نوشتن درباره همه نكات مطرح شده فرصت بسيار بيشتري ميخواهد. تنها و تنها در مورد تشكيل كرسيهاي نظريهپردازي و آزادانديشي كه بارها از سوي رهبرمعظم انقلاب تكرار شده و نه دولتهاي قبلي و نه دولت فعلي توجه شايستهاي به آن نكردهاند ميتوان و بايد نكات بسياري گفت. اين بماند براي وقتي ديگر... .