- امضاي اين توافقنامه ميتواند به پايان تنش در افغانستان منجر شود؟
واقعيت اين است كه راهحلي جز اين در افغانستان وجود نداشت. راهحل جايگزين، بروز جنگ داخلي بود كه هيچ كدام از طرفها در آن نميتوانستند چيزي بهدست آورند. بحث اصلي اين است كه در شرايط بنبست انتخابات و ادعاي پيروزي هر دو طرف راهحل چيست؟
- جزئيات اين تقسيم قدرت چگونه است؟
تقسيم قدرت به اين شكل است كه هم مقامهاي اجرايي در سطح ملي و استاني و هم مقامهاي قضايي و امنيتي ميان دوطرف تقسيم ميشود. اما درباره نحوه عملياتي كردن اين مسئله مشكلات همچنان مطرح است و دوطرف بهسادگي زير بار نخواهند رفت اما بايد ديد كه مشكلات بعدي را چگونه حل و فصل خواهند كرد.آيا همچنان نگاهشان به آمريكا خواهد بود يا اينكه خود ابتكار عمل را بهدست خواهند گرفت؟
- آيا اين تنشها ميتواند بر انتخابات بعدي افغانستان از نظر اعتماد مردم به برگزاري انتخابات سالم تأثير گذارد؟
واقعيت اين است كه مردم در اين انتخابات شركت گستردهاي در بدترين شرايط داشتند. در واقع مردم به مسئوليتهاي خود عمل كردند اما نخبگان سياسي به مسئوليتهاي خود عمل نكردند بلكه بهدنبال قدرت و معامله رفتند و اين معامله را اگر خود انجام ميدادند، قابلقبولتر بود كه حداقل ابتكاري افغاني تلقي ميشد، اما واقعيت چيز ديگري بود؛ اين امر در آينده براي مردم افغانستان نگرانكننده است، زيرا غربيها به ايده خودشان يعني دمكراسي و رأي مردم پايبند نماندند.
اما مهمتر از تمام اينها، مشروعيت قدرت است كه بايد ببينيم از كجا بايد تأمين شود. نخبگان غربگرا و كساني كه خود مدعي برقراري دمكراسي ليبراليسم در كشور هستند، صداقتي از خود نشان ندادند و بهدنبال سنتها و نوعي مصالحه رفتند كه نوعي قدرت مشروع را ايجاد ميكرد، اما اين قدرت مشروع را نه از انتخابات بلكه از سازوكارهاي لويهجرگه و نهادهاي سنتي افغانستان ميگيرند.
- واكنش طالبان به اين توافق چيست؟
مطلوب طالبان اين بود كه اينها به تفاهم نرسند. اگر جنگ داخلي درميگرفت و 2دولت موازي شكل ميگرفت، اين امر به نفع طالبان بود اما به هر حال، طالبان درباره اصل قضيه اينكه اشرف غني احمدزي رئيسجمهور باشد به جاي عبدالله عبدالله كه احتمالا در انتخابات رأي اول را آورده بود، تمايل بيشتري داشتند.