همشهری آنلاین: دیدار روحانی و کامرون، پذیرش قطعنامه ۵۹۸، بحران کم آبی و ... از جمله موضوعاتی بودندکه در ستون سرمقاله روزنامه‌های چهارشنبه-دوم مهرماه- جای گرفتند.

روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقاله خود با تيتر« لايه‌هاي پنهان بحران كم آبي» نوشت:

ابعاد بحران كمبود آب هر روز بيشتر از قبل آشكار مي‌شود و به تبع آن هشدارهاي مسئولان براي متقاعد كردن مردم در راستاي صرفه جويي هم رنگ و بوي جدي‌تري مي‌گيرد.

با اين حال، به نظر نمي‌رسد افكار عمومي چندان توجهي به اين هشدارها و درخواست‌ها داشته باشد. عدم انتشار آمار صرفه‌جويي در مصرف آب توسط مسئولان احتمالاً مؤيد اين گمانه‌زني است كه كاهش معناداري در مصرف صورت نگرفته است.

ريشه اين بي‌توجهي چيست؟ چرا در شرايطي كه رسانه‌ها طي ماه‌ها و خصوصاً هفته‌هاي اخير، ابعاد گسترده بحران را كه مردم را تهديد مي‌كند، تشريح كرده‌اند و درحالي كه مسئولان بارها و بارها از مردم خواسته‌اند فقط اندكي در مصرف آب صرفه جويي كنند، جامعه خود را نسبت به اين درخواست‌ها و كمك به كاهش دامنه بحران كم آبي، مسئول و متعهد نمي‌داند؟!

شايد بتوان علت اين رفتار را در چند مورد جستجو كرد:

الف - جامعه نسبت به هشدارهاي مسئولان بي‌توجه است چرا كه تجربه‌هاي قبلي نشان داده است كه چنين هشدارهايي صرفاً براي حساس كردن افكار عمومي بوده و جدي نبوده است. به عبارت ديگر مردم بارها با چنين هشدارهايي مواجه شده‌اند ولي هيچ كدام از اتفاقاتي كه مسئولان وقوعش را هشدار داده بودند، در عمل رخ نداده است. به همين خاطر حساسيت افكار عمومي نسبت به اين قبيل هشدارها كاهش يافته است. يكي از دلايل اين شرايط نامعلوم بودن راهبرد مسئولان در انتقال اطلاعات به جامعه است. به عبارت ديگر هنوز وحدت رويه‌اي بوجود نيامده است كه براساس آن مشخص شده بايد براي جلب همكاري و حساسيت جامعه، شرايط بحران را به مردم اطلاع داد يا براي پرهيز از ايجاد تنش بايد از تشريح شرايط بحران براي جامعه خودداري كرد؟

همين نامشخص بودن راهبرد، مسئولان را گرفتار تضاد در تصميمات و گاه سخنان مي‌كند. به عنوان مثال تا همين چند هفته قبل و با وجود اينكه مسئولان شرايط امروز را پيش‌بيني مي‌كردند ولي براي از ايجاد نگراني در جامعه دائماً هرگونه جيره‌بندي آب را نامحتمل مي‌دانستند و تكذيب مي‌كردند. حال نتيجه چنين ناهماهنگي‌هايي، تعميق و گسترش بحران و گريزناپذير شدن جيره‌بندي در پائيز شده است.

ب - مردم خود را در افزايش مصرف آب مقصر نمي‌دانند. به ديگر سخن اكثريت قريب به اتفاق مردم چنين تصور مي‌كنند كه دولت با وجود دريافت انواع و اقسام پولها در قالب آبونمان و... باز هم از مردم انتظار دارد كه در مصرف صرفه‌جويي كنند. گذشته از صحت و سقم اين تصور، واقعيت اين است كه ميزان هدرروي آب در شبكه توزيع بسيار بيشتر از مقداري است كه مسئولان معتقدند با صرفه‌جويي آن توسط مردم، بحران پشت سر گذاشته مي‌شود.

بنابر برخي گزارش‌هاي رسمي حدود 20 درصد آب تصفيه شده در شبكه توزيع هدر مي‌رود و اين درحالي است كه تا چندي قبل مسئولان تأكيد داشتند تنها با صرفه جويي 25 درصدي، مشكل كم آبي حل خواهد شد. فرسودگي شديد شبكه لوله كشي و توزيع آب كه به علت سياست‌هاي نادرست دولت‌هاي نهم و دهم در قيمت‌گذاري، امكان ترميم آن از بين رفته بود، باعث شده است بخش قابل ملاحظه‌اي از آب در مسير توزيع هدر رود. بنابر اين اگرچه اين تصور كه با بهاي پرداختي توسط مردم بايد مشكلات كمبود آب توسط دولت حل شود، تصور نادرستي است اما از اين واقعيت هم نبايد غفلت كرد كه جامعه هزينه سياست‌هاي نادرست گذشته را پرداخت مي‌كند.

ج - اين يك واقعيت تلخ است كه فرهنگ مصرف در جامعه ايران به شدت نادرست، غيربهينه و اسرافكارانه است. عوامل مختلفي در پيدايش و تقويت اين فرهنگ اشتباه نقش داشته و دارند ولي در اين ميان نقش عامل قيمتي از همه پررنگ‌تر است. تجربه ثابت كرده است كه تا زماني كه مصرف كننده بهاي واقعي و مطابق با ارزش كالا و خدمتي را كه دريافت مي‌كند، نپردازد حساسيت لازم را در نوع و مقدار مصرف آن نخواهد داشت. مثال بنزين در كشور ما بسيار گويا است، مصرف آب نيز از اين قاعده مستثني نيست. ارزان بودن بيش از حد بهاي آب در كشور طي سال‌هاي متمادي سه پيامد ناگوار داشته است. اول اينكه حساسيت عمومي در ميزان مصرف به شدت كاهش يافته است و همين مسئله زمينه ايجاد و گسترش فرهنگ نادرست مصرفي را فراهم آورده است. ديگر اينكه دولت هر روز و هر سال ناگزير از اختصاص يارانه بيشتري براي پر كردن فاصله قيمت تمام شده آب با بهاي دريافتي از مصرف كنندگان شد و همين روند امكان سرمايه‌گذاري براي ترميم شبكه انتقال و... را كاهش داد تا حدي كه فرسودگي اين شبكه درحال حاضر باعث هدر رفت ميزان زيادي از آب مي‌شود. و پيامد آخر اينكه همان رويكردي كه مانع افزايش قيمت و واقعي شدن بهاي آب براي مصرف كنندگان بود زمينه را براي بهره‌مندي بيشتر طبقه فرادست جامعه از آب ارزان قيمت فراهم آورد.

ميزان و نوع مصرف آب در طبقه فرودست و متوسط جامعه مشخص و محدود است ولي طبقه فرادست جامعه با استفاده از همان آب ارزان قيمت، استخرهاي شخصي خود را پر، باغچه‌هاي وسيعشان را آبياري و خودروهاي متعددشان را تميز مي‌كنند! اكنون هم در صورت جيره‌بندي آب، اين طبقه فرودست و متوسط جامعه است كه فشار اصلي را تحمل خواهد كرد. آيا دولت كه بايد مجري عدالت باشد، وظيفه‌اي در قبال اين بي‌عدالتي ندارد؟! آيا طبقه مستضعف جامعه همواره بايد هزينه پرخوري‌ها و مصرف كردن‌هاي بي‌حد و حصر طبقه مستكبر را بپردازد؟! حل اين معضل كه امروز حتي به آب هم كشيده شده، وظيفه حتمي دولت است.

جنگ تمام نشده

حسين شمسيان در ستون سرمقاله روزنامه كيهان نوشت:

ظهر یک روز گرم تابستان و سه چهار روز بعد از پذیرش قطعنامه 598 در جلوی محوطه گردان حبیب در پادگان آسمانی دوکوهه، با جمعی از بچه‌های گردان، غمگین و ناراحت، درباره آینده گفت‌وگو می‌کردیم. بچه‌ها بخاطر جا ماندن از کاروان شهدا ناراحت بودند و غم لحظه‌ای رهایشان نمی‌کرد. هر کس چیزی می‌گفت و تحلیلی می‌کرد اما یکی از برادران با جمله‌ای عجیب مسیر بحث را به جای درست و منطقی‌اش برگرداند «بچه‌ها! جنگ تمام نمی‌شود! جنگ بعد از این هم ادامه دارد! فقط جبهه جنگ عوض می‌شود، خدا کند ما در همه جبهه‌ها در اردوی انقلاب باشیم». استناد او به این جمله امام(ره) بود که فرموده بودند «کمربندهایتان را محکم ببندید که هیچ چیز عوض نشده است. بحمدالله از برکت انقلاب اسلامی ایران، دریچه‌های نور و امید به روی همه مسلمانان جهان باز شده است و می‌رود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودی را بر سر همه مستکبران فرو ریزد». فرامرز نوروزی - همان که این سخن حکیمانه را گفته بود-  چند روز بعد و در جریان یک نبرد سخت و نابرابر با متجاوزان بعثی، عاشقانه مزد آن همه رشادت و اخلاص و بصیرتش را گرفت و جانانه جامه سرخ شهادت برتن کرد و به برادر شهیدش پیوست و حالا سال‌هاست که هر بار به زیارتش در قطعه فرماندهان بهشت زهرا(س) می‌روم به یاد جمله معروفش می‌افتم و از خود می‌پرسم؛ ما در اردوی انقلاب هستیم، یا نه!؟

حقیقت این است که جنگ و شهدا و ایثارگران جنگ، آینه تمام‌نمای اقتدار و عزت ملتی شدند که تا پیش از آن، هیچکس آنها را به هیچ هم حساب نمی‌کرد!

به گواهی تاریخ، در طول سده‌های منتهی به انقلاب اسلامی، هیچ‌گاه و در هیچ جنگی نبوده که بخشی از پیکر ایران بزرگ از مام میهن جدا نشده و به اشغال همیشگی دشمنان درنیامده باشد. شاهان بی‌کفایت و جدا از مردم، در شمال کشورمان، گرجستان، ارمنستان، داغستان، شروان، ترکمنستان، تاجیکستان، قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان و... را با ذلت به دشمنان واگذار کردند.

در شرق هرات و افغانستان و بلوچستان پاکستان و... را از دست دادند و... خلاصه مرزهای کشورمان را هر روز کوچک‌ و کوچکتر کردند. حتی 43 سال پیش یعنی در زمان پهلوی دوم، بحرین، بدون شلیک حتی یک گلوله، به راحتی آب خوردن از پیکر ایران بزرگ جدا شد و هویدا، نخست وزیر بهایی شاه در برابر اعتراض چند نماینده مجلس با وقاحت پاسخ داده بود: «مسئله بحرین به کسی مربوط نیست! دختر خودمان بود، با نظر اعلیحضرت شوهرش دادیم رفت»!

اما دفاع مقدس ما، نخستین باری بود که همه دنیا- بدون هیچ تردیدی- در یک جبهه متحد شدند و نتوانستند سر سوزنی از خاک ما را غصب کنند. برخلاف حرف برخی مدعیان بی‌اطلاع امروز- که ظاهرا حتی از خواندن یک مصاحبه و خبر معمولی هم عاجزند- در آن سال‌ها نظم جهانی شکل گرفته پس از جنگ جهانی دوم، که براساس آن جهان به 2 بلوک شرق و غرب تقسیم می‌شد، تغییر کرد و 2 ابرقدرت شرق و غرب با همه عوامل و ادوات و تجهیزاتشان، از یک طرف نبرد حمایت می‌کردند! اگر در جنگ ویتنام آمریکا با جنوبی‌ها و شوروی با شمالی‌ها بود، اگر در جنگ کوبا، شوروی با دولت کوبا و آمریکا با شورشیان بود و اگر... در جنگ عراق علیه ایران، آمریکا، شوروی، انگلیس، فرانسه، آلمان، ارتجاع عرب و... با عراق بودند و فقط «خدا» با ایران بود! و اینگونه شد که سوپراتاندارد و میراژ فرانسوی، میگ و سوخوی روسی، تانک تی 72 روسی، توپ فرانسوی، بمب‌های شیمیایی آلمانی و آواکس‌های آمریکایی و ده‌ها و صدها قلم دیگر از همه کشورهای عالم هشت سال علیه ما به کار گرفته شد و در پایان جنگ از 22 کشور جهان اسیر داشتیم و... اما برای اولین بار ایران با رشادت و پایمردی فرزندانش، پیش دشمن سر خم نکرد و مقتدر و مقاوم و سربلند باقی ماند و امروز بی‌هیچ تردیدی باید گفت همه چیز ایران و ایرانی مدیون و مرهون آن دلیرمردان و فداکاران گمنامی است که عاشقانه و مخلصانه سر در طبق اخلاص نهادند و نقد جان را به پای دوست ریختند تا عزت اسلام و انقلاب باقی بماند، تا «حرف امام» زمین نماند و آبروی ایران حفظ شود.

 رهبر معظم انقلاب این واقعیت را به بهترین شکلی ترسیم کردند:

«این امنیتی که امروز در کشور ما هست، این حرکت عظیمی که امروز به سمت سازندگی این کشور هست، این کارهای بزرگی که انجام گرفته است، این پیشرفت علمی و فناوری، این افزایش تعداد عالم و دانشمند و دانشجو و محقق و پژوهشگر، اینها همه به برکت خون شهداست. این بیداری عمومی که امروز کشور و ملت ما دارد، به برکت خون شهداست.

ملت ایران تا ابد مدیون شهدا و خانواده‌های شهداست. این را همه ملت ما باید بدانند. هرچه ما عزت به دست بیاوریم، هرچه پیشرفت به دست بیاوریم، مرهون خون شهدای عزیز شما، این جگرگوشه‌های شماست. اینها بودند که به ما، به کشورشان، به ملتشان، به اسلام عزت دادند. این را همه باید قدر بدانند؛ مسئولین هم باید قدر بدانند، خود شما خانواده‌ها هم باید قدر بدانید؛ و می‌دانید. همه ملت ایران، همه مسئولین باید به این مردان دلاور، به این جوانان شجاع افتخار کنند.»

اما واقعیت‌های پس از جنگ نشان داد که آن شهید بزرگوار درست پیش‌بینی کرده بود و جنگ هرگز به پایان نرسید! از همان روزی که امام راحل، فرزندان بسیجی‌اش را برای «یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی» فراخواند، نبرد در جبهه‌های تازه و نوین آغاز شد و بدون کمترین تردیدی در همه این نبردها، پیروز میدان تاکنون ما بوده‌ایم و خواهیم بود. ایران، همان کشوری که از تهیه بدیهی‌ترین و ابتدایی‌ترین نیازهایش عاجز بود، در کوتاه زمانی به همت مردان جهادگر و مجاهدان علمی امروزش، مرزهای دانش را درنوردید و شگفتی‌ساز شد.

اگر دیروز فرماندهی میدان با چمران، باکری و همت و صیاد شیرازی و دیگر مردان مرد و تاریخ‌ساز ایران بود، تغییر جبهه نبرد فرماندهی جهاد را به کاظمی آشتیانی و علی محمدی و احمدی روشن و دیگر شهیدان پاکباز این عرصه داد تا ایران همچنان بر نوار پیروزی باشد و بدرخشد.

اما در نقطه مقابل جبهه استکبار جهانی، در پی آن است که از هر راه ممکنی، ایران مقتدر و انقلابی را به زانو درآورد و به مردم جهان نشان بدهد که بدون آنها نمی‌توان زنده بود! دشمن گرچه این آرزوی خام را به گور خواهد برد اما برای تحقق آن دست به هر تلاشی زده و می‌زند. آنها که در روزگاری نه چندان دور با تحمیل قراردادها و توافقنامه‌های ننگین بر حاکمان زبون وقت، امتیازات شگفت‌انگیز و محیرالعقولی همچون نفت شمال، تنباکو، شیلات، راه‌آهن و... را بدست آورده‌ بودند، امروز هم عرصه کارزار را از میدان جنگ و جهاد و آتش و خون به عرصه دیپلماسی و اقتصاد کشانده‌اند و مذبوحانه می‌کوشند آنچه را که در میدان نبرد بدست نیاوردند در این آوردگاه تازه بدست بیاورند و هنوز سودای قراردادها و توافقنامه‌های استعماری قرن‌های 18 و 19 میلادی را در سر دارند!

یکی از مهمترین جلوه‌های این نبرد سنگین و این کار‌زار سخت، تلاش چند ساله جبهه اسکتبار به سرکردگی آمریکاست که با هدف ظاهری توقف برنامه‌های هسته‌ای کشورمان و در اصل با نیت شوم توقف قطار پرشتاب انقلاب اسلامی صورت می‌گیرد. انواع ترفندهای بکار رفته در این مدت و مقاومت جانانه مردم ونظام اسلامی، حاکی از جدی بودن این نبردهاست و اگر جنگ تحمیلی هشت سال به طول انجامید، نبرد هسته‌ای اکنون از دوازدهمین سال خود هم گذشته است! در همه این مدت طولانی، سخت‌ترین فشارهای سیاسی و اقتصادی به ملت ایران تحمیل شد. اگر در طول جنگ دشمن به بمباران شهرها دست می‌زد، امروز به تحریم شهروندان دست‌ زده است. اگر در آن روزگار به بمباران شیمیایی دست می‌زد، امروز تحریم دارویی و قطعات هواپیما را به مردم ما تحمیل می‌کند و اگر آن روز جلوی فروش ابتدایی‌ترین امکانات به کشورمان را گرفته بودند، امروز هم، تحریم بانکی و پولی و مبادلاتی، همان راه را دنبال می‌کنند. اما جهانیان دیدند که حاصل دشمن از تحمیل آن همه جنایت، چیزی نشد و ملت ایران استوار و نستوه، پای بر جا باقی‌اند و سودای فتح یک هفته‌ای ایران! با سوداگر آن به زیر خاک فرو رفت اما آوازه ملت ایران، عالمگیر شد. اگر آن روز رهبری‌های داهیانه امام عزیز عظیم‌الشان، چراغ راه مبارزه بود، امروز هم خلف صالح او با درایت و نگاه ملکوتی به رهبری امت ایستاده است و ملت را به مقاومت و پایمردی دعوت می‌کند و به دولت فرمان جهاد فرهنگی و اقتصاد مقاومتی می‌دهد.

می‌بینیم که همه‌چیز و همه شرایط شبیه 8 سال دفاع مقدس‌ است. و تصور اینکه آن روزگاران گذشته و دشمن از دشمنی کینه‌ دست برداشته، خیال خامی بیش نیست و همین را هم از امام داریم آنجا که فرمود: «من مجددا به همه ملت بزرگوار ایران و مسئولان عرض می‌کنم، چه در جنگ و چه در صلح، بزرگترین ساده‌اندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران، خصوصا آمریکا و شوروی، از ما و اسلام عزیز دست برداشته‌اند. لحظه‌ای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت آمریکا کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی- صلی‌الله علیه و آله و سلم- موج زند.»

بازخواني سند تحول بنيادين در آموزش و پرورش

سيد مسعود علوي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:

سال تحصيلي 94 -93 آغاز شد. نظام تعليم و تربيت در افق 1404 قرار است زمينه ساز جامعه جهاني عدل مهدوي و برخوردار از توانمندي هاي تربيتي ممتاز در تراز جمهوري اسلامي ايران باشد. قرار است در افق 1404 نظام تعليم و تربيت ما برخوردار از مربيان و مديران مؤمن و آراسته به فضايل و اخلاق اسلامي، عامل به عمل صالح، تعالي جو و تحول آفرين، انقلابي، آينده نگر، عاقل، متعهد، امين و بصير باشد.

بر اساس اين چشم انداز، مدرسه جلوه اي از تحقق مراتب حيات طيبه، کانون عرضه خدمات و فرصت هاي تعليم و تربيت،

زمينه ساز درک و اصلاح موقعيت توسط دانش آموزان و تکوين و تعالي پيوسته آنان بر اساس نظام معيار اسلامي باشد. اهداف کلان در فصل پنجم سند تحول بنيادين آموزش و پرورش ديده شده است؛ اولين آن تربيت انساني موحد و مؤمن و معتقد به معاد و آشنا با مسئوليت هاي خود در برابر خدا، طبيعت و ديگران است، و آخرين آن کسب موقعيت نخست تربيتي در منطقه و جهان اسلام و ارتقاي فزاينده جايگاه تعليم و تربيتي ايران در سطح جهان است.

نزديک به ده سال است که از عمر سند چشم انداز بيست ساله جمهوري اسلامي ايران مي گذرد. جا دارد اين سئوال مطرح شود که مأموريت ها و مسئوليت هاي آموزش و پرورش و آموزش عالي در اين سند چه بوده و چه قدر پيشرفت داشته ايم؟ قرار است تربيت يافتگان ما در نظام آموزش و پرورش؛

الف- دين اسلام را حق دانسته و آن را به عنوان نظام معيار، بشناسند.

ب- از دانش هاي پايه و عمومي سازگار با نظام معيار اسلامي و توان و تفکر و درک کشف پديده ها برخوردار باشند.

ج- داراي حد اقل يک مهارت مفيد براي تأمين معاش حلال خود باشند.

د- درک درستي از بهداشت فردي و اجتماعي و مسائل زيست بومي طبيعي و شهري و... داشته باشند.

و...

قرار است تربيت يافتگان ما در نظام آموزشي و پرورشي جديد، درک عميقي از تربيت و آداب اسلامي داشته باشند و بر اين اساس، اعتقاد و التزام عملي به ارزش هاي اسلامي در آنها تقويت شود. مبتني بر اين ايده، برنامه هاي درسي، مورد بازنگري و اصلاح قرار گيرد و جنبه هاي اخلاقي، فرهنگي و تربيتي در آن ديده شود.

همچنين ساز و کارهاي لازم براي تقويت آداب و سبک زندگي اسلامي - ايراني در تمام ساحت هاي تعليم و تربيت به عنوان يک رويکرد حاکم در فرايند طراحي، تدوين و اجراي

برنامه هاي درسي و آموزشي ديده شود. قرار بوده ظرفيت هاي ديگر مانند مساجد، کتابخانه ها، منابع آموزشي، شبکه ملي اطلاعات و ارتباطات و کانون هاي مذهبي در اين ارتباط ديده شود. قرار بوده تربيت يافتگان ما در آموزش و پرورش، مروج فرهنگ حيا و عفت و حجاب در جامعه ما باشند و از اين زاويه، محتواي برنامه هاي درسي مورد بازبيني قرار گيرد.

قرار بوده تقويت بنيان خانواده در اين ميان ديده شود، درس مديريت و سلوک مناسب خانواده به جدول برنامه درسي دوره متوسطه در تمام رشته ها براي تمام دانش آموزان، ديده شود. قرار بوده تنوع بخشي به محيط هاي يادگيري در فرآيند تعليم و تربيت رسمي عمومي، مورد عنايت قرار گيرد. قرار بوده سطح برخورداري از فرصت هاي تعليم و تربيت با کيفيت مناسب با توجه به تفاوت ها و ويژگي هاي دختران و پسران در مناطق مختلف کشور، يکسان و نسبت به تأمين آن اقدام شود.

قرار بوده اصول حاکم بر برنامه درسي تربيت معلمين، بازتنظيم شود و با تأکيد بر کارورزي و انطباق سطح شايستگي هاي حرفه اي معلمين در سطح ملي و جهاني با مقتضيات الگوي برنامه درسي در نظام تعليم و تربيت و طراحي سياست هاي مناسب براي ارتقاي شيوه هاي جذب، تربيت و نگهداشت معلمين در آموزش و پرورش، به صورت جدي صورت گيرد. تحولات نظام آموزش و پرورش در جهان، رصد شود و اين نظامات را در چارچوب نظام معيار اسلامي ببينيم.

قرار بوده رفاه نيروي انساني و برخورداري فرهنگيان از يک زندگي خوب و عزتمند، از طريق بهينه سازي نظام پرداخت ها پيگيري شود. همچنين تسهيلات و امتيازات مناسب براي جذب و نگهداشت نيروهاي کارآمد، فراهم شود. قرار بوده «تغيير و نوآوري» در نظام تعليم و تربيت و ارتقاي کيفيت فرآيند تعليم و تربيت با تکيه بر استفاده هوشمندانه از فناوري هاي نوين، مورد توجه باشد و از طريق بازنگري و بازمهندسي ساختارها و رويه ها و روش ها، اين اهداف دنبال شود.

اکنون بايد ديد کادر جديد وزارت آموزش و پرورش در دولت يازدهم که يک سال از خدمت خود را در عمر چهار ساله دولت سپري کردند، در اجراي سند تحول بنيادين آموزش و پرورش چه کرده اند؟ مجلس به عنوان ناظر بر اجراي قوانين، چه تصويري از اين اجرا در دولت دارد؟ آيا فرزندان ما در خطي که در سند چشم انداز برنامه بيست ساله و نيز سند تحول بنيادين آموزش و پرورش ترسيم کرده است، تعليم و تربيت مي يابند؟

آنچه که در محيط هاي علمي و آموزشي و جامعه تحت تأثير اين محيط ها مي گذرد، تصويري مبهم از انجام اين مأموريت مي دهد. بايد ديد گزارش ها و آمار و ارقام در اين باره چه مي گويند؟

آنچه در اين مقال از سند تحول بنيادين در آموزش و پرورش مورد بازخواني قرار گرفت، بخشي از اين سند تاريخي و مهم است. ما براي مديران آموزش و پرورش جهت انجام اين مأموريت خطير، دعا مي کنيم.

مورد عجیب روحانی - کامرون

صادق زیباکلام . استاد دانشگاه تهران در روزنامه شرق نوشت:

هرطور که به دیدار روحانی با نخست‌وزیر انگلستان بنگریم، از این واقعیت نمی‌توان گریخت که این دیدار، بی‌تردید، ملاقاتی تاریخی خواهد بود. برای نخستین‌بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رییس‌جمهور ایران با نخست‌وزیر انگلستان دیدار می‌کنند. شواهد و قراین موجود، حکایت از آن دارند که دیدار دارای اهمیت بالایی است. هر دو طرف بر ضرورت حل مساله هسته‌ای ایران تاکید دارند. هر دو طرف روی اهمیت مبارزه با جریانات خشونت‌گرای مذهبی در منطقه از جمله داعش و نقش مستقیم و غیرمستقیم ایران در این مبارزه متفق‌القول هستند و به احتمال خیلی زیاد، هر دوطرف برای بازگشایی کامل سفارت طرفین در خاک یکدیگر نقطه‌نظرات مثبتی ارایه خواهند داد. جزییات مذاکرات و تماس‌های میان دو کشور البته که دارای اهمیت است اما مهم‌تر از مفاد مذاکرات میان روحانی و «کامرون»، تبعات سیاسی این دیدار تاریخی است. واقعیت این است که میان «واشنگتن» و «لندن»، انسجام سیاسی عمیقی وجود دارد. این انسجام به‌لحاظ تاریخی همواره میان آن دو کشور بوده و از فردای جنگ جهانی دوم، جدای از ابعاد تاریخی، یک بعد سیاسی بین‌المللی مستحکم پیدا کرده است.

درواقع، کمتر موردی را می‌توان ظرف 70سال اخیر به یاد آورد که «واشنگتن» و «لندن»، پیرامون موضوعی بین‌المللی با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند. مهم هم نبوده که در انگلستان محافظه‌کاران بر سر قدرت بودند یا حزب کارگر یا در «کاخ‌سفید»، جمهوری‌خواهان ساکن بوده‌اند یا دموکرات‌ها. هر دو کشور نیز به یک اندازه با کشور ثالث در دشمنی بوده‌اند و هردو به یک اندازه با کشور سوم، دوستی و مراوده داشته‌اند. مخالفت با صدام و حمله به عراق، مخالفت با دخالت نظامی در سوریه علیه «بشار اسد»، همراهی‌نکردن با «تل‌آویو» در عملیات نظامی علیه فلسطینی‌ها در «غزه»، ایستادگی علیه روسیه در اوکراین و موضع‌گیری اخیر علیه «داعش» و موارد مهم بین‌المللی دیگر، نمونه‌هایی از آن است. این قاعده کلی درخصوص ایران هم ساری و جاری است. بگذارید صورت‌مساله را به شکل دیگری تعریف کنیم. اگر زمینه‌های توافق تهران و واشنگتن فراهم نشده بود، در عمل، غیرممکن می‌شد که بلندپایه‌ترین مقام کشور انگلستان با رییس‌جمهور ایران دیدار و گفت‌وگو می‌کرد. البته، ممکن است برخی از مخالفان تنش‌زدایی ایران و ایالات‌متحده، ما را متهم کنند که به ملاقات نخست‌وزیر انگلستان و رییس‌جمهور ایران، بیش از حد، خوش‌بین شده‌ایم. آنان تلاش خواهند کرد تا هرطور شده بر موانع ملاقات احتمالی «اوباما» و روحانی بیفزایند. . اما مساله، نه ذوق‌زدگی است نه باور به این مساله که تنش‌زدایی با آمریکا همه مشکلات ما را یک‌شبه حل خواهد کرد.

 از قضا هستند، بسیاری کشورهای دیگر که روابط حتی صمیمانه‌ای هم با ایالات متحده دارند، ولی مشکلات و مسایلشان حل نشده است. نه؛ برای حل مشکلات و مسایلمان نیازمند به‌کارگیری دانش، تجربه، خرد جمعی و بالاتر از همه تعقل هستیم. سخن این نیست که تنش‌زدایی با آمریکا کدام مشکل ما را برطرف می‌کند، بلکه سوال اساسی آن است که اصرار بر تداوم تنش با «کاخ‌سفید»، چه کمکی به حل‌وفصل مسایل ایران می‌کند؟

به‌هرحال، ملاقات «دیوید کامرون» و حسن روحانی به معنای سبزشدن چراغ مناسبات تهران و واشنگتن نیز خواهد بود. از شکفتن یک گل، البته که بهار نمی‌شود اما شکفتن یک گل، دست‌کم طلیعه پایان زمستان روابط می‌تواند باشد. اگر تا این حد هم خوش‌بینانه نخواسته باشیم به موضوع نگاه کنیم، پیام ملاقات این دو مسوول ارشد دو کشور، تقویت احتمال دیدار اوباما و روحانی است. هرچند، برای وقوع چنین دیداری، نباید از تاثیرگذاری متغیرهای دیگر هم غافل ماند.

روحاني، نيويورک و اعتدال

آيت قيصربيگي در روزنامه ابتكار نوشت:

يک سال پيش در چنين روزهايي رييس جمهور اعتدالگراي ايران اسلامي براي اولين بار به سازمان ملل رفت تا پيام ملت ايران اسلامي را که در انتخابات دوريازدهم رياست جمهوري تبلور يافته بود جهاني کند. در آن زمان که آمريکايي‌ها به همراه متحدانش در فکر نقشه ائتلاف براي جنگ عليه سوريه بودند با سخنراني تحسين برانگيز روحاني در سازمان ملل همه برنامه‌هاي جنگ طلبانه خويش را نقش بر آب ديدند تا مجامع جهاني با چرخشي 180 درجه اي راي به ائتلاف عليه خشونت و افراطي گري دهند. هرچند که در آن روزها زورگويان عالم گوشي شنوا نداشتند و باز راه خود رفتند تا حال که نتوانسته اند بصورتي آشکارا اهداف جنگ طلبانه خويش را پيش ببرند، بتوانند در خفا شروع به تروريست پروري نمايند. آنها با تغييري تاکتيکي اقدام به ناامن کردن مناطق مورد نظر نمودند تا شايد بهانه‌هاي لازم را در زماني ديگر براي مداخله نظامي پيدا کنند.

و امروز حدود يک سال از بيانيه ائتلاف عليه جنگ و افراطي گري سازمان ملل مي‌گذرد و متاسفانه در يک سال گذشته هرچند شاهد حضور آشکار جنگ افروزان در منطقه خاورميانه نبوديم اما افراطي ترين صحنه‌هاي طول تاريخ با پديده داعش در اين مناطق رقم زده شده است. حال آمريکايي‌ها يک بار ديگر سرجاي اول خود قرار گرفته اند تا با همان سبک و سياق هميشگي و البته اين بار با پيدا کردن بهانه‌هاي لازم که در طول يک سال گذشته خود دست و پا کرده اند، مجوز مداخله نظامي در منطقه خاورميانه را بگيرند. در چنين شرايطي باز دکتر حسن روحاني عازم سفر به سازمان ملل شده است با اين تفاوت که در سال گذشته غربي‌ها در فکر ائتلافي براي جنگ باسوريه بودند و حال در پارادوکسي خودساخته درفکر ائتلافي عليه مخالفان ديروز درسوريه و عراق هستند! با آنکه آمريکايي‌ها در ژستي ديپلماتيک ادعا کرده بودند که در اين ائتلاف نيازي به همراهي ايران ندارند اما در عقب گردي تکراري همان طور که بعدها آشکار شد آنها درعمل ملتمسانه از ايران خواسته بودند تا در اين بازي ساختگي با آنان همراهي کند ولي ايراني‌ها با تدبير و هوشمندي خاصي وارد اين بازي باخت- باخت نشدند. غربي‌ها حضور ايران را براي اعتبار بخشيدن به تصميمات بي اساس خود مي‌خواستند و گرنه قصد آنها تامين امنيت درمنطقه نيست چراکه باني اصلي اين بي نظمي‌ها خود آمريکايي‌ها هستند.

با توجه به شرايط کنوني منطقه خاورميانه و جهان شايد دکتر حسن روحاني در سازمان ملل منادي اين پيام راهبردي باشد؛ صلح و اعتدال براي همه"آري" جنگ و افراطي گري"نه". واقعيت آن است که خشونت و افراطي گري در هرجايي از دنيا، در هر زماني و توسط هرکسي محکوم و مذموم است. بطور کلي سياست‌هاي جمهوري اسلامي ايران و بطور اخص راهبردهاي دولت تدبير و اميد همواره در راستاي صلح و اعتدال در داخل و خارج از کشور ترسيم است. اعتدال درواقع مي‌تواند لنگرگاه ثبات و تعادل در جهان پرتلاطم امروز بشمار آيد. پرواضح است که اگر کشورهاي جهان بخواهند درسياست‌هاي خود جانب اعتدال را نگاه دارند ديگر شاهد افراطي گري‌هاي مرسوم نخواهيم شد. معمولا درمان هر دردي نيازمند تشخيصي درست در پيدا کردن علت و ريشه آن درد است. شايد ريشه اساسي دردهاي جهان امروز در زياده خواهي کشورهاي زورگو باشد که به هر طريقي مي‌خواهند خودخواهي و برتري طلبي خويش را به ملت‌هاي مظلوم ديکته نمايند. به يقين چاره خشونت و افراطي گري درجهان با جنگ و درگيري نه تنها انجام نمي‌پذيرد، بلکه بر دامنه آن نيز مي‌افزايد. پيام امروز ملت ايران به مجامع جهاني پيام صلح و اعتدال است تا در اين کره خاکي و در اين شرايط حساس منطقه اي درفش صلح و دوستي و برابري تنها بر دوش ايران اسلامي به اهتزاز درآيد. حضور رييس جمهور روحاني براي دومين بار در سازمان ملل مي‌تواند از يک طرف فرصتي مغتنم براى سروسامان دادن به حل پرونده هسته اي تلقي شود و از طرف ديگر مي تواند. نگاهي به چالش‌ها و مشکلات منطقه خاورميانه داشته باشد و در اين راستا راهبردهاي اعتدالي خويش را مطرح نمايد.